English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5827 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
withdraw U برداشت از حساب
withdraws U برداشت از حساب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
overdrawn account U حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
Other Matches
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts U به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckon U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
capitalized expense U هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
clearance U تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
To bring someone to account. کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
To cook the books. U حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege U دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckoning U تصفیه حساب صورت حساب
reckonings U تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements U حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register U بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
offtake U برداشت
draw off U برداشت
acceptance U برداشت
acceptances U برداشت
impressions U برداشت
impression U برداشت
removal U برداشت
takings U برداشت
land surveying U برداشت
approaches U برداشت روش
dual impression U برداشت دوگانه
special drawing right U حق برداشت مخصوص
special drawing right U حق برداشت ویژه
special drawing rights U حق برداشت ویژه
remove U برداشت کردن
approach U برداشت روش
removing U برداشت کردن
removes U برداشت کردن
first impression U برداشت نخستین
withdrawal warrant U مجوز برداشت
impressionistic U برداشت گرایانه
impressionistic U برداشت گذار
impressionists U برداشت گرای
approached U برداشت روش
impressionist U برداشت گرای
metal removal U برداشت براده
make a copy of U سواد برداشت
under ground survey U برداشت زیرزمینی
overdraft U اضافه برداشت
removal of slag U برداشت سرباره
draw off U بده برداشت
overdrafts U اضافه برداشت
take off divisor U مقسم برداشت اب
stripping U برداشت لایه رو
removal of phosphorus U برداشت فسفر
removal of cinder U برداشت تفاله
removal of chips U برداشت براده
cropper U برداشت کننده محصول
take off distributor U اب پخشکن مقسم برداشت اب
the timber warped U تیر تاب برداشت
targetting U نقطه برداشت یا قرائت
safe yield U بده قابل برداشت
targetted U نقطه برداشت یا قرائت
handpick U برداشت محصول با دست
net U برداشت خالص کردن
nets U برداشت خالص کردن
overdraw U اضافه برداشت کردن
targets U نقطه برداشت یا قرائت
targeting U نقطه برداشت یا قرائت
targeted U نقطه برداشت یا قرائت
target U نقطه برداشت یا قرائت
nett U برداشت خالص کردن
account U حساب صورت حساب
overdraft U برداشت اب بیش از اندازه مجاز
overdrafts U برداشت اب بیش از اندازه مجاز
forbore U دست برداشت امتناع کرد
paper gold U منظور حق برداشت مخصوص است
site survey U برداشت نقشه تکهای از زمین
. She dropped her demands (claim). U دست از تقاضاهای خود برداشت
The police officer took down the car number . U افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
No man can serve two masters. <proverb> U با یک دست نمى شود دو هندوانه را برداشت .
overdraft U دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
overdrafts U دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
no year oppropriation U حساب تامین اعتبار باز حساب باز
he calcn lates with a U اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
digital computer U ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
demand deposit U سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
agronomy U علم برداشت محصول وبهره برداری از خاک
combine harvester U کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine [combine harvester] U کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester U کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combined harvester U کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
corn harvester U کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester-thresher [rare] U کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
acceptance test آزمایش کوچک شدگی آزمایش برداشت
sampling U نمونه گیری برداشت نمونه
scores U حساب
tallies U حساب
in favour of U به حساب
tally U حساب
tallying U حساب
arithmetic U حساب
algorism U حساب
scoreless U بی حساب
scored U حساب
account U حساب
score U حساب
incomputable U بی حساب
science of numbers U حساب
reckonings U حساب
tallied U حساب
to keep score U حساب
tabs U حساب
tab U حساب
to my a U به حساب من
dam design U حساب سد
reckoning U حساب
incalculable U بی حساب
accountants U ذی حساب
accountant U ذی حساب
integral calculvs U حساب جامعه
account number U شماره حساب
figuring U حساب کردن
arithmetic unit U واحد حساب
arithmometer U ماشین حساب
accoutn balance U مانده حساب
comptometer U ماشین حساب
account cuurent U حساب جاری
account card U کارت حساب
account book U دفتر حساب
balance of account U مانده حساب
arithmeticlal U مربوط به حساب
arithmetician U حساب دان
acalculia U ناتوانی در حساب
joint account U حساب مشترک
integral calculus U حساب جامعه
in f.of U به حساب بنفع
calculator mode U مد ماشین حساب
calculus of variations U حساب تغییرات
call to account U حساب خواستن از
cost accountant U حساب دار
differential calulus U حساب فاضله
capital account U حساب سرمایه
cash account U حساب نقدی
certificate of clearance U مفاصا حساب
differential calculus U حساب فاضله
design assumption U فرضیه حساب
certificate of expenditure U صورت حساب
closing of account U تفریغ حساب
calculating machine U ماشین حساب
calculable U حساب کردنی
imprest U حساب تنخواه
ibm computer U ماشین حساب ای بی ام
balance sheet account U حساب ترازنامه
fluxion U حساب فاضله
bank overdraft U حساب جاری
bank pass book U دفترچه حساب
day of r U روز حساب
binary arithmetic U حساب دودویی
binary arithmetic U حساب دودوئی
statement U صورت حساب
boolean calculus U حساب بولی
box score U حساب بازی
crypto account U حساب رمز
to count [as] U به حساب رفتن
algorism [rare] U حساب [ریاضی]
arithmetic U حساب [ریاضی]
Count me in! U روی من حساب کن!
account with [at] a bank U حساب بانکی
the bill U صورت حساب
checking out U تسویه حساب
rule off U بستن حساب
rule of thumb U حساب سر انگشتی
rule of thumb U حساب انگشت
return account U حساب بازگشت
residuary account U حساب ترکه
figure U حساب کردن
realization account U حساب تسویه
propositional calculus U حساب گزارهای
profit and loss a U حساب سودوزیان
production account U حساب تولید
pridicate calculus U حساب مسندات
notcher U حساب نگهدار
misreckon U بد حساب کردن
minculculate U بد حساب کردن
make much of U حساب بردن از
loan account حساب وام ها
saving account U حساب پس انداز
savings account U حساب پس انداز
have it out with someone <idiom> U تصفیه حساب
To concoct accounts. U حساب تراشیدن
A rough (crude)estimate. U حساب سر انگشتی
credit account حساب اعتباری
unguarded U حساب نشده
vidimus U بازرسی حساب
undercharge U کم حساب کردن
tripos U امتحان حساب
to figure up U حساب کردن
to count up U حساب کردن
to cast up U حساب کردن
to bring to book U حساب پس گرفتن
stock account U حساب موجودی
stability calculation U حساب پایداری
science of numbers U علم حساب
count U حساب کردن
Recent search history Forum search
2مفعول
1 Add a recovery email to secure your account
0ميخواهم موجودي حساب بگيرم
0ميخواهم موجودي حساب بگيرم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com