English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
flash U بروز ناگهانی جلوه
flashed U بروز ناگهانی جلوه
flashes U بروز ناگهانی جلوه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flower design U طرح افشان گل [این طرح جلوه ای از طرح لچک ترنج شاه عباسی است با تعداد زیادی گل که در کل متن ترنج خاصی را جلوه گر می سازد.]
ambivalence U توجه ناگهانی و دلسردی ناگهانی نسبت بشخص یاچیزی
nose dive U شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
flurry U اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
flurries U اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
surge U یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surged U یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surges U یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
spurts U جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurting U جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurted U جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurt U جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
outbreak U بروز
outbreaks U بروز
accession U بروز
d. by d. U روز بروز
incidence U میزان بروز
prophylactic U مانع بروز مرض
access U بروز مرض حمله
accessed U بروز مرض حمله
accesses U بروز مرض حمله
She went to the bad. U بروز سیاه نشست
accessing U بروز مرض حمله
master file maintenance U فرایند بروز دراوردن
screen update U بروز دراوردن صفحه
What a mes I made of my life . U دیدی چه بروز خودم آوردم
adjourns U موکول بروز دیگر شدن
adjourned U موکول بروز دیگر شدن
adjourning U موکول بروز دیگر شدن
adjourn U موکول بروز دیگر شدن
auxiliaries U پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliary U پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
redundancies U تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
redundancy U تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
runs U اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
run U اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
shut off mechanism U وسیلهای که در صورت بروز خرابی فرایند را متوقف میکند
maintainability U توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
retrofit U بروز در اوردن یا اضافه نمودن به یک سیستم موجودبه منظور بهبود ان
to effuse U از خود بیرون [بروز] دادن [مانند مایع نور بو یا کیفیت]
circuits U وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
circuit U وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
sights U جلوه
flourished U جلوه
resplendent U پر جلوه
flourish U جلوه
gaily U پر جلوه
glitziest U پر جلوه
glitzy U پر جلوه
lustrous U پر جلوه
sight U جلوه
showy U پر جلوه
flaunts U جلوه
showings U جلوه
showing U جلوه
flaunted U جلوه
flaunting U جلوه
flaunt U جلوه
gorgeous U با جلوه
seeming U جلوه
manifestations U جلوه
manifestation U جلوه
flourishes U جلوه
meretriciousness U جلوه
glitzier U پر جلوه
bravery U جلوه
smart U جلوه گر
smarted U جلوه گر
smarter U جلوه گر
smarting U جلوه گر
smarts U جلوه گر
show U جلوه
showed U جلوه
smartest U جلوه گر
shows U جلوه
expression U جلوه
expressions U جلوه
resplendence U درخشندگی جلوه
resplendency U درخشندگی جلوه
self display U جلوه گری
set off U جلوه دادن
show off U جلوه دادن
show-off U جلوه دادن
show-offs U جلوه دادن
highlighting U جلوه دادن
emotional expression U جلوه هیجانی
panache U خودنمایی جلوه
emblazonry U جلوه دادن
flashily U جلوه کنان
displays U جلوه نمایاندن
pomposity U جلوه وشکوه
luster U جلوه درخشش
withers U جلوه گاه
exhibitive U جلوه دهنده
to put forward U جلوه دادن
gloss U جلوه فاهر
coloratura U زیر و بم و جلوه
displayed U جلوه نمایاندن
displaying U جلوه نمایاندن
lustre U جلوه درخشش
glitz U هر چیز پر جلوه
display U جلوه نمایاندن
to set off U جلوه دادن
coloraturas U زیر و بم و جلوه
to show up U جلوه گر شدن
