English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rebound U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounds U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounded U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
to ride and tie U اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
topple U برگشتن واژگون کردن
toppled U برگشتن واژگون کردن
topples U برگشتن واژگون کردن
toppling U برگشتن واژگون کردن
perseverate U اصراردر برگشتن کردن
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
blenching U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blench U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenched U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenches U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
cavalry U سوار نظامی سوار اسبی
transit area U منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
fabricates U سوار کردن
modulates U سوار کردن
modulate U سوار کردن
rigged U سوار کردن
assembled U سوار کردن
take up U سوار کردن
enchase U سوار کردن
assembles U سوار کردن
assemble U سوار کردن
fabricating U سوار کردن
rig U سوار کردن
mount U سوار کردن
modulating U سوار کردن
rigs U سوار کردن
fabricated U سوار کردن
fabricate U سوار کردن
mounts U سوار کردن
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
unregenerated U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
installs U سوار کردن جادادن
imbark U در کشتی سوار کردن
embarked U درکشتی سوار کردن
mounting U سوار کردن وسایل
set U سوار کردن جاانداختن
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
installing U سوار کردن جادادن
assembles U سوار کردن قطعات
embark U درکشتی سوار کردن
staging U سوار کردن جا دادن
to take ship U در کشتی سوار کردن
entrain U سوار کردن کشیدن
assemble U سوار کردن قطعات
setting up U سوار کردن جاانداختن
to give somebody a ride U کسی را سوار کردن
pick up U سوار کردن مسافر
take on U مسافر سوار کردن
modulating U سوار کردن موج
assembled U سوار کردن قطعات
embarks U درکشتی سوار کردن
modulates U سوار کردن موج
sets U سوار کردن جاانداختن
embarking U درکشتی سوار کردن
modulate U سوار کردن موج
to give somebody a lift U کسی را سوار کردن
rodeos U سوار کاری کردن
install U سوار کردن جادادن
rodeo U سوار کاری کردن
erecting U بناکردن سوار یا نصب کردن
erected U بناکردن سوار یا نصب کردن
erect U بناکردن سوار یا نصب کردن
erects U بناکردن سوار یا نصب کردن
assemblages U انجمن عمل سوار کردن
mounting U اسباب سوار شدن یا کردن
assemblage U انجمن عمل سوار کردن
removable U قابل سوار و پیاده کردن
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
To pick up a passenger. U مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
port of embarkation U بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
the setting of a gem U سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
piggybacks U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
piggyback U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
cavalry man U سوار در سوار نظام
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
piggyback <idiom> U روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
tempering (metallurgy) U بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
revamp U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
assemble U سوار کردن گردهمایی کردن
assembles U سوار کردن گردهمایی کردن
mount U قنداق سوار کردن بر پا کردن
assembled U سوار کردن گردهمایی کردن
mounts U قنداق سوار کردن بر پا کردن
rail loading U سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
roll on roll off U روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
to give one a lift U کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
relay U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking U دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relayed U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
replenishes U دوباره پر کردن
refreshes U دوباره پر کردن
replenish U دوباره پر کردن
replenished U دوباره پر کردن
double-check <idiom> U دوباره چک کردن
refill U دوباره پر کردن
refresh U دوباره پر کردن
refilled U دوباره پر کردن
replenishing U دوباره پر کردن
refilling U دوباره پر کردن
refreshed U دوباره پر کردن
refills U دوباره پر کردن
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
reorganized U دوباره متشکل کردن
back fill U عمل دوباره پر کردن
redeliver U دوباره مستخلص کردن
recompose U دوباره انشاء کردن
recondition U دوباره درست کردن
rewiring U دوباره سیمکشی کردن
reproduce U دوباره چاپ کردن
reconditions U دوباره درست کردن
relived U دوباره تجربه کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
reproduces U دوباره چاپ کردن
re form U دوباره درست کردن
resorb U دوباره جذب کردن
reorganises U دوباره متشکل کردن
reorganising U دوباره متشکل کردن
reproduced U دوباره چاپ کردن
retaking U دوباره تسخیر کردن
reproducing U دوباره چاپ کردن
reorganize U دوباره متشکل کردن
reemploy U دوباره استخدام کردن
relives U دوباره تجربه کردن
reorganised U دوباره متشکل کردن
reschedule U دوباره برنامهریزی کردن
rewire U دوباره سیمکشی کردن
rewake U دوباره بیدار کردن
rephrase U دوباره عبارتبندی کردن
reassociate U دوباره متحد کردن
rewired U دوباره سیمکشی کردن
reschedules U دوباره برنامهریزی کردن
remarried U دوباره عروسی کردن
revalidate U دوباره پادار کردن
cold start U دوباره روشن کردن
rescheduled U دوباره برنامهریزی کردن
reopen U دوباره باز کردن
retrocede U دوباره واگذار کردن
retransmit U دوباره مخابره کردن
rephrasing U دوباره عبارتبندی کردن
reopens U دوباره باز کردن
rephrases U دوباره عبارتبندی کردن
retranslate U دوباره ترجمه کردن
reopening U دوباره باز کردن
reopened U دوباره باز کردن
reuse U دوباره استفاده کردن
retry U دوباره ازمایش کردن
retry U دوباره محاکمه کردن
retaken U دوباره تسخیر کردن
re sort U دوباره جور کردن
regaining U دوباره تصرف کردن
remarry U دوباره عروسی کردن
revise U دوباره چاپ کردن
re paving U دوباره فرش کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com