English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
purdah U برای پوشیدن زنان ازدیدارمردان بویژه در هند پارچه پردهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tapestries U پارچه پردهای
tapestry U پارچه پردهای
moreen U پارچه کلفت پردهای
tapis U پارچه منقوش پردهای یا رومیزی یا فرش
nainsook U پارچه نخی و سبک وزن ساده لباسی و پردهای
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
wand shoot U مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری برای زنان و 001 متری برای مردان با تیر و کمان
to try something on U چیزی را برای امتحان پوشیدن
to be [look] somewhat [the] worse for wear [person, thing] U مناسب نبودن برای پوشیدن [جامه ای]
to try on U برای امتحان پوشیدن بطورازمایش اغازکردن
to be dressed to kill U طوری لباس پوشیدن برای دلبری
height of the volleyball net U 34/2متر برای مردان و 42/2 متربرای زنان
cycles U زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycle U زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycled U زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
venire facias tot matrons U دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است
sprint medley U دو سرعت امدادی شامل 002004 و 008 متر برای مردان و 001 002 و 004 متربرای زنان
tassel U پارچه برای تمیز کردن تیر
tassels U پارچه برای تمیز کردن تیر
linenfold U [پارچه های کتانی برای آذین قاب]
mopped U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mop U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mops U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopping U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
shot U ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
shots U ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
to wear mourning U پوشیدن سیاه پوشیدن
prunella U پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است
petersham U یکجور پارچه پشمی پالتوی نوار کلفت وراه راه که برای ......می برند
dimity U دمیاطی :پارچه نخی سفت باف وراه راه که برای پرده بکارمیبرند
biased fabric U پارچه جندلایهای که بصورت اریب با تار و پود پارچه بریده شده است
bleacher U کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
gig mill U ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
diaphragmatic U پردهای
velar U پردهای
membranous U پردهای
canvases U پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
canvas U پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
tartan U یکجور پارچه پشمی شطرنجی پارچه پیچازی
drapery U تزئینات پردهای
screen grid U شبکه پردهای
curtain wall U دیوار پردهای
draperies U تزئینات پردهای
s g U شبکه پردهای
lamina U شاخه پردهای
lamin U شاخه پردهای
specifically U بویژه
in chief U بویژه
crocus cloth U پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
sarcenet U پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
sarsenet U پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
chromatic scale U مقیاس نیم پردهای
bag check U دریچه پردهای متحرک
screen grid voltage U ولتاژ شبکه پردهای
terrachord U یک رشته چهار پردهای
quatrefoil U ارایش چهار پردهای
paduasoy U پارچه ابریشمی راه راه وبادوام که درسده هیجدهم برای جامه بکار می بردند
web tode U دارای پنجههای پرده دار پا پردهای
mesogaster U پردهای که معده رابدیوارعقبی شکم می پیوند د
choppers U هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
chopper U هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
platelet U جسم مسطح و کوچک بویژه پلاکتهای خونی
plexiglas U خانوادهای از پلاستیکهای رزین بویژه از نوع نورگذران
fish pot U سبدبرای گرفتن ماهی بویژه مارماهی وخرچنگ
distribution U عمل ارسال داده بویژه از طریق شبکه
C-scroll U [پیچک هایی به شکل سی و اس بویژه در تزئینات روکوکو]
distributions U عمل ارسال داده بویژه از طریق شبکه
fence U روکش محافظ [یا نرده] [بویژه در اره کمانه ای ] [مهندسی]
rookie U تازه کار [بویژه در پلیس یا ارتش ] [اصطلاح شوخی]
