English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hyphen U برای پیوستن هجاهای جدا شده از یکدیگردر اخرسطر
hyphens U برای پیوستن هجاهای جدا شده از یکدیگردر اخرسطر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hyphen U برای پیوستن چندکلمه بیکدیگر مثل Northwest
hyphens U برای پیوستن چندکلمه بیکدیگر مثل Northwest
syllabic U دارای هجاهای شمرده
syllabary U فهرست سیلاب یا هجاهای کلمات
syllabary U جدول راهنمای تلفظ هجاهای مقطع کلمات
paeon U وتدی که یک هجای دراز وسه هجاهای کوتاه دارد
imparisyllabic U دردستوریونانی اسمی که حالت اضافه هجاهای بیشتری داردتادرحالت فاعلیت
couples U پیوستن
link U به هم پیوستن
coupled U پیوستن
attaches U پیوستن
attaching U پیوستن
sorted U پیوستن
affixing U پیوستن
sorts U پیوستن
join up U به هم پیوستن
couple U پیوستن
sort U پیوستن
meets U پیوستن
meet U پیوستن
link-up U پیوستن
link-ups U پیوستن
adjoins U پیوستن
anastomois U به هم پیوستن
affixes U پیوستن
affixed U پیوستن
affix U پیوستن
adjoin U پیوستن
link up U پیوستن
coalescence U پیوستن
cements U پیوستن
enlink U پیوستن
joins U پیوستن
joined U پیوستن
join U پیوستن
conjoin U پیوستن
cement U پیوستن
cemented U پیوستن
cementing U پیوستن
adjoined U پیوستن
attach U پیوستن
interlocking U پیوستن
interlocks U پیوستن
annexing U پیوستن
annexes U پیوستن
interlock U پیوستن
annex U پیوستن
affiliate پیوستن
to bring into contact U پیوستن
ally U پیوستن
to make contact U پیوستن
connects U پیوستن
interlocked U پیوستن
connect U پیوستن
allying U پیوستن
to go in with U پیوستن با
to put together U بهم پیوستن
to piece together U بهم پیوستن
knits U بهم پیوستن
patch U بهم پیوستن
cling U چسبیدن پیوستن
clings U چسبیدن پیوستن
knit U بهم پیوستن
interlink U بهم پیوستن
interlinked U بهم پیوستن
rejoining U دوباره پیوستن به
rejoins U دوباره پیوستن به
rejoined U دوباره پیوستن به
rejoin U دوباره پیوستن به
combine U باهم پیوستن
combines U باهم پیوستن
joint U بهم پیوستن
knots U بهم پیوستن
anastomose U بهم پیوستن
anastomosis U بهم پیوستن
combining U باهم پیوستن
knot U بهم پیوستن
interlinking U بهم پیوستن
interlinks U بهم پیوستن
to grow together U باهم پیوستن
to grow into one U بهم پیوستن
bind U بهم پیوستن
weld U بهم پیوستن
inone U بهم پیوستن
inosculate U بهم پیوستن
welded U بهم پیوستن
glutinate U بهم پیوستن
interconnects U بهم پیوستن
interconnecting U بهم پیوستن
interconnected U بهم پیوستن
binds U بهم پیوستن
interlock U بهم پیوستن
concatenate U بهم پیوستن
patches U بهم پیوستن
welds U بهم پیوستن
seam U بهم پیوستن
seams U بهم پیوستن
interlocks U بهم پیوستن
filiate U اشناکردن پیوستن
interlocking U بهم پیوستن
to jury-rig something U چیزی را به هم پیوستن
interlocked U بهم پیوستن
interconnect U بهم پیوستن
pans U بهم پیوستن
pan U بهم پیوستن
pan- U بهم پیوستن
affiliating U پیوستن اشناکردن
incorporate U بهم پیوستن
affiliates U پیوستن اشناکردن
adequateness U چسبیدن پیوستن
reconstituted U بهم پیوستن
affiliated U پیوستن اشناکردن
incorporates U بهم پیوستن
reconstitutes U بهم پیوستن
incorporating U بهم پیوستن
adhered U چسبیدن پیوستن
adheres U چسبیدن پیوستن
adhering U چسبیدن پیوستن
link U بهم پیوستن
admix U بهم پیوستن
reconstitute U بهم پیوستن
reconstituting U بهم پیوستن
adhere U چسبیدن پیوستن
cleaved U پیوستن تقسیم شدن
put to U بگروه شکارچی پیوستن
joined U شرکت کردن در پیوستن
cleaves U پیوستن تقسیم شدن
reunite U دوباره بهم پیوستن
reunited U دوباره بهم پیوستن
reunites U دوباره بهم پیوستن
cleave U پیوستن تقسیم شدن
reuniting U دوباره بهم پیوستن
compaginate U محکم بهم پیوستن
join U شرکت کردن در پیوستن
joins U شرکت کردن در پیوستن
consociate U متحد کردن پیوستن
welded U جوش دادن پیوستن
in store <idiom> U آماده بوقوع پیوستن
annexing U پیوستن ضمیمه سازی
clobbers U بهم پیوستن زدن
clobbering U بهم پیوستن زدن
clobbered U بهم پیوستن زدن
clobber U بهم پیوستن زدن
to go to glory U برحمت ایزدی پیوستن
catenate U پیوستن متصل کردن
annexes U پیوستن ضمیمه سازی
annex U پیوستن ضمیمه سازی
associate U همدم شدن پیوستن
associated U همدم شدن پیوستن
weld U جوش دادن پیوستن
welds U جوش دادن پیوستن
assists U پیوستن به حمایت کردن از
assisting U پیوستن به حمایت کردن از
assisted U پیوستن به حمایت کردن از
assist U پیوستن به حمایت کردن از
repiece U دوباره بهم پیوستن
associates U همدم شدن پیوستن
associating U همدم شدن پیوستن
binds U محصور کردن بهم پیوستن
nirvanas U پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
to be fulfilled U بوقوع پیوستن راست امدن
bind U محصور کردن بهم پیوستن
add U جمع زدن باهم پیوستن
adding U جمع زدن باهم پیوستن
adds U جمع زدن باهم پیوستن
grafts U پیوند زدن بهم پیوستن
grafted U پیوند زدن بهم پیوستن
jump on the bandwagon <idiom> [پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
graft U پیوند زدن بهم پیوستن
clutches U تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
clutch U تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
rabbet U با کنش کاو بهم پیوستن
clutching U تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
clutched U تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
nirvana U پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
attachable U قابل بهم پیوستن یا ضمیمه کردن
crossfertilize U پیوستن دونوع متفاوت از طریق لقاح
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
integration U یکی کردن و بهم پیوستن پیوستگی اجزاء
to herd with other people U با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
concrete U : سفت کردن باشفته اندودن یا ساختن بهم پیوستن
piecer U درنخ ریسی کسیکه کارش بهم پیوستن نخهای گسیخته است
healing by first intention U جوش خوردن زخم یاشکستگی بوسیله دوباره بهم پیوستن پاره ها
avulsion U جدا شدن زمینی از یک ملک و پیوستن بملک دیگر درنتیجه سیل یا تغییرمسیررودخانه
to interlock levers U اهرم هارابهم پیوستن بدانسان که هرکدام راتکان دهندهمه باهم تکان می خورد
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft U بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
rattening U محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
admix U مخلوط شدن بهم پیوستن مخلوط کردن امیختن
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link U روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
recalled U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
narrative U یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com