English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
winner U برنده بازی
winners U برنده بازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
adjudicate U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
won ending U اخر بازی برنده
I have not played my trump ( winning ) card . U ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
Other Matches
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
heuristic U پی برنده
vehicle U برنده
vehicles U برنده
discoverers U پی برنده
discoverer U پی برنده
incisory U برنده
foretooth U برنده
incisor tooth U برنده
incisive U برنده
winner U برنده
trenchant U برنده
high proof U برنده
cutting U برنده
deferent U برنده
conductive U برنده
winners U برنده
scissile U برنده
cutter U برنده
cutters U برنده
portative U برنده
winnings U برنده
winning U برنده
mutilator U برنده
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
shoo-in <idiom> U برنده مطلق
winner of a match U برنده مسابقه
uptake U بالا برنده
impeller U پیش برنده
perseus U برنده سر دیو
impellor U پیش برنده
annihilator U از بین برنده
victor U برنده مسابقه
resolutive U تحلیل برنده
promoters U پیش برنده
promoter U پیش برنده
uplifter U بالا برنده
utilizer U بکار برنده
incisively U بطور برنده
winning move U حرکت برنده
winning position U پوزیسیون برنده
gonfalonier U برنده پرچم
persi U برنده سر دیو
heiress U ارث برنده زن
heiresses U ارث برنده زن
dark horse U برنده غیرمترقبه
dark horses U برنده غیرمترقبه
edged tool U الت برنده
edge tool U الت برنده
gestatorial U برنده پاپ
wearing U تحلیل برنده
dissolvent U حل کننده برنده
deferent U بیرون برنده
outpoint U برنده با امتیاز
highest bidder U برنده مزایده
cutting head U نوک برنده
victors U برنده مسابقه
user U بکار برنده
users U بکار برنده
decisions U برنده با امتیاز
prizer U برنده جایزه
medalists U برنده مدال
matrolinous U بارث برنده
medallist U برنده مدال
medallists U برنده مدال
promotor U پیش برنده
medalist U برنده مدال
raider U یورش برنده
raiders U یورش برنده
prizewinner U برنده جایزه
propelling U پیش برنده
propulsive U جلو برنده
contender U برنده احتمالی
contenders U برنده احتمالی
lacerative U برنده یا درنده
booster U بالا برنده
boosters U بالا برنده
decision U برنده با امتیاز
achiever U از پیش برنده
carry the day <idiom> U برنده یا موفق شدن
jackpot U برنده تمام پولها
Nobel laureate U برنده جایزه نوبل
decision U برنده کشتی با امتیاز
file cutter U قسمت برنده سوهان
jackpots U برنده تمام پولها
emulous U رشک برنده طالب
Nobel Prize winner U برنده جایزه نوبل
emasculatory U برنده نیروی مردی
emasculative U برنده نیروی مردی
decisions U برنده کشتی با امتیاز
walk all over someone <idiom> U براحتی برنده شدن
limivorous U فرو برنده گل ولای
chung seung U برنده هوگوابی تکواندو
bearing capacity U قدرت برنده باربرد
raise the hand U بالابردن دست برنده
benefic U فایده برنده نیکوکار
liquidators U برچیننده از بین برنده
liquidator U برچیننده از بین برنده
nonwinner U هرگز برنده نشده
myrmecophilous U بهره برنده ازمورچه
painstaking U ساعی رنج برنده
winterer U بسر برنده زمستان
backsword U شمشیر یک لبهء برنده
painstakingly U ساعی رنج برنده
cutler U فروشنده الات برنده
benefitical U منتفع فایده برنده
gulf U هر چیز بلعنده وفرو برنده
assimilator U تحلیل برنده همانند سازنده
to scramble a victory U بزحمت برنده [پیروز] شدن
gulfs U هر چیز بلعنده وفرو برنده
hybrid propulation U نیروی پیش برنده مختلط
maiden U اسبی که هنوز برنده نشده
maidens U اسبی که هنوز برنده نشده
cutting angle U سطح برنده تیغه برش
To win on points. U با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
hoong seung U برنده هوگو قرمز تکواندو
sharp tongued U بکار برنده سخنان زننده
to ease to a victory U به سادگی برنده شدن [ورزش]
hellward U سوی دوزخ بر بدوزخ برنده
scissors U چیز برنده قطع کننده
novillero U گاوبازی که هنوز برنده نشده
cupholder U برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
runner up U دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runner-up U دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runners-up U دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
dye-remover U از بین برنده رنگ [سفید کننده]
procrustean U بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
waltz off with <idiom> U فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
blade U قسمت برنده لبههای تیغ دار
defoliating agent U عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
defoliants U مواد از بین برنده برگ وسبزینه درختان
shoo in U کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
open water U فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
photo finish U استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
The tongue is not steel , yet it cuts. <proverb> U زبان اگر چه فولاد نیست اما برنده است .
ingestive U بشکم برنده وابسته به قورت و بلع دادن خوراک
maiden race U مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
compound helicopter U هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
head U طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
free-for-alls U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
saving U قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
free-for-all U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
winner's circle U محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
long shot U شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
round robin (tournament or contest) <idiom> U بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
selling race U مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
skittle U که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
medallists U دارای مدال برنده مدال
medalist U دارای مدال برنده مدال
medalists U دارای مدال برنده مدال
medallist U دارای مدال برنده مدال
set the game U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the score U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
playing U بازی
solitaire U تک بازی
solitaires U تک بازی
played U بازی
plays U بازی
homes U بازی
game U بازی
slackness U بازی
watermanship U اب بازی
home U بازی
fun U بازی
partie U بازی
patulousness U بازی
sportiveŠetc U بازی کن
openness U بازی
basics U بازی
plain dealing U بازی
grey hound U سگ بازی
falconine U بازی
clearance U بازی
hopscotch U بازی لی لی
dibasic U دو بازی
play U بازی
gaming U بازی
action U بازی
basic U بازی
actions U بازی
cog U حقه بازی
skated U بازی تهاجمی
polo U چوگان بازی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com