English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
design U برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
designs U برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
devise U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devised U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devises U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devising U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
production planning U برنامه ریزی تولید
develops U برنامه ریزی و تولید
develop U برنامه ریزی و تولید
production planning and control U برنامه ریزی و کنترل تولید
production resource planning U برنامه ریزی منابع تولید
developments U برنامه ریزی تولید محصول جدید
development U برنامه ریزی تولید محصول جدید
robotics U مط العه هوش مصنوعی , برنامه ریزی و سافت مربوط به ساخت رباتها
delaying U مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
balances U برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
delays U مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delay U مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
balance U برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
planning comission U هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
simplex method U روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
linear programming U برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
Visual Basic U ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
scheduled wave U امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
businesses U مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
business U مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
pl/m U زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
c U زبان برنامه نویسی سطح بالا برای برنامه نویس ساخت یافته
generated U محلی که توسط برنامه استفاده میشود که طبق دستورات درون برنامه تولید شده است
generates U محلی که توسط برنامه استفاده میشود که طبق دستورات درون برنامه تولید شده است
generating U محلی که توسط برنامه استفاده میشود که طبق دستورات درون برنامه تولید شده است
generate U محلی که توسط برنامه استفاده میشود که طبق دستورات درون برنامه تولید شده است
apt U یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
pascal U زبان برنامه نویسی ساخت یافته سطح بالا که برای میکروها و آموزش برنامه نویسی به کار می رود
management U برنامه ریزی
schematization U برنامه ریزی
programming U برنامه ریزی
planning <adj.> برنامه ریزی
managements U برنامه ریزی
programmed U برنامه ریزی شده
product planning U برنامه ریزی محصولات
dietetics U برنامه ریزی غذایی
square away <idiom> U برنامه ریزی کردن
development planning U برنامه ریزی توسعه
planning horizon U افق برنامه ریزی
financial planning U برنامه ریزی مالی
personnel development U برنامه ریزی استخدامی
programs U برنامه ریزی کردن
consolidated planning U برنامه ریزی تلفیقی
state planning U برنامه ریزی دولتی
contract scheduling U برنامه ریزی قرارداد
regional planning U برنامه ریزی منطقهای
goal programming U برنامه ریزی ارمانی
overall planning U برنامه ریزی کلی
agricultural planning U برنامه ریزی کشاورزی
quadratic programming U برنامه ریزی غیرخطی
quantitative programming U برنامه ریزی کمی
rural planning U برنامه ریزی روستائی
schedules U برنامه ریزی کردن
scheduled U برنامه ریزی کردن
schedule U برنامه ریزی کردن
sectoral planning U برنامه ریزی بخشی
macroplanning U برنامه ریزی کلان
corporate planning U برنامه ریزی شرکت
social planning U برنامه ریزی اجتماعی
work out <idiom> U برنامه ریزی کردن
plan U برنامه ریزی کردن
programming methods U روشهای برنامه ریزی
centralized planning U برنامه ریزی متمرکز
planning horizon U مدت برنامه ریزی
planning model U الگوی برنامه ریزی
plans U برنامه ریزی کردن
curriculum development U برنامه ریزی درسی
planning principles U اصول برنامه ریزی
planning system U نظام برنامه ریزی
central planning U برنامه ریزی مرکزی
optimal planning U برنامه ریزی بهینه
centeralized planning U برنامه ریزی متمرکز
optimal planning U برنامه ریزی مطلوب
population planning U برنامه ریزی جمعیت
imperative planning U برنامه ریزی اجباری
educational planning U برنامه ریزی اموزشی
family planning U برنامه ریزی خانواده
dynamic programming U برنامه ریزی پویا
adhoc planning U برنامه ریزی روزمره
national planning U برنامه ریزی ملی
timing U برنامه ریزی زمانی
comprehensive planning U برنامه ریزی جامع
linear programming U برنامه ریزی خطی
planning cycle U دوره برنامه ریزی
program U برنامه ریزی کردن
ex ante U برنامه ریزی شده
economic planning U برنامه ریزی اقتصادی
program structure U ساخت برنامه
synthetic address U محل استفاده شده در برنامه که توسط دستورات درون برنامه تولید شده است
scheduled fire U اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه
scheduling U برنامه ریزی کارهای اجرائی
nonprogrammed halt U توقف برنامه ریزی نشده
programmed switch U گزینه برنامه ریزی شده
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
financial planning system U سیستم برنامه ریزی مالی
programmed label U برچسب برنامه ریزی شده
long run planning U برنامه ریزی بلند مدت
programmed instruction U دستورالعمل برنامه ریزی شده
decentralized planning U برنامه ریزی غیر متمرکز
directive planning U برنامه ریزی هدایت شده
planned saving U پس انداز برنامه ریزی شده
gosplan U سازمان برنامه ریزی شوروی
material requirements planning U برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
multi level planning U برنامه ریزی چند سطحی
medium term planning U برنامه ریزی میان مدت
nonlinear programming U برنامه ریزی غیر خطی
programmed check U مقابله برنامه ریزی شده
programmed check U بررسی برنامه ریزی شده
programmed computer U کامپیوتر برنامه ریزی شده
generalized planning U برنامه ریزی تعمیم یافته
