English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 78 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
marginal check U برسی مرزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
machine check U برسی ماشین
accounting U اصول حسابداری برسی اصل و فرع
parity U سیسم برسی خطا که هر سری بیتهای ارسالی باید تعداد یکهای دودویی فرد داشته باشند
parity U سیگنال وقفه از تابع بررسی خطا که بیان میکند داده دریافتی در برسی پریتی پذیرفته نشده و آسیب دیده است
differential cost analysis U تحلیل هزینههای تفاضلی سیستمی که در ان هزینههای روشهای مختلف برسی میگردد
loop U برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
looped U برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loops U برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
keystroke U برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
paralic U مرزی
mete U : خط مرزی
marginal U مرزی
borderline U مرزی
bordering U خط مرزی
bordered U خط مرزی
boundary U مرزی
boundaries U مرزی
border U خط مرزی
frontier treaty U معاهده مرزی
frontalier U یکان مرزی
frontalier U نیروهای مرزی
extraterritoriality U برون مرزی
extraterritorial U برون مرزی
exterritorial U برون مرزی
border installations U تاسیسات مرزی
limiting voltage U ولتاژ مرزی
marchland U زمین مرزی
rubicon U مرز خط مرزی
oversea U برون مرزی
marginal test U ازمون مرزی
marginal consciousness U هشیاری مرزی
marginal checking U بررسی مرزی
marginal check U مقابله مرزی
critical frequency U فرکانس مرزی
cleavage plane U سطح مرزی
frontier U خط فاصل مرزی
boundar trench U نهرچه مرزی
borderline state U حالت مرزی
borderline schizophrenia U اسکیزوفرنی مرزی
border stone U سنگ مرزی
border land U زمین مرزی
outposts U پایگاه مرزی
outpost U پایگاه مرزی
mete U سنگ مرزی
boundary conditions U شرایط مرزی
boundary effect U اثر مرزی
boundary trench U نهرچه مرزی
boundary surface U سطح مرزی
boundary layer U لایه مرزی
coastal frontier U نوار مرزی ساحلی
borderline mental deficiency U نقص عقلی مرزی
inland U درون مرزی داخله
barrier combat air patrol U گشتی مرزی هوایی
catchment U حوزه ابریز مرزی
surface boundary layer U لایه مرزی سطح
borderline psychosis U روان پریشی مرزی
exterritoriality U حقوق برون مرزی
laminar boundary layer U لایه مرزی خطی
terry U سربازمدافع مرزی انگلیس
high seas U ابهای برون مرزی
frontalier U جزو یکان مرزی
extraterritoriality U حقوق برون مرزی
costal frontier U نوار مرزی ساحلی
touch in goal U محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
touch in goal line U ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
borderline mental retardation U عقب ماندگی ذهنی مرزی
overseas U ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
boundaries U 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
boundary U 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
service line U خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
service line U حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
oversea command U یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
drop shot U ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
reynolds stress U تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
This new frontier incident probably means war. U این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
intercoastal U رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
limitrophe U مجاور مرزی مجاور
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com