English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pink slip <idiom> U برگه اخراج از شغل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
walking papers <idiom> U برگه اخراج
to get [be given] your card [British E] <idiom> U برگه اخراج از شغل را گرفتن [اصطلاح روزمره]
to get [be given] the pink slip [American E] <idiom> U برگه اخراج از شغل را گرفتن [اصطلاح روزمره]
Other Matches
out U اخراج کردن اخراج شدن
outed U اخراج کردن اخراج شدن
red card U علامت اخراج اخراج بازیگر
out- U اخراج کردن اخراج شدن
undesireable discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
dishonorable discharge U اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
lamellated U برگه برگه
follicles U برگه
bract U برگه
decaphyllous U ده برگه
unifoliate U یک برگه
diphyllous U دو برگه
follicle U برگه
cards U برگه
trifolite U سه برگه
card U برگه
trefoil U شبدر سه برگه
tetraphyllous U چهار برگه
septifolious U هفت برگه
form U برگه ورقه
heptaphyllous U هفت برگه
issue note U برگه صدور
promissory notes U برگه بدهی
promissory note U برگه بدهی
layout sheet U برگه طرح
five leaved U پنج برگه
letter of credit U برگه اعتبار
information sheet U برگه اطلاعات
handout U برگه اطلاعات
forms U برگه ورقه
formed U برگه ورقه
This page owner U دارنده این برگه
goods received note U برگه دریافت کالا
foliaceous U برگه دار برگی
materials returned note U برگه مواد برگشتی
scorecards U برگه نام بازیگران
materials transfer notes U برگه انتقال مواد
trip ticket U برگه اجازه مسافرت
scorecard U برگه نام بازیگران
personal data sheet U برگه اطلاعات فردی
scratch sheet U برگه نامنویسی اسبها
card sorting test U ازمون دسته بندی برگه ها
flap U برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
flapped U برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
no answer [n/a] [in forms] U بدون پاسخ [در برگه برای پر کردن]
consular invoice U برگه فروش با مهر کنسول گری
flaps U برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
deposal U اخراج
exclusion U اخراج
evacuation U اخراج
deportation U اخراج
lay off U اخراج
ouster U اخراج
out lawry U اخراج
rustication U اخراج
foul out U اخراج
extrusion U اخراج
excomminucation U اخراج
ejection U اخراج
dislodgement U اخراج
the boot U اخراج
deports U اخراج
deporting U اخراج
deported U اخراج
expulsions U اخراج
eviction U اخراج
disqualifying U اخراج
disqualify U اخراج
disqualifies U اخراج
disqualified U اخراج
expulsion U اخراج
banishment U اخراج
dismissals U اخراج
deport U اخراج
evictions U اخراج
dismissal U اخراج
firing U اخراج
excommunicable U سزاوارتکفیریا اخراج
ousts U اخراج کردن
reseau U اخراج اشعه
send-off U اخراج بازیگر
out U اخراج بازیگر
expellable U قابل اخراج
out with U اخراج کردن
expulsion U اخراج از کشور
send off U اخراج بازیگر
expulsions U اخراج از کشور
exorcise U اخراج کردن
outed U اخراج بازیگر
out- U اخراج بازیگر
ousting U اخراج کردن
ousted U اخراج کردن
send down U اخراج کردن
swopping U اخراج کردن
swopped U اخراج کردن
swaps U اخراج کردن
swapped U اخراج کردن
swap U اخراج کردن
to expel [from] U اخراج کردن [از]
oust U اخراج کردن
deportation U اخراج از کشور
xenelasia U اخراج بیگانگان
dis- U اخراج کردن
get the ax <idiom> U اخراج شدن
give someone the ax <idiom> U اخراج شدن
let go <idiom> U اخراج شدن
swops U اخراج کردن
clearing out [of a place] U اخراج [از مکانی]
send-offs U اخراج بازیگر
dismissal U اخراج از شغل
cast out U اخراج کردن
brush off U اخراج بی ادبانه
dismissals U اخراج از خدمت
can U اخراج کردن
bad conduct discharge U اخراج از خدمت
canning U اخراج کردن
cans U اخراج کردن
avaunt U دستور اخراج
deportees U اخراج شده
dismissals U انفصال اخراج
deportee U اخراج شده
eviction U اخراج کردن
expels U اخراج کردن
dismissal U اخراج از خدمت
dismissals U اخراج از شغل
