Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
manoptoscope
U
برتری سنج بینایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
perspectives
U
بینایی
second sight
U
بینایی
perspective
U
بینایی
spectrum
U
بینایی
eye
U
بینایی
eyesight
U
بینایی
visions
U
بینایی
sight
U
بینایی
sights
U
بینایی
perceptivity
U
بینایی
vision
U
بینایی
eying
U
بینایی
eyes
U
بینایی
spectral
U
بینایی
eyeing
U
بینایی
emmetropia
U
بینایی طبیعی
optics
U
علم بینایی
visual acuity
U
تیزی بینایی
quick sight
U
بینایی تیز
rhodopsin
U
ارغوان بینایی
visual purple
U
ارغوان بینایی
scotopia
U
بینایی در تاریکی
optic
U
وابسته به بینایی
the sense of sight
U
حس بینایی یا باصره
optometry
U
بینایی سنجی
tunnel vision
U
بینایی کانونی
vision test
U
ازمون بینایی
visive
U
وابسته به بینایی
visual axis
U
محور بینایی
visual yellow
U
زرد بینایی
far point
U
برد بینایی
facial vision
U
بینایی صورتی
field of vision
U
میدان بینایی
dichromatism
U
بینایی دوفامی
discernment
U
بصیرت بینایی
emmetropis
U
بینایی طبیعی
asthenopia
U
ضعف بینایی
photopia
U
بینایی درنورزیاد
monochromatism
U
بینایی تک فامی
monocular vision
U
بینایی یک چشمی
nervus opticus
U
عصب بینایی
trichromatism
U
بینایی سه فامی
optic nerve
U
عصب بینایی
optometer
U
بینایی سنج
test chart
U
لوحه بینایی سنجی
paropsis
U
خراب شدن بینایی
kenning
U
نگاه قدرت بینایی
scope
U
وسیله دیدبانی یا بینایی
campimeter
U
میدان سنج بینایی
optical instruments
U
الات وابسته به بینایی
ametropia
U
نقص انکساری بینایی
optometric service
U
قسمت بینایی سنجی
perimeters
U
میدان سنج بینایی
astigmatism
U
ناهمخوانی بینایی استیگماتیسم
perimeter
U
میدان سنج بینایی
xanthocyanopsia
U
بینایی زرد- ابی
perceptiveness
U
بینایی قوه مشاهده
his sight could p darkness
U
بینایی وی تاریکی رامی شکافت
orthoptic
U
درست کننده نقص بینایی
orthoptic
U
وابسته به اصلاح نقص بینایی
hemeralopia
U
کمی بینایی در نور زیاد
eye glass
U
شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
optometric service
U
بخش بینایی سنجی و چشم پزشکی
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress .
U
ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
red out
U
از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
privilege
U
برتری
preponderance
U
برتری
superiority
U
برتری
preference
U
برتری
beat out
U
برتری
transcendence
U
برتری
paramountcy
U
برتری
ecellency
U
برتری
paramountey
U
برتری
power
U
برتری
supremacy
U
برتری
advantage
U
برتری
Excellencies
U
برتری
Excellency
U
برتری
precedence
U
برتری
vantage
U
برتری
hegemony
U
برتری
profits
U
برتری
powered
U
برتری
powering
U
برتری
powers
U
برتری
Majesties
U
برتری
Majesty
U
برتری
profit
U
برتری
profited
U
برتری
primacy
U
برتری
excellence
U
برتری
predomination
U
برتری
preemimence
U
برتری
sinistrality
U
چپ برتری
momentum
U
برتری
trancscendent
U
برتری
transcendence or cy
U
برتری
pre eminence
U
برتری
priority
U
برتری
unidextrality
U
یک سو برتری
preferences
U
برتری
priorities
U
برتری
supremacists
U
برتری گرای
head start
U
فرصت برتری
to have the pull of
U
برتری داشتن بر
preminence
U
برتری علو
predominancy
U
برتری علو
hemispherical dominance
U
برتری نیمکره
head starts
U
فرصت برتری
distinctions
U
برتری ترجیح
mixed cerebral dominance
U
برتری نامتمایز مخ
one up
<idiom>
U
برتری داشتن
outreach
U
برتری یافتن
outvie
U
برتری جستن از
overmaster
U
برتری یافتن بر
maritime lien
U
برتری دریایی
supremacist
U
برتری گرای
overtop
U
برتری جستن از
laterality
U
برتری جانبی
manual dominance
U
دست برتری
overrides
U
برتری جستن بر
transcend
U
برتری یافتن
outclass
U
برتری داشتن بر
excels
U
برتری داشتن بر
outclassed
U
برتری داشتن بر
excelling
U
برتری داشتن بر
outclasses
U
برتری داشتن بر
excelled
U
برتری داشتن بر
excel
U
برتری داشتن بر
prominence
U
پیشامدگی برتری
superiority
U
برتری قوا
headships
U
بزرگی برتری
overrode
U
برتری جستن بر
override
U
برتری جستن بر
overridden
U
برتری جستن بر
transcends
U
برتری یافتن
transcending
U
برتری یافتن
transcended
U
برتری یافتن
predominance
U
برتری علو
headship
U
بزرگی برتری
distinction
U
برتری ترجیح
outclassing
U
برتری داشتن بر
ascendance
U
تفوق برتری
cerebral dominance
U
سو برتری نیمکره مخ
comparative advantage
U
برتری نسبی
dextrality
U
راست برتری
best
U
برتری جستن
eye dominance
U
چشم برتری
ocular dominance
U
چشم برتری
fire superiority
U
برتری اتش
handedness
U
دست برتری
lateral dominance
U
برتری جانبی
influencing
U
برتری تفوق
antecede
U
برتری جستن
influences
U
برتری تفوق
absolute advantage
U
برتری مطلق
influence
U
برتری تفوق
influenced
U
برتری تفوق
saliency
U
جلو امدگی برتری
to gain a over
U
برتری یاتفوق جستن بر
pulls
U
برتری جزئی و مختصر
upper hand
U
برتری دست بالا
pull
U
برتری جزئی و مختصر
salience
U
جلو امدگی برتری
right handedness
U
دست راست برتری
anti air
U
ضد برتری هوایی دشمن
rate of time preference
U
نرخ برتری زمانی
humdinger
U
دارای برتری فاحش
humdingers
U
دارای برتری فاحش
outdistancing
U
غلبه بر حریفان با برتری بسیار
out maneuver
U
برتری مانور پیدا کردن
outdistanced
U
غلبه بر حریفان با برتری بسیار
papalism
U
فرصاغراق امیزنسبت به برتری پاپ
outguess
U
در حدس و گمان برتری داشتن بر
outdistances
U
غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistance
U
غلبه بر حریفان با برتری بسیار
sovereignty
U
اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
teutonism
U
عقیده برتری نژادی المان
look down on someone
<idiom>
U
باحقارت واحساس برتری نگریستن
vantage ground
U
زمین دارای برتری اتش و دید
to get the upper hand
U
برتری جستن تفوق پیدا کردن
set up
U
جلو برتری حریف را گرفتن پاس به یار ازادتر
paragon
U
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
pan germanism
U
نظریه مبتنی بر برتری نژاد اریایی ژرمنی بر سایر نژادها
paragons
U
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
outclassing
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
supremacy
U
برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد
outclass
U
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
absolute advantage
برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
stand off
U
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off
U
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-offs
U
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
spectroscope
U
بینایی بین طیف بین
spectroscopy
U
بینایی بین طیف بین
racism
U
اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
antiair warfare
U
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
nationalists
U
طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com