English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
against his grain U برخلاف تمایل او
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to the contrary U برخلاف ان
unlike U برخلاف
athwart U برخلاف
with U برخلاف
shoe is on the other foot <idiom> U برخلاف حقیقت
averse U برخلاف میل
to my great surprise U برخلاف انتظار من
against one's will U برخلاف میل
the styeam U برخلاف جریان اب
counterwork U برخلاف کارکردن
contrary to my expectation U برخلاف انتظارمن
contrany to my expectation U برخلاف انتظارمن
up-river برخلاف روند جریان آب
to do v to one's principles U برخلاف اصول خودرفتارکردن
in the wind's eye U برخلاف جهت باد
in the teeth of the wind U برخلاف جهت باد
illegally U برخلاف قانون و مقررات
unparliamentary U برخلاف اصول پارلمانی
out of order <idiom> U برخلاف قانون ،نامناسب
contra indicate U اشاره برخلاف داشتن
active U دروازهای که برخلاف دروازه نافعال
flareback U اشتعال برخلاف مسیر عادی شعله
heteroclite U کسیکه کارهایش برخلاف قاعده همگانیست
poach U برخلاف مقررات شکار صید کردن
poached U برخلاف مقررات شکار صید کردن
poaches U برخلاف مقررات شکار صید کردن
unconstitutional U بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
anticlastic U [ظاهری با دو قوس که دو منحنی برخلاف هم هستند.]
it is u.for him to tell a lie دروغ گفتن برخلاف عادت اوست یا از او بعید است
crossed controls U بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه
disposition U تمایل
intention U تمایل
unwilling U بی تمایل
disinclined U بی تمایل
left justification U تمایل به چپ
month's mind U تمایل
nisus U تمایل
aclinic U بی تمایل
leanings U تمایل
declination U تمایل
gravitation U تمایل
sentiment U تمایل
addictedness U تمایل
appetence or tency U تمایل
liking U تمایل
appetency U تمایل
orientation U تمایل
trends U تمایل
tendency U تمایل
tendencies U تمایل
would U تمایل
recumbency U تمایل
appetence U تمایل
proclivities U تمایل
trepan U تمایل
leaning U تمایل
proclivity U تمایل
propensities U تمایل
proneness U تمایل
intentions U تمایل
pendulum U تمایل
propensity U تمایل
trend U تمایل
pendulums U تمایل
proclivity to steal U تمایل بدزدی
vein U حالت تمایل
trepan U تمایل داشتن
the herd instinct U تمایل بگروه
self immolation U تمایل به خودکشی
portraint orientation U تمایل عمودی
sinistral U تمایل بچپ
propensity to consume U تمایل به مصرف
central tendency U تمایل به مرکز
fugitiveness U تمایل به فرار
propend U تمایل داشتن
falloff U تمایل داشتن
declinatory U دارای تمایل
work effort U تمایل به کار
landscape orientation U تمایل افقی
reactive tendency U تمایل واکنشی
wish [would like] U تمایل داشتن
leans U تمایل داشتن
propensity U تمایل طبیعی
hang U تردید تمایل
hangs U تردید تمایل
fantasies U میل تمایل
predispostion U تمایل قبلی
fantasy U میل تمایل
affect U تمایل داشتن
affects U تمایل داشتن
gust U تمایل مزمزه
gusts U تمایل مزمزه
preoccupations U تمایل شیفتگی
propensities U تمایل طبیعی
aptitudes U تمایل طبیعی
aptitude U تمایل طبیعی
antipathetic U فاقد تمایل
inclining U تعظیم تمایل
preoccupation U تمایل شیفتگی
inclination U تمایل شیب
predilection U تمایل قبلی
predilections U تمایل قبلی
tilts U کجی تمایل
tilted U کجی تمایل
tilt U کجی تمایل
polarity U تمایل قطبی
polarities U تمایل قطبی
streaks U تمایل میل
streaking U تمایل میل
streaked U تمایل میل
streak U تمایل میل
disinclination U عدم تمایل
caprice U تمایل فکری
leaned U تمایل داشتن
lean U تمایل داشتن
list U تمایل کجی
caprices U تمایل فکری
veins U حالت تمایل
proclivity U تمایل طبیعی بچیز بد
take to U تمایل پیدا کردن به
tendency toward something U تمایل به سوی چیزی
yen U تمایل رغبت شدید
bias U تمایل بیک طرف
propensity to do evil U تمایل به بدی کردن
tilt angle U زاویه تمایل به طرفین
odds U تمایل بیک سو احتمالات
turn U تمایل تغییر جهت
uptrend U تمایل بسوی بالا
turns U تمایل تغییر جهت
express willingness U اظهار تمایل کردن
take to U تمایل پیدا کردن
to take a ply U تمایل پیدا کردن
biases U تمایل بیک طرف
low marginal propensity to cunsume U تمایل ارام به مصرف
kindlily U با تمایل به مهربانی مهربانانه
argumentativeness U تمایل یاعادت به جدال
marginal propensity to absorb U تمایل نهائی به جذب
marginal propensity to expend U تمایل نهائی به مخارج
evasiveness U تمایل به طفره یاگریز
inclination for any thing U تمایل یا میل بچیزی
hade U تمایل پیدا کردن
proclivities U تمایل طبیعی بچیز بد
rapprochement U نزدیکی تمایل بدوستی
frigidity U کمی تمایل درقوای جنسی
worldliness U تمایل به ماده پرستی و جسمانیت
tenor U تمایل صدای زیر مردانه
tenors U تمایل صدای زیر مردانه
diminishing utility U قانون تقلیل تمایل به مصرف
diathesis U تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
prepossession U اشغال قبلی تمایل بیجهت
helms U تمایل قایق به انحراف از مسیر
helm U تمایل قایق به انحراف از مسیر
frigid U دارای اندکی تمایل جنسی
adductor U تمایل عضو بطرف محور
heredity U تمایل برگشت باصل توارث
declaration of intention U افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
desirability U درجه تمایل شرایط مطلوب
bear out U تمایل اسب به نزدیک شدن به حد خارجی
undersexed U دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
negative diheral U تمایل بال یا سایر ایرفویلهابطرف پایین
levorotatory U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
levorotary U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
oversteer U تمایل به پیچیدن بیش از حدراننده به خصوص در سر پیچ
lug out U تمایل داشتن اسب به دورشدن از نرده مسابقه
p in favour of a person U تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
labialism U حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ باصداهابا لب
spill wind U سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
understeer U تمایل اتومبیل به مستقیم رفتن در سر پیچ بیش ازانتظار راننده
Appetite comes with eating. <proverb> U با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد. [ضرب المثل]
bear in U تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
wing heavy U تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
cathedrals U تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
cathedral U تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
isoclinal line U خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
exparte U قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
isoclinic line U خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
diminishing utility U اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
letter of intent U تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
margin propensity to consume U تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com