English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overmaster U برتری یافتن بر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
transcend U برتری یافتن
transcended U برتری یافتن
transcending U برتری یافتن
transcends U برتری یافتن
paragon U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragons U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
outreach U برتری یافتن
tug of war U مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
Other Matches
propagating U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates U گشترش یافتن یا نشر یافتن
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
Majesty U برتری
Majesties U برتری
profit U برتری
profited U برتری
profits U برتری
momentum U برتری
powers U برتری
sinistrality U چپ برتری
preemimence U برتری
predomination U برتری
pre eminence U برتری
paramountey U برتری
paramountcy U برتری
power U برتری
powering U برتری
hegemony U برتری
privilege U برتری
Excellency U برتری
transcendence U برتری
excellence U برتری
precedence U برتری
superiority U برتری
preponderance U برتری
Excellencies U برتری
preference U برتری
ecellency U برتری
supremacy U برتری
advantage U برتری
beat out U برتری
priority U برتری
priorities U برتری
preferences U برتری
primacy U برتری
transcendence or cy U برتری
trancscendent U برتری
vantage U برتری
powered U برتری
unidextrality U یک سو برتری
absolute advantage U برتری مطلق
fire superiority U برتری اتش
influence U برتری تفوق
influenced U برتری تفوق
influences U برتری تفوق
comparative advantage U برتری نسبی
dextrality U راست برتری
maritime lien U برتری دریایی
manual dominance U دست برتری
laterality U برتری جانبی
lateral dominance U برتری جانبی
hemispherical dominance U برتری نیمکره
handedness U دست برتری
ocular dominance U چشم برتری
eye dominance U چشم برتری
influencing U برتری تفوق
distinction U برتری ترجیح
prominence U پیشامدگی برتری
one up <idiom> U برتری داشتن
headships U بزرگی برتری
headship U بزرگی برتری
predominance U برتری علو
excel U برتری داشتن بر
excelled U برتری داشتن بر
excelling U برتری داشتن بر
outclass U برتری داشتن بر
outclasses U برتری داشتن بر
outclassing U برتری داشتن بر
distinctions U برتری ترجیح
ascendance U تفوق برتری
antecede U برتری جستن
outclassed U برتری داشتن بر
head start U فرصت برتری
head starts U فرصت برتری
supremacist U برتری گرای
supremacists U برتری گرای
excels U برتری داشتن بر
to have the pull of U برتری داشتن بر
predominancy U برتری علو
override U برتری جستن بر
best U برتری جستن
superiority U برتری قوا
outvie U برتری جستن از
cerebral dominance U سو برتری نیمکره مخ
overrides U برتری جستن بر
overrode U برتری جستن بر
overtop U برتری جستن از
preminence U برتری علو
mixed cerebral dominance U برتری نامتمایز مخ
overridden U برتری جستن بر
to gain a over U برتری یاتفوق جستن بر
right handedness U دست راست برتری
anti air U ضد برتری هوایی دشمن
pull U برتری جزئی و مختصر
pulls U برتری جزئی و مختصر
rate of time preference U نرخ برتری زمانی
manoptoscope U برتری سنج بینایی
humdinger U دارای برتری فاحش
humdingers U دارای برتری فاحش
upper hand U برتری دست بالا
salience U جلو امدگی برتری
saliency U جلو امدگی برتری
outdistancing U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistanced U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistances U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
papalism U فرصاغراق امیزنسبت به برتری پاپ
teutonism U عقیده برتری نژادی المان
sovereignty U اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
outdistance U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
out maneuver U برتری مانور پیدا کردن
look down on someone <idiom> U باحقارت واحساس برتری نگریستن
outguess U در حدس و گمان برتری داشتن بر
vantage ground U زمین دارای برتری اتش و دید
to get the upper hand U برتری جستن تفوق پیدا کردن
set up U جلو برتری حریف را گرفتن پاس به یار ازادتر
pan germanism U نظریه مبتنی بر برتری نژاد اریایی ژرمنی بر سایر نژادها
outclassed U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
supremacy U برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد
outclass U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
stand-offs U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
racism U اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
antiair warfare U جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
nationalists U طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
nationalist U طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
air superiority U برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air suprmacy U برتری کامل هوایی سیادت هوایی
detect U یافتن
discovers U یافتن
detecting U یافتن
detected U یافتن
detects U یافتن
find U یافتن
discover U یافتن
discovered U یافتن
finds U یافتن
discovering U یافتن
recuperates U بهبودی یافتن
relax U تخفیف یافتن
diverge U انشعاب یافتن
lessened U تقلیل یافتن
lessening U تقلیل یافتن
centralization U مرکزیت یافتن
attained U دست یافتن
lessen U تقلیل یافتن
acceding U دست یافتن
prefers U ترجیح یافتن
centralisation U مرکزیت یافتن
recovers U بهبودی یافتن
recovering U بهبودی یافتن
penetract U راه یافتن
overpowers U استیلا یافتن بر
prefer U ترجیح یافتن
overpowered U استیلا یافتن بر
preferring U ترجیح یافتن
specialization U تخصص یافتن
conquer U پیروزی یافتن بر
recover U بهبودی یافتن
diverges U انشعاب یافتن
diverged U انشعاب یافتن
attain U دست یافتن
relaxing U تخفیف یافتن
lessens U تقلیل یافتن
overpower U استیلا یافتن بر
conquering U پیروزی یافتن بر
expands U بسط یافتن
attaining U دست یافتن
expanding U بسط یافتن
accedes U راه یافتن
accedes U دست یافتن
acceded U راه یافتن
acceded U دست یافتن
attains U دست یافتن
recuperating U بهبودی یافتن
accede U راه یافتن
expand U بسط یافتن
deploy U گسترش یافتن
accede U دست یافتن
altering U تغییر یافتن
overcomes U غلبه یافتن
overcome U غلبه یافتن
conquers U پیروزی یافتن بر
deploys U گسترش یافتن
recuperate U بهبودی یافتن
acceding U راه یافتن
alter U تغییر یافتن
relaxes U تخفیف یافتن
recuperated U بهبودی یافتن
dwindle U تدریجاکاهش یافتن
dwindled U تدریجاکاهش یافتن
dwindles U تدریجاکاهش یافتن
dwindling U تدریجاکاهش یافتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com