evictions U اخراج کردن
expel U اخراج کردن
suspension U اخراج موقت
dismission U انفصال اخراج
suspensions U اخراج موقت
dismissal U انفصال اخراج
expelling U اخراج کردن
expelled U اخراج کردن
dismissing U سوزاندن توپزن و اخراج او
ducks U اخراج توپزن بی امتیاز
duckings U اخراج توپزن بی امتیاز
discharges U اخراج تخلیه الکتریکی
ducked U اخراج توپزن بی امتیاز
duck U اخراج توپزن بی امتیاز
sacks U اخراج کردن یاشدن
wrongful dismissal U انفصال یا اخراج ناروا
sack U اخراج کردن یاشدن
sacked U اخراج کردن یاشدن
discharge U اخراج تخلیه الکتریکی
rusticate U با اخراج تنبیه کردن
game misconduct penalty U 01 دقیقه اخراج بازیگرخطاکار
misconduct penalty U جریمه 01 دقیقه اخراج
ejectable U قابل دفع یا اخراج
boot U اخراج چاره یافایده
explusion foul U خطای منجر به اخراج
dismiss U سوزاندن توپزن و اخراج او
dismisses U سوزاندن توپزن و اخراج او
somebody's days are numbered <idiom> U از کار اخراج شدن کسی
He was deported from Iran. U اورااز ایران اخراج کردند
extrusive U اخراج کننده بیرون امده
evacuate U اخراج خارج کردن یا شدن
major penalty U اخراج بازیگر برای 5 دقیقه
He was dismissed though (while) he was in fact innocent. U اخراج شد درصورتیکه بی گناه بود
evacuating U اخراج خارج کردن یا شدن
back azimuth method U گرای معکوس در اخراج اشعه
evacuates U اخراج خارج کردن یا شدن
minor penalty U خطای کوچک و 2 دقیقه اخراج
bad conduct discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت
evacuated U اخراج خارج کردن یا شدن
discharge U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
twos U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
discharges U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
yorked U توپزن سوخته و اخراج شده کریکت
extracts U گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
extracted U گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
extract U گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
extracting U گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
two U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
discharge without honor U اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
pay off U با دادن مزد کامل اخراج کردن
They are openly seeking his being sacked. U آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
penalty time keeper U حساب نگهدار پنالتیهاو مدت اخراج بازیگران
not out U توپزنی که هنوز اخراج نشده اعلام خطا
disqualification U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
exclusion U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از دوبازی اینده
disqualifications U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
innings U نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
to discharge someone without honor [from the army] U اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
man down U بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
out U مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
blind score U امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
outed U مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out- U مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
expellee U افراد اخراجی از مملکت اخراج شدگان یا تبعید شدگان سیاسی تبعیدی
boot out <idiom> U اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
banish U اخراج بلد کردن دور کردن
banishes U اخراج بلد کردن دور کردن
run out <idiom> U به زور بیرون کردن ،اخراج کردن
throw out <idiom> U اخراج کردن،مجبور به ترک کردن
deportees U محکوم به تبعید یا اخراج تبعید شده
banished U اخراج بلد کردن دور کردن
banishing U اخراج بلد کردن دور کردن
deportee U محکوم به تبعید یا اخراج تبعید شده
To dismiss (discharge) someone. U کسی رابیرون کردن ( اخراج کردن )
extraction U عمل اخراج در عمل سلاح
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com