English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
egregious U برجسته نمایان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
alto-rilievo U [ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
embossing U طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش]
perspective spatial model U مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
bas relif U حجاری ونقوش برجسته برجسته
salience U نکته برجسته موضوع برجسته
supereminent U برجسته فوق العاده برجسته
saliency U نکته برجسته موضوع برجسته
embossment U نقوش برجسته برجسته کاری
stereoscope U جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
stereograph U نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
repousse U برجسته نمایاحکاکی برجسته
seeming U نمایان
salient U نمایان
ostensible U نمایان
sensible U نمایان
visible U نمایان
feat U فتح نمایان
rousing U نمایان رایج
feats U فتح نمایان
detection U نمایان سازی
standaway U نمایان بر بدن
dominant U نمایان عمده
gallery hit or stroke U ضربه یاضربت نمایان
libration of the moon U جنبش نمایان ماه
sensibly U بطور نمایان یا محسوس
peer U نمایان شدن بنظررسیدن
peered U نمایان شدن بنظررسیدن
peering U نمایان شدن بنظررسیدن
gest U کار نمایان هم صحبت
visible U نمایان قابل رویت
geste U کار نمایان هم صحبت
he smells of oil U اثارمطالعه از او نمایان است
actimeter U نمایان ساز [جنبش بدن]
indicates U نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicated U نمایان ساختن اشاره کردن بر
detecting U کشف کردن نمایان ساختن
detected U کشف کردن نمایان ساختن
bubble horizon U افق نمایان از زیر ابر
detect U کشف کردن نمایان ساختن
detects U کشف کردن نمایان ساختن
indicate U نمایان ساختن اشاره کردن بر
anaglyph U عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
inartistically U بی انکه نشان هنراز ان نمایان باشد
featuring U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
features U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
featured U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
NCR paper U نوشته هم روی کاغذ نمایان میشود
feature U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
relictoin U پایین رفتن اب و نمایان شدن زیر اب
parpen U سنگ تراشی مه از توی دیواری گذر کرده و ازدوسوی ان نمایان باشد
libration U جنبش ترازویی و حرکت موازنهای جنبش نمایان ماه
illustrous U برجسته
distinguished U برجسته
crowned U برجسته
mainlined U برجسته
mainline U برجسته
cordon bleu U برجسته
dominant U برجسته
raised U برجسته
outstanding U برجسته
mainlines U برجسته
outstandingly U برجسته
starring U برجسته
staring U برجسته
noted U برجسته
eminent U برجسته
mainlining U برجسته
torose U برجسته
par excellence U برجسته
illustrated U برجسته
strikingly U برجسته
primed U برجسته
primes U برجسته
of d. U برجسته
convex U برجسته
illustrious U برجسته
rilievo U برجسته
relievo U برجسته
stereometric U برجسته
pre eminent U برجسته
overriding U برجسته
predominant U برجسته
prosilient U برجسته
pre-eminent U برجسته
conspicuous U برجسته
striking U برجسته
stereometric U خط برجسته
prime U برجسته
prominent U برجسته
kenspeckle U برجسته
laureate U برجسته
ridged U برجسته
in relief U برجسته
relief emboss U برجسته
salient U برجسته
masterwork U برجسته
anaglyph U حجاری برجسته
relief emboss U نقشه برجسته
alto relievo U برجسته بلند
smatt U برجسته زیرکانه
to stand out U برجسته بودن
saleint U برجسته چشمگیر
contour map U نقشه برجسته
basso relief U برجسته کوتاه
signally U بطور برجسته
signalize U برجسته کردن
acrography U گچ کاری برجسته
anaglyph U تزئینات برجسته
salient pole U قطب برجسته
tyupical U نوبهای برجسته
relievo U برجسته کاری
bas relif U نقش کم برجسته
saleintiant U برجسته چشمگیر
stand out U برجسته عالی
topographic map U نقشه برجسته
relief map U نقشه برجسته
projection welding U جوش برجسته
stucco relief U گچبریهای برجسته
half relief U نیم برجسته
mezzo relief U نیم برجسته
mezzo rillievo U نیم برجسته
stand out U برجسته بودن
magnific U معروف برجسته
laureatel U شاعر برجسته
stereoscopic U برجسته بین
high relief U نقوش برجسته
stereoscopics U برجسته نمایی
illustriously U برجسته وار
notbility U شخص برجسته
palmy U برجسته کامیاب
front face U سطح برجسته
to put forward U برجسته نمودارکردن
drop shadow U سایه برجسته
raised shoulder U شانه برجسته
stereoscopic U برجسته بینی
piece de resistance U فقره برجسته
emboss U برجسته کردن
embossed alphabet U الفبای برجسته
to make one's mark U برجسته شدن
exaggerated stereoscopy U برجسته بین
fash butt welding U جوش برجسته
in relief U بطور برجسته
leading U عمده برجسته
premiers U هنرپیشه برجسته
feat U کار برجسته
feats U کار برجسته
bas relif U نقوش برجسته
swell U برجسته شیک
swelled U برجسته شیک
swells U برجسته شیک
to create an image for oneself as somebody U برجسته شدن
distinguished U برجسته مهم
predominantly U بطور برجسته
bas relief U برجسته کوتاه
bas relief U نقش کم برجسته
bas-relief U برجسته کوتاه
bas-relief U نقش کم برجسته
bas-reliefs U برجسته کوتاه
premier U هنرپیشه برجسته
aegicrane U آذین برجسته سر
relief U حجاری برجسته
relief U برجسته کاری
project U برجسته بودن
projected U برجسته بودن
projects U برجسته بودن
affigy U تصویر برجسته
personage U شخص برجسته
personages U شخص برجسته
bas-relief U برجسته کاری
contour U نقشه برجسته
milestone U مرحله برجسته
milestones U مرحله برجسته
eminently U بطور برجسته
aegicranium U آذین برجسته سر
bas-reliefs U نقش کم برجسته
effigies U تصویر برجسته
bosses U ارباب برجسته
raised figure طرح برجسته
bossed U ارباب برجسته
boss U ارباب برجسته
topography U برجسته نگاری
effigy U تصویر برجسته
poet laureate U شاعر برجسته
humdingers U تفوق برجسته
humdinger U تفوق برجسته
bossing U ارباب برجسته
premiere U هنرپیشه برجسته
premiered U هنرپیشه برجسته
embossed U برجسته شده
premieres U هنرپیشه برجسته
cordon bleu U آدم برجسته
premiering U هنرپیشه برجسته
molif U شکل نمایان شکل عمده
stereometric U وابسته بترسیمات برجسته
papillary lines U خطهای برجسته انگشتها
landmarks U واقعه برجسته راهنما
oner U شخص یا چیز برجسته
bold faced type U حروف سیاه برجسته
high light U نکات برجسته یا جالب
to stand out in relief U برجسته یا روشن بودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com