Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To have design on someone . To malign someone .
U
برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To draw on peoples taste and talent .
U
از ذوق وسلیقه مردم مایه گرفتن
tide (someone) over
<idiom>
U
کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
inoculum
U
مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
get off
<idiom>
U
پایین آمدن یا بیرون آمدن از (اتوبوس ،قطار)
bituminous binder
U
مایه اتصال هیدروکربوری چسب مایه قیری
The climate of Europe desnt suit me.
U
حال آمدن ( بهوش آمدن )
to send round the hat
U
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
outsource
U
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
enlists
U
برای سربازی گرفتن
enlist
U
برای سربازی گرفتن
enlisting
U
برای سربازی گرفتن
to borrow for ... weeks
U
برای ... هفته قرض گرفتن
to run for the bus
U
برای گرفتن اتوبوس دویدن
extra cover
U
پوشش اضافی برای بل گرفتن
catch at
U
برای گرفتن چیزی کوشیدن
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
telescopes
U
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
telescope
U
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
moved
U
مانوور برای گرفتن نفر جلو
put to the question
U
برای گرفتن اعتراف زجر دادن
bass bug
U
حشره برای گرفتن ماهی خاردار
overtaking sight distance
U
مسافت دید برای سبقت گرفتن
move
U
مانوور برای گرفتن نفر جلو
to hog
<idiom>
U
بی پروا برای خود گرفتن
[اصطلاح]
copy protect
U
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
moves
U
مانوور برای گرفتن نفر جلو
to graps at anything
U
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
gig
U
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
gigs
U
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
burdended
U
فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
tampion
U
توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
prize fight
U
جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
carries
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
cp
U
دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
carried
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carry
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carrying
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
great go
U
امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
greats
U
امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
shut out
<idiom>
U
مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
dead letter box
U
فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
floats
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
dummy
U
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
float
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
dummies
U
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
bids
U
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
bid
U
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
floated
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
blitz
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
blitzing
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
disable
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disables
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disabling
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
blitzes
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
aligning
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligned
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
pass pattern
U
مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
provisor
U
کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
align
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
decoying
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoy
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
aligns
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
noise
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noises
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
U
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
little go
U
نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
decoys
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
kill off
U
سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
ATC
U
مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
winner's circle
U
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
meaconing
U
گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
block the plate
U
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
braids
U
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braided
U
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
damping vane
U
پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
braid
U
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
gauging rod
U
میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
internal wrenching bolt
U
پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
format
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
formats
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
caban
U
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
Biomimicry
U
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
To tell some one his fortune .
U
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
aircraft arresting hook
U
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
Bounty hunter
U
جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
to take a sample of blood
U
گرفتن نمونه خون
[برای آزمایش خون]
spoiler
U
صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
lacrosse
U
بازی بین دو تیم 01نفره مردان 21 نفره مردان با چوب دراز توردار کیسه مانند برای گرفتن و پرتاب گوی
To be overpowered.
U
از پا در آمدن
lapse
U
به سر آمدن
To stretch . to be elastic .
U
کش آمدن
To back down .
U
کوتاه آمدن
to water
[of eyes]
U
اشک آمدن
to be valid
U
به شمار آمدن
up
<adv.>
U
به بالا
[آمدن]
To be on (come to )the booil.
U
جوش آمدن
to get back on one's feet
U
به حال آمدن
to shoot one's mouth off
<idiom>
U
لاف آمدن
to come to a boil
U
به جوش آمدن
show-off
<idiom>
U
قپی آمدن
To come into existence .
U
بوجود آمدن
to go wrong
U
بد از آب در آمدن
[داستانی]
come on strong
<idiom>
U
فائق آمدن
To overpower. To overcome . To vanquish. To win.
