English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
counter U برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
countered U برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
countering U برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
antisocial U مخالف اصول اجتماعی مخالف اجتماع
physiographic U وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
naturalism U فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
feelings indigenous to man U احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
renvoi U برگرداندن
retroject U برگرداندن
evert U برگرداندن
diverging U برگرداندن
upset U برگرداندن
upsets U برگرداندن
upsetting U برگرداندن
translate U برگرداندن
translated U برگرداندن
rootle U برگرداندن
send back U برگرداندن
to turn off U برگرداندن
retorts U برگرداندن
retort U برگرداندن
to put a bout U برگرداندن
to bring back U برگرداندن
replay U برگرداندن
reversion U برگرداندن
replayed U برگرداندن
replaying U برگرداندن
replays U برگرداندن
to send back U برگرداندن
translates U برگرداندن
regurgitates U برگرداندن
convert U برگرداندن
redeploy [staff] U برگرداندن
reset U برگرداندن
dishonors U برگرداندن چک
transact U برگرداندن
reflects U برگرداندن
blenching U برگرداندن
dishonour U برگرداندن چک
turnover U برگرداندن
dishonoured U برگرداندن چک
dishonours U برگرداندن چک
blenches U برگرداندن
blench U برگرداندن
dishonoring U برگرداندن چک
blenched U برگرداندن
translating U برگرداندن
regurgitate U برگرداندن
regurgitated U برگرداندن
dishonouring U برگرداندن چک
regurgitating U برگرداندن
avert U برگرداندن
averted U برگرداندن
averting U برگرداندن
reflecting U برگرداندن
dishonored U برگرداندن چک
reflect U برگرداندن
bring back U برگرداندن
averts U برگرداندن
decoded U برگرداندن رمز
evocate U فراخواندن برگرداندن
make up <idiom> U بازیافتن ،برگرداندن
to put a bout a horse U سر اسب را برگرداندن
to pay back U برگرداندن افزودن
replicate U برگرداندن تازدن
replicating U برگرداندن تازدن
re echo U دوباره برگرداندن
evoking U فراخواندن برگرداندن
evokes U فراخواندن برگرداندن
evoke U فراخواندن برگرداندن
replicates U برگرداندن تازدن
spade U بابیل برگرداندن
decode U برگرداندن رمز
spades U بابیل برگرداندن
decodes U برگرداندن رمز
replicated U برگرداندن تازدن
returning U مراجعت برگرداندن
returned U مراجعت برگرداندن
returns U مراجعت برگرداندن
return U مراجعت برگرداندن
curl of the lip U برگرداندن یا اویختن لب
repatriations U برگشتن یا برگرداندن به میهن
beads U برگرداندن لبههای ورق
restitute U بحال اول برگرداندن
vomit U استفراغ کردن برگرداندن
repatriating U بمیهن خود برگرداندن
reversing U برگرداندن پشت و رو کردن
suspension of vouchers U برگرداندن اسناد هزینه
bead U برگرداندن لبههای ورق
intervert U سوی دیگر برگرداندن
supinate U بخارج برگرداندن دست
reverses U برگرداندن پشت و رو کردن
vomited U استفراغ کردن برگرداندن
turn over U وارونه کردن برگرداندن
repatriates U بمیهن خود برگرداندن
repatriated U بمیهن خود برگرداندن
repatriate U بمیهن خود برگرداندن
rehabilitate U بحال نخست برگرداندن
rehabilitated U بحال نخست برگرداندن
rehabilitates U بحال نخست برگرداندن
rehabilitating U بحال نخست برگرداندن
to turn over U محول کردن برگرداندن
to tutn end for end U وارونه کردن برگرداندن
repatriation U برگشتن یا برگرداندن به میهن
reverse U برگرداندن پشت و رو کردن
vomits U استفراغ کردن برگرداندن
converts U برگرداندن وارونه کردن
converting U برگرداندن وارونه کردن
restores U بحال اول برگرداندن
restore U برگرداندن به وضعیت جدید
turns U تاه زدن برگرداندن
restoring U بحال اول برگرداندن
restores U برگرداندن به وضعیت جدید
restoring U برگرداندن به وضعیت جدید
restore U بحال اول برگرداندن
turn U تاه زدن برگرداندن
turn the clock back <idiom> U زمان را به عقب برگرداندن
handtwist retrieve U طرز برگرداندن نخ ماهیگیری
reversed U برگرداندن پشت و رو کردن
converted U برگرداندن وارونه کردن
to refuse somebody entry [admission] U کسی را در مرز برگرداندن
convert U برگرداندن وارونه کردن
restored U بحال اول برگرداندن
restored U برگرداندن به وضعیت جدید
retaliated U عین چیزی را بکسی برگرداندن
cover U اماده برای برگرداندن توپ
recovers U برگرداندن چیزی که گم شده بود
recovering U برگرداندن چیزی که گم شده بود
retaliate U عین چیزی را بکسی برگرداندن
remanded U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
recover U برگرداندن چیزی که گم شده بود
turn in U بداخل پیچاندن برگرداندن به انبار
remands U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
reversion U برگرداندن شیب معکوس دادن
eversion U برگرداندن پلک چشم وغیره
intervert U بخود اختصاص دادن برگرداندن
covers U اماده برای برگرداندن توپ
remand U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
coverings U اماده برای برگرداندن توپ
reset U برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
retaliating U عین چیزی را بکسی برگرداندن
remanding U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
resets U برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
retaliates U عین چیزی را بکسی برگرداندن
recovery U برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
to translate something [from/into a language] U برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
backspace tape U فرایند برگرداندن نوارمغناطیسی به ابتدای رکوردقبلی
supination U چرخاندن کف دست به سمت بالا برگرداندن پا
to send home U به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
recoveries U برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
to invert a fraction U برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
recuperation U عمل برگرداندن لوله بجای خود
repristinate U بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
rewinding U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
echoes U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoes U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
maximise U برگرداندن نشانه برنامه به پنجره اصلی نمایش آن
rewound U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewinds U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewind U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
echoed U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoed U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoing U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echo U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echo U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
to turn down U وارونه یاپشت رو گذاشتن تاه زدن برگرداندن
backtab U برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
echoing U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
against U مخالف
contra U مخالف
contradictive U مخالف
contradiction U مخالف
oppugner U مخالف
contrariant U مخالف
opposit U مخالف
out of keeping U مخالف
oppositive U مخالف
contradictions U مخالف
with U مخالف
adverse U مخالف
antipodal U مخالف
at d. U مخالف
oppugnant U مخالف
controvertist U مخالف
aliens U مخالف
resistent U مخالف
alien U مخالف
contrary to U مخالف
by the ears U مخالف
dissidence U مخالف
unfavorable U مخالف
converse U مخالف
conversed U مخالف
converses U مخالف
conversing U مخالف
dissenting U مخالف
opponents U مخالف
foe U مخالف
hostile U مخالف
foes U مخالف
repugnant U مخالف
gainsayer U مخالف
gainst U مخالف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com