LSD U لیسرجیک اسید دی اتیل آمید [دارویی توهم زا که در برخی باعث بروز حال عرفانی میشود]
dwarfs U کوتاه جلوه دادن
paraded U نمایش با شکوه جلوه
parading U نمایش با شکوه جلوه
parades U نمایش با شکوه جلوه
display highlighting U جلوه دادن تصویر
image enhancement U جلوه دادن تصویر
gaudiness U خودنمائی جلوه فروشی
lustre U درخشیدن جلوه داشتن
dwarfed U کوتاه جلوه دادن
dwarfing U کوتاه جلوه دادن
give oneself away <idiom> U گناهکار جلوه دادن
parade U نمایش با شکوه جلوه
dwarf U کوتاه جلوه دادن
luster U درخشیدن جلوه داشتن
cut a figure U خود را جلوه دادن
worsens U بدتر جلوه دادن
worsening U بدتر جلوه دادن
willful misrepresentation U عمدا" بد جلوه دادن
loom U جلوه گری ازدور
loomed U جلوه گری ازدور
worsened U بدتر جلوه دادن
worsen U بدتر جلوه دادن
talk through one's hat <idiom> U بزرگ جلوه دادن
looming U جلوه گری ازدور
blazon U جلوه دادن منتشرکردن
looms U جلوه گری ازدور
make over <idiom> U بی تفاوت جلوه دادن
blazonry U نمایش و جلوه هنری پرشکوه
legitimizing U منطقی و معقول جلوه دادن
finicking U جلوه فروش مشکل پسند
looming U بزرگ جلوه کردن رفعت
looms U بزرگ جلوه کردن رفعت
legitimises U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimising U منطقی و معقول جلوه دادن
loom U بزرگ جلوه کردن رفعت
legitimizes U منطقی و معقول جلوه دادن
loomed U بزرگ جلوه کردن رفعت
legitimization U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimized U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimize U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimised U منطقی و معقول جلوه دادن
declaratory statute U هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
auto U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
autos U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
gloss over <idiom> U پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
journalese U بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
estrogen U هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
dual U سیستم مرتب کردن قط عات RAM روی دو طرف کابلها به طوری که در صورت بروز خطا دو مسیر جداگانه بین سرور ها باشد
antique wash U دواشور کردن فرش جهت کهنه و قدیمی جلوه دادن آن
playback rate scale factor U و توسط برنامه دیگری هدایت میشود تا جلوه ویژهای ایجاد کند. 2-
Floret [rosette] U [طرح گل رزی با حالتی منظم و هندسی که جلوه ای از یک شکوفه را مجسم می سازد.]
duplexes U دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
duplex U دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
snapped U ناگهانی
snap U ناگهانی
on the spur of the moment <idiom> U ناگهانی
abrupt U ناگهانی
strikes U تک ناگهانی
precipitating U ناگهانی
instantaneous U ناگهانی
surprise attack U تک ناگهانی
strike U تک ناگهانی
spontaneity U ناگهانی
precipitates U ناگهانی
precipitated U ناگهانی
snapping U ناگهانی
snaps U ناگهانی
sudden U ناگهانی
precipitate U ناگهانی
all at once <idiom> U ناگهانی
transparent U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
Ertman gul U [نوعی طرح گل در قالی های ترکمن که بصورت لوزی بافته شده و در دو انتها جلوه ای از شاخ قوچ را نشان می دهد.]
DIMM U سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
all of a sudden <idiom> U به طور ناگهانی
nosedives U افت ناگهانی
supervention U اتفاق ناگهانی
sudden stoppage U توقف ناگهانی
saltus U انتقال ناگهانی
nosediving U افت ناگهانی
power surge U برق ناگهانی
sorties U حمله ناگهانی
flaws U اشوب ناگهانی
screamed U ناگهانی گفتن
nosedived U افت ناگهانی
screams U ناگهانی گفتن
to bolt U ناگهانی جهیدن
scream U ناگهانی گفتن
hit-and-run <idiom> U تاثیر ناگهانی
shoot up <idiom> U ناگهانی بلندکردن
brainwaves U الهام ناگهانی
brainwave U الهام ناگهانی
xenogenesis U خلق ناگهانی
target of opportunity U هدف ناگهانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com