U
غالب آمدن
to turn out badly
U
بد از آب در آمدن
[داستانی]
to proceed
U
پیش آمدن
gig
U
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
principal
U
مایه
thins
U
کم مایه
germen
U
مایه
genitor
U
مایه
thinnest
U
کم مایه
wishy-washy
U
کم مایه
wishy washy
U
کم مایه
stocked
U
: مایه
gravamen
U
مایه غم
motif
U
مایه
motifs
U
مایه
principals
U
مایه
stock
U
: مایه
thinned
U
کم مایه
low-pitched
U
کم مایه
low pitched
U
کم مایه
thinners
U
کم مایه
resource
U
مایه
thin
U
کم مایه
to become conscious
U
به هوش آمدن
[پس از غش یا بیهوشی]
belly flops
U
با شکم فرود آمدن
to look well
U
تندرست به نظر آمدن
call for someone
<idiom>
U
آمدن وبردن کسی
to unfold
U
از آب در آمدن
[اصطلاح مجازی]
to come to
<idiom>
U
به هوش آمدن
[پس از غش یا بیهوشی]
precedes
U
پیش از چیزی آمدن
belly flop
U
با شکم فرود آمدن
To be punctual . To be on time .
U
سر وقت آمدن ( بودن )
To stop being adamant (unyielding).
U
از خر شیطان پائین آمدن
To get the better of someone . To defeat someone .
U
بر کسی غالب آمدن
stop out
U
دیر به خانه آمدن
[شب]
run over
<idiom>
U
فائق آمدن برچیزی
to come to oneself
<idiom>
U
به هوش آمدن
[پس از غش یا بیهوشی]
to near something
U
نزدیک آمدن به چیزی
to approach something
U
نزدیک آمدن به چیزی
to come dressed in your wedding finery
U
با لباس عروسی آمدن
to come round
[around]
<idiom>
U
به هوش آمدن
[پس از غش یا بیهوشی]
resurfaced
U
دوباره به سطح آمدن
To lodge a complaint .
U
درمقام شکایت بر آمدن
precede
U
پیش از چیزی آمدن
get over something
<idiom>
U
فائق آمدن برمشکلات
To stop being intransigent.
U
از خر شیطان پایین آمدن
resurfaces
U
دوباره به سطح آمدن
sweep off one's feet
<idiom>
U
بر احساسات فائق آمدن
born with a silver spoon in one's mouth
<idiom>
U
باثروت به دنیا آمدن
to rain cats and dogs
سنگ ازآسمان آمدن
With the onset of summer.
U
.با آمدن (فرارسیدن )تابستان
bite the bullet
<idiom>
U
فائق آمدن بر مشکلات
resurface
U
دوباره به سطح آمدن
scunner
U
مایه نفرت
concretive
U
مایه انجماد
rennet
U
پنیر مایه
drearier
U
مایه افسردگی
key note
U
مایه نما
rennet
U
مایه ماست
dreary
U
مایه افسردگی
poor gas
U
گاز کم مایه
tough clay
U
خاک رس پر مایه
molif
U
مایه اصلی
compressive
U
مایه تراکم
principal and profit
U
مایه و سود
feeling tone
U
مایه احساسی
cumbersome
U
مایه زحمت
trivial
U
کم مایه بدیهی
chromaticity
U
فام مایه
heartbreaking
U
مایه دل شکستگی
disfiguration
U
مایه زشتی
to tone up
U
کم مایه شدن
poor lime
U
اهک کم مایه
leavens
U
خمیر مایه
leavening
U
خمیر مایه
leaven
U
خمیر مایه
short clay
U
خاک کم مایه
mitigative
U
مایه کاهش
nest egg
U
مایه اندوخته
nest eggs
U
مایه اندوخته
rouser
U
مایه حیرت
rich mix
U
مخلوط پر مایه
accelerative
U
مایه افزایش
pure color
U
رنگ مایه
petiolin
U
خیو مایه
plastic clay
U
خاک رس پر مایه
criticaster
U
نقاد کم مایه
endoplasm
U
درون مایه
cumbrous
U
مایه زحمت
inoculations
U
مایه کوبی
inoculation
U
مایه کوبی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com