English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
supremacy U برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
air suprmacy U برتری کامل هوایی سیادت هوایی
sovereignty U پادشاهی و سلطنت وفرمانروایی حاکمیت و سیادت و سلطه
battlefield recovery U اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
war strenght U قدرت نبرد نیروی جنگی
list U میدان نبرد
battlefield U میدان نبرد
battlefields U میدان نبرد
battlefield evacuation U اخراجات پزشکی از میدان نبرد
antiair warfare U جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
martial music U مزیک جنگی یا نظامی
pyrrhic dance U یکجور رقص نظامی یا جنگی در یونان باستان
esplanades U میدان جلوقلعه نظامی
esplanade U میدان جلوقلعه نظامی
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
preventive war U نبرد پدافندی نبرد به منظور جلوگیری ازعملیات دشمن
articles of war U قوانین جنگی قوانین داد رسی نظامی
wager of battle U نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
martially U بطور جنگی بطور نظامی
masterdom U سیادت
ecellency U سیادت
Lordship U سیادت بزرگی
sovereigns U صاحب سیادت
Lordships U سیادت بزرگی
sovereign U صاحب سیادت
militarism U روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
escry U فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
supremacy U حاکمیت
sovereignty U حق حاکمیت
sovereignty U حاکمیت
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facings U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
jurisdication U صلاحیت حاکمیت
imperium U حق حاکمیت مطلقه
national sovereignty U حاکمیت ملی
air suprmacy U حاکمیت هوایی
condominium U حاکمیت مشترک
condominiums U حاکمیت مشترک
territorial sovereignty U حاکمیت ارضی
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
warships U کشتی جنگی ناو جنگی
warship U کشتی جنگی ناو جنگی
battle drill U مشق جنگی تمرین جنگی
soverignty of the consumer U حاکمیت مصرف کننده
consumer sovereignty U حاکمیت مصرف کننده
terminal U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file U صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
compound wound generator U ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
grenade court U میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
full mobilization U تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
high intensity magnetic field U میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law U جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
autonomy U خودمختاری حاکمیت ملی مبنی براستقلال اقتصادی و سیاسی خودگردانی
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military government U حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel U چانل نظامی مجرای نظامی
constitutionalism U اعتقاد به حقانیت حکومت مشروطه اعنقاد به لزوم حاکمیت قانون اساسی
full annealing U بازپخت کامل تاباندن کامل
completed case U جعبه کامل خشاب کامل
full scale U باندازه کامل بمقیاس کامل
condominium U اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominiums U اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
live fire U تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
closure minefield U میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
intervention U هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
interventions U هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta U شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
secession U تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
imago U حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough U بطور کامل کامل
coursed U میدان تیر میدان
course U میدان تیر میدان
courses U میدان تیر میدان
campaigning U نبرد
set-to U نبرد
battle U نبرد
combats U نبرد
set-tos U نبرد
passage of arms U نبرد
battled U نبرد
fight U نبرد
struggle U نبرد
struggled U نبرد
struggles U نبرد
campaigns U نبرد
struggling U نبرد
set to U نبرد
combating U نبرد
battling U نبرد
campaign U نبرد
action U نبرد
actions U نبرد
fights U نبرد
campaigned U نبرد
battles U نبرد
combated U نبرد
combat U نبرد
conflicted U کشمکش نبرد
conflicts U کشمکش نبرد
position warfare U نبرد موضعی
battleships U نبرد ناو
naval campaign U نبرد دریایی
conflict U کشمکش نبرد
battleship U نبرد ناو
area of war U منطقه نبرد
frayed U نبرد نزاع
militate U نبرد کردن
militated U نبرد کردن
militates U نبرد کردن
passage at arms U نبرد مواقعه
battle ship U نبرد ناو
warm corner U نبرد سخت
battles U نبرد کردن
militating U نبرد کردن
campaigned U صحنه نبرد
war cry U عربده نبرد
campaign U صحنه نبرد
frays U نبرد نزاع
land combat U نبرد در ساحل
land combat U نبرد زمینی
campaigning U صحنه نبرد
preventive war U نبرد دفاعی
fray U نبرد نزاع
campaigns U صحنه نبرد
battle group U گروه نبرد
battling U نبرد کردن
in a U مشغول نبرد
battled U نبرد کردن
battle position U موضع نبرد
battle U نبرد کردن
infighting U نبرد در فاصله کم
infighting U نبرد نزدیک
out of action U از نبرد خارج شده
dog fight U نبرد جنگندههای هوایی
She achieved nothing . U کاری از پیش نبرد
protracted war U استراتژی نبرد طولانی
The scen of a bloody (great) battle. U صحنه نبرد خونین
battle map U نقشه منطقه نبرد
opposing forces U نیروهای درگیر نبرد
forward echelon U رده جلوی نبرد
defacto recognition U شناسایی دوفاکتو شناسایی سیاسی کشوری که عملا" مستقل ودارای حق حاکمیت است ولی به عللی نمیتواند یا نمیخواهد به تعهدات بین المللی خود
momentum U برتری
Majesties U برتری
predomination U برتری
preponderance U برتری
advantage U برتری
preemimence U برتری
pre eminence U برتری
Majesty U برتری
profit U برتری
paramountcy U برتری
Excellency U برتری
superiority U برتری
hegemony U برتری
Excellencies U برتری
transcendence U برتری
profits U برتری
supremacy U برتری
profited U برتری
paramountey U برتری
precedence U برتری
powered U برتری
primacy U برتری
priorities U برتری
unidextrality U یک سو برتری
preference U برتری
sinistrality U چپ برتری
power U برتری
priority U برتری
powers U برتری
preferences U برتری
beat out U برتری
powering U برتری
excellence U برتری
vantage U برتری
transcendence or cy U برتری
ecellency U برتری
privilege U برتری
trancscendent U برتری
campaigns U رزم نبرد کردن جنگیدن
campaigning U رزم نبرد کردن جنگیدن
campaign U رزم نبرد کردن جنگیدن
it wasdone in no time U اینکار چندان وقتی نبرد
forward edge of battle area U لبه جلویی منطقه نبرد
campaigned U رزم نبرد کردن جنگیدن
campaign U رزم [نبرد] [مبارزه] [مسابقه]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com