programmable terminal U ترمینال قابل برنامه ریزی
non numeric programming U برنامه ریزی غیر عددی
manpower planning U برنامه ریزی نیروی انسانی
short run planning U برنامه ریزی کوتاه مدت
programmable check U مقابله برنامه ریزی شده
inter sectoral planning U برنامه ریزی بین بخشی
impulse buying U خرید بدون برنامه ریزی
integer programming U برنامه ریزی عدد صحیح
machine U تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machined U تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machines U تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
proms U Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
prom U Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
planned investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
knock about <idiom> بدون برنامه ریزی سفر کردن
planning programming budgetting U نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
redefines U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
materials requirements planning U برنامه ریزی مواد مورد نیاز
centrally planned economy U اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
redefined U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
hardest U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
hard U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
redefine U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
blow U برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
harder U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
redefining U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
blows U برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
sensitivity analysis U تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
programmed i/o U ورودی- خروجی برنامه ریزی شده
structured programming U برنامه نویسی ساخت یافته
structures coding U برنامه نویسی ساخت یافته
timer switch U سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
electrically U نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است
EAPROM U گونهای EAROM که قابل برنامه ریزی است
fpla U ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
blast U ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
blasts U ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
cursor U نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
addressable U نشانه گری که محل آن قابل برنامه ریزی است
cursors U نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
to reprogram U دوباره برنامه ریزی [جدید] کردن [رایانه شناسی]
smalltalk U زبان برنامه نویس گرا ساخت Xerox
planned economy U اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economies U اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
structured programming U برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
preprogrammed U که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
plato U منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
eds U وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
COMAL U زبان برنامه نویسی ساخت نیافته مشابه با BASIC
production programme U برنامه تولید
production program U برنامه تولید
proms U حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
prom U حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
eerom U دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
pla U CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
elegant programming U نوشتن برنامه ساخت یافته با استفاده از کمترین تعداد دستور است
business U کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
businesses U کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
programmer U وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
programmers U وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
VBA U زبان ماکرو پیچیده ساخت ماکروسافت با کمک ابزار برنامه سازی Visual Basic
facsimiles U روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
facsimile U روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
sort generator U برنامهای که یک برنامه مرتب نموده تولید میکند
functional U مشخصاتی که نتایجی که تولید یک برنامه را معرفی می کنند
primitive U برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی
capital program U برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
wordstar U برنامه کاربردی کلمه پرداز معروف ساخت Micropro International برای کامپیوترهای CPLM و IBMPC
synthesis U تولید مصنوعی چیزی
syntheses U تولید مصنوعی چیزی
programmable logic array U ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
generation U تولید داده یا نرم افزار یا برنامه با استفاده از کامپیوتر
generations U تولید داده یا نرم افزار یا برنامه با استفاده از کامپیوتر
synthesizers U وسیلهای که چیزی تولید میکند
synthesizer U وسیلهای که چیزی تولید میکند
synthesisers U وسیلهای که چیزی تولید میکند
generated U استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
generating U استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
generates U استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
generate U استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
programmable read only memory U حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
eprom U PRO مخصوص که در زیرنور شدید ماوراء بنفش میتواند پاک شده و سپس دوباره برنامه ریزی شودmemory only programmableread erasableیک
privilege U ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد
breeding ground U محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
breeding grounds U محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
indirect objects U برنامه کامپیوتری به صورت کد اصلی که توسط کامپایلر یا اسمبلر تولید شده است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com