Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stick up
U
برجستگی داشتن
stick-up
U
برجستگی داشتن
stick-ups
U
برجستگی داشتن
outstand
U
برجستگی داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
knobbly
U
پر از برجستگی
bossed
U
برجستگی
prominence
U
برجستگی
noses
U
برجستگی
swells
U
برجستگی
eminence
U
برجستگی
swelled
U
برجستگی
swell
U
برجستگی
ness
U
برجستگی
notability
U
برجستگی
notbility
U
برجستگی
tuberculum
U
برجستگی
illustrousness
U
برجستگی
bosses
U
برجستگی
bossing
U
برجستگی
glands
U
برجستگی
apophysis
U
برجستگی
colliculus
U
برجستگی
convexity
U
برجستگی
boss
U
برجستگی
embossment
U
برجستگی
eminency
U
برجستگی
grossness
U
برجستگی
gland
U
برجستگی
illustriousness
U
برجستگی
prosiliency
U
برجستگی
saliency
U
برجستگی
pre eminence
U
برجستگی
snobs
U
برجستگی
salience
U
برجستگی
rilievo
U
برجستگی
snob
U
برجستگی
pone
U
برجستگی
picturesqueness
U
برجستگی
nose
U
برجستگی
remerkableness
U
برجستگی
prominency
U
برجستگی
contour line
U
خط برجستگی زمین
height of rise
U
ارتفاع برجستگی
barrel cam
U
برجستگی طبلی
alto relievo
U
برجستگی زیاد
superior colliculus
U
برجستگی زبرین
bossing
U
گلمیج برجستگی
bosses
U
گلمیج برجستگی
bossed
U
گلمیج برجستگی
boss
U
گلمیج برجستگی
bossy
U
دارای برجستگی
tuberculation
U
برجستگی یازگیل
thread
U
شیار برجستگی
inferior colliculus
U
برجستگی زیرین
high relief
U
برجستگی زیاد
threads
U
شیار برجستگی
bossiness
U
دارای برجستگی
tubercle
U
برجستگی روی استخوان
relieves
U
تغییر پست دادن برجستگی
relieving
U
تغییر پست دادن برجستگی
acromphalus
U
برجستگی و زائدهء غیرطبیعی ناف
acrosome
U
برجستگی قدامی سلول جنسی نر
relieve
U
تغییر پست دادن برجستگی
crank cheek
U
برجستگی گونههای میل لنگ
curbed
U
برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
curbs
U
برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
curbing
U
برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
curb
U
برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
lands
U
برجستگی شیار خانها ریلهای راهنما
teethridge
U
برجستگی استخوان فک که حفرههای دندانها بر ان قراردارد
tuber
U
سیبک برامدگی زگیل مانند برجستگی
tubers
U
سیبک برامدگی زگیل مانند برجستگی
blisters
U
برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
blister
U
برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
land
U
زمین پیاده شدن برجستگی بین خانها
blistered
U
برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
trippet
U
زبانه یا برجستگی چرخ که درفواصل معین بچرخ دیگرمیخورد
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
surfer's knot
U
ورم یا برجستگی زیر زانو یابالای پای موج سوار
crow steps
U
لاریز:برجستگی هایی که بشکل پله یاکنگره درسرازیریهای شیروانی م
crown-steps
U
لاریز
[برجستگی هایی که شکل پله یا کنگره در سرازیرهای شیروانی است.]
codpiece
U
روکش یا کیسهای که دکمههای جلو شلوار و برجستگی آلت مردانه رامیپوشاند
codpieces
U
روکش یا کیسهای که دکمههای جلو شلوار و برجستگی آلت مردانه رامیپوشاند
esker
U
برجستگی باریک و طویلی که ازرسوب سنگ ریزه یا شن درضمن جریان اب یخچال ایجادمیگردد
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
joggle
U
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggled
U
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggling
U
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggles
U
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
swells
U
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swell
U
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swelled
U
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
relieve
U
داشتن
relieves
U
داشتن
redolence
U
بو داشتن
to go hot
U
تب داشتن
lack
U
کم داشتن
possess
U
داشتن
lacked
U
کم داشتن
lacks
U
کم داشتن
doubted
U
شک داشتن
possesses
U
داشتن
possessing
U
داشتن
to hold a meeting
U
داشتن
relieving
U
داشتن
own
U
داشتن
bears
U
داشتن
to have possession of
U
داشتن
to possess
U
داشتن
doubts
U
شک داشتن
to have
U
داشتن
have
U
داشتن
lackvt
U
کم داشتن
monogyny
U
داشتن یک زن
having
U
داشتن
bears
U
در بر داشتن
doubting
U
شک داشتن
to be feverish
U
تب داشتن
to be in a f.
U
تب داشتن
to have f.
U
تب داشتن
bear
U
داشتن
bear
U
در بر داشتن
doubt
U
شک داشتن
intercommon
U
داشتن
owned
U
داشتن
to hold
U
داشتن
owning
U
داشتن
wanted
U
کم داشتن
want
U
کم داشتن
owns
U
داشتن
retaining
U
نگاه داشتن
tolerate
U
طاقت داشتن
varies
U
فرق داشتن
to be thirsty
U
اشتیاق داشتن
minds
U
تصمیم داشتن
tolerated
U
طاقت داشتن
imply
U
دلالت داشتن
liked
U
دوست داشتن
implies
U
دلالت داشتن
like
U
دوست داشتن
tolerating
U
طاقت داشتن
tolerates
U
طاقت داشتن
may
U
امکان داشتن
playact
U
رفتارمتظاهر داشتن
minds
U
در نظر داشتن
scooted
U
سرعت داشتن
scooting
U
سرعت داشتن
scoots
U
سرعت داشتن
vibrate
U
ارتعاش داشتن
vibrated
U
ارتعاش داشتن
outclassed
U
برتری داشتن بر
mind
U
تصمیم داشتن
outclass
U
برتری داشتن بر
vibrates
U
ارتعاش داشتن
values
U
گرامی داشتن
vibrating
U
ارتعاش داشتن
value
U
گرامی داشتن
mediately
U
با داشتن وسیله
minding
U
در نظر داشتن
pay respect to
U
توجه داشتن به
pass a resolution
U
مقرر داشتن
mind
U
در نظر داشتن
abominate
U
تنفر داشتن
abominated
U
تنفر داشتن
abominates
U
تنفر داشتن
abominating
U
تنفر داشتن
hear
U
خبر داشتن
hears
U
خبر داشتن
likes
U
دوست داشتن
vary
U
فرق داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com