English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
partial plan U برنامه جزئی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
retail bin U انبار اقلام جزئی یا اماد جزئی
api U مجموعهای از توابع و دستورات برنامه استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد با برنامه از طریق برنامه کاربردی دیگر واسط شود
combat resolution U تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
automatic programming U روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
source U برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس
object oriented U روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود
new U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new- U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newest U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newer U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
landing schedule U برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
swap U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopping U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
jobs U دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
job U دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
dynamic data exchange U در ویندوز ماکروسافت و OS/2 روشی که در آن دو برنامه فعال می توانند دادههای خود را رد و بدل کنند یک برنامه از سیستم عامل می خواهد تا بین دو برنامه اتصال برقرار کند
modular U بخشهای کوچک نوشته شده در برنامه از کد کامپیوتر که مناسب برنامه سافت یافته است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است
Send To command U دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
preemptive multitasking U حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
assembly U 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
applet U 1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
snatches U جزئی
parcel U جزئی از یک کل
parcels U جزئی از یک کل
snatching U جزئی
duple U دو جزئی
negligible U جزئی
peppercorn U جزئی
inappreciable U جزئی
A part of the whole . U جزئی از کل
snatchy U جزئی
two limbed U دو جزئی
triparite U سه جزئی
snatched U جزئی
portion U جزئی
adaphorous U جزئی
peppercorns U جزئی
indifferent U جزئی
trifling U جزئی
fiddling U جزئی
imperceptible U جزئی
retail U جزئی
sexpartite U شش جزئی
hexamerous U شش جزئی
snatch U جزئی
haxamerous U شش جزئی
portions U جزئی
minute U جزئی
paltry U جزئی
remoter U جزئی
remoter U جزئی کم
remote U جزئی
paultry U جزئی
small U جزئی کم
smaller U جزئی کم
remote U جزئی کم
smallest U جزئی کم
remotest U جزئی کم
rush U جزئی
remotest U جزئی
petty U جزئی
corpuscular U جزئی
partial U جزئی
rushing U جزئی
rushed U جزئی
piddling U جزئی
peddling U جزئی
potties U جزئی
ternal U سه جزئی
potty U جزئی
picayubnish U جزئی
inconsiderable U جزئی
picayune U جزئی
nominal U جزئی
partial U مغرض جزئی
incidentals U رویداهای جزئی
skirmish U جنگ جزئی
a minor incident U یک حادثه جزئی
fractionary U جزئی خرد
fractional damage U خسارت جزئی
glim U درک جزئی
incomplete breakdown U شکست جزئی
skirmishes U جنگ جزئی
excursus U بحث جزئی
drop in the bucket <idiom> U مقداری جزئی
incidental U جزئی ضمنی
partial adjustment U تطابق جزئی
nugae U نکات جزئی
partial adjustment U تعدیل جزئی
partial competition U رقابت جزئی
partial correctness U صحت جزئی
parial derivative U مشتق جزئی
inconspicuous U جزئی غیرمحسوس
wholly or in part U جزئی یا کلی
gewgaw U چیز جزئی
retail U جزئی فروشی
gewgaws U چیز جزئی
clause U جزئی از جمله
heptamerous U هفت جزئی
clauses U جزئی از جمله
quinquepartite U پنج جزئی
lobed U چند جزئی
fewtrils U چیز جزئی
little U ناچیز جزئی
multipartite U چند جزئی
extrinsic U جزئی ضمیمه
pittance U مبلغ جزئی
detailing U جزئی از اثر
negligibly U بطور جزئی
detail U جزئی از اثر
opuscule U اثر جزئی
flesh wound U زخم جزئی
insignificantly U بطور جزئی
minor constituent U عنصر جزئی
fractionally U بطور جزئی
partial eqilibrium U تعادل جزئی
shading U اختلاف جزئی
immaterial U معنوی جزئی
minor elements U عناصر جزئی
minuitae U نکات جزئی
pettily U بطور جزئی
tertramerous U چهار جزئی
dodecamerous U دوازده جزئی
partial fraction U کسر جزئی
nuance U فرق جزئی
nuances U فرق جزئی
partial pressure U فشار جزئی
partial order U ترتیب جزئی
quadripartite U چهار جزئی
partial loss U زیان جزئی
partial function U تابع جزئی
pair U هرچیز دو جزئی
nipped U چیزی جزئی
minus cule U ریز جزئی
partial correlation U همبستگی جزئی
particular average U خسارات جزئی
retail dealer U جزئی فروش
light laod U بار جزئی
septempartite U هفت جزئی
retail bin U انبار جزئی
trivialism U چیز جزئی
particular average U خسارت جزئی
it is immaterial U جزئی است
nips U چیزی جزئی
nip U چیزی جزئی
light damage U خسارت جزئی یا سبک
partial sum U حاصل جمع جزئی
partial enhancement factor U ضریب تشدید جزئی
shade of meaning U اختلاف جزئی در معنی
slight cold U سرما خوردگی کم یا جزئی
Order theory U ترتیب جزئی [ریاضی]
(not) know the first thing about something <idiom> U اطلاعات جزئی داشتن
partial reduction coefficient U ضریب تقلیل جزئی
giblet U خرده ریز جزئی
light load test U ازمایش بار جزئی
free of particular average U معاف از خسارات جزئی
to p an element to a word U جزئی از سر واژهای دراوردن
A fundamental (slight) difference. U اختلاف اساسی ( جزئی )
hint U چیز خیلی جزئی
retail U بصورت جزئی فروختن
hints U چیز خیلی جزئی
hinted U چیز خیلی جزئی
pull U برتری جزئی و مختصر
budging U تکان جزئی خوردن
budges U تکان جزئی خوردن
budged U تکان جزئی خوردن
budge U تکان جزئی خوردن
par tial eclipse U کسوف یا خسوف جزئی
partial equilibrium analysis U تحلیل تعادل جزئی
partial differential equation U معادلات دیفرانسیل جزئی
henpeck U کوشش درمداخلات جزئی
inappreciative U غیر محسوس جزئی
pulls U برتری جزئی و مختصر
retail trade U معامله بصورت جزئی
partial carry U رقم تقلی جزئی
goto U دستور برنامه نویسی که جهش به نقط ه یا تابعی دیگر در برنامه دارد
compiler U نرم افزاری که برنامه کد گذاری شده را به برنامه با کد ماشین تبدیل میکند
supervisory U برنامه اصلی در سیستم کامپیوتری که اجرای تعبیر برنامه ها را کنترل میکند
sequential U حالتی که هر دستور برنامه در برنامه در محلهای پیاپی ذخیره شده اند
iterate U حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود
iterative routine U حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود
executive U برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند
parameters U استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
parameter U استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
businesses U مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
source computer U کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
executives U برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند
scheduled wave U امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
business U مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
developments U مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش
stops U دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stopping U دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stopped U دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
synthetic address U زبان برنامه نویسی که برنامه اصلی به آن نوشته شده است
development U مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com