to upset the applecart <idiom> U مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی [اصطلاح مجازی]
thermodynamics U علم مربوط به تبادل کار وحرارت و جریان گرما وتغییر دما بویژه در سیالات متحرک
monadelphous U دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
overlay U پوشیدن
mask U پوشیدن
indue U پوشیدن
overlays U پوشیدن
overlaying U پوشیدن
to put on U پوشیدن
go into U پوشیدن
masks U پوشیدن
hide U پوشیدن
hides U پوشیدن
wear U پوشیدن
overlaid U پوشیدن
wears U پوشیدن
Japonaiserie U [از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
shoeing U کفش پوشیدن
shoes U کفش پوشیدن
waives U چشم پوشیدن از
relinquishes U چشم پوشیدن
wearing U وابسته به پوشیدن
have on <idiom> U پوشیدن چیزی
waived U چشم پوشیدن از
waive U چشم پوشیدن از
dresses U لباس پوشیدن
dress U لباس پوشیدن
put on <idiom> U لباس پوشیدن
shoe U کفش پوشیدن
to dress up U لباس پوشیدن
bundle up U زیادلباس پوشیدن
to pass over U چشم پوشیدن از
forgo U چشم پوشیدن از
pass over U چشم پوشیدن
habit U :جامه پوشیدن
befog U بامه پوشیدن
tog U لباس پوشیدن
sock U جوراب پوشیدن
to wear willow U سیاه پوشیدن
shirt U پیراهن پوشیدن
sandals U صندل پوشیدن
sandal U صندل پوشیدن
habits U :جامه پوشیدن
relinquish U چشم پوشیدن
relinquished U چشم پوشیدن
shirts U پیراهن پوشیدن
to [get] dress [ed] U جامه پوشیدن
to deny oneself U از خود چشم پوشیدن
quiteclaim U چشم پوشیدن از واگذارکردن
disguising U جامه مبدل پوشیدن
disguise U جامه مبدل پوشیدن
disguised U جامه مبدل پوشیدن
getup <idiom> U لباس محلی پوشیدن
disguises U جامه مبدل پوشیدن
to rustle in silks U جامه ابریشمی پوشیدن
wrap up <idiom> U لباس گرم پوشیدن
To be dressed in black. To go into mourning. U سیاه پوشیدن ( عزاداری )
to garb oneself in silk U جامه ابریشمی پوشیدن
dressed to kill <idiom> U بهترین لباس را پوشیدن
to throw something overboard U چشم پوشیدن از چیزی
dressed to the nines (teeth) <idiom> U زیبا وبرازندهلباس پوشیدن
to release one's right U از حق خود چشم پوشیدن
enshrouded U کفن کردن پوشیدن
enshrouding U کفن کردن پوشیدن
doll up <idiom> U لباسهای تجملی پوشیدن
decked out <idiom> U لباسهای تجملی پوشیدن
enshrouds U کفن کردن پوشیدن
enshroud U کفن کردن پوشیدن
mab U نامرتب لباس پوشیدن
enshoud U کفن کردن پوشیدن
to wear motley U چهل تیکه پوشیدن
feminine U زنان
womenfolk U زنان
applaudingly U کف زنان
womankind U زنان
fair sex U زنان
To give up the idea. U چشم پوشیدن ( منصرف شدن )
To overlook. To turn a blind eye. U چشم پوشیدن (نادیده گرفتن )
spare U مضایقه کردن چشم پوشیدن از
spared U مضایقه کردن چشم پوشیدن از
vesture U پوشاندن لباس رسمی پوشیدن
to take up one's livery U جامه نوکر بابی پوشیدن
quitclaim U چشم پوشیدن از واگذار کردن
redress U دوباره پوشیدن جبران کردن
swashbuckle U لباس پرزرق وبرق پوشیدن
redressed U دوباره پوشیدن جبران کردن
redresses U دوباره پوشیدن جبران کردن
ignoring U نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
ignore U نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
ignores U نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
ignored U نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
dress up <idiom> U بهترین لباس خود را پوشیدن
pantingly U نفس زنان
reelingly U چرخ زنان
uneven parallel bars U پارالل زنان
greensickness U کم خونی زنان
gynecocracy U حکومت زنان
catamenia U قاعدگی زنان
beauties U زنان زیبا
feminicide U قتل زنان
gynaecocracy U حکومت زنان
asymetrical bars U پارالل زنان
gyringly U چرخ زنان
when will women have the vote? U زنان کی حق رای
feminity U طبقه زنان
plumes U پر کلاه زنان تل
petticoats rule U تسلط زنان
period U قاعده زنان
gynocracy U حکومت زنان
vauntingly U لاف زنان
demimonde U زنان هرزه
womenfolk U جماعت زنان
gaspingly U نفس زنان
womanly U در خور زنان
menses U قاعدگی زنان
plume U پر کلاه زنان تل
evadingly U طفره زنان
gynecology U پزشکی زنان
periods U قاعده زنان
mutch U زنان وکودکان
boxers U مشت زنان
womankind U گروه زنان
womanish U مربوط به زن یا زنان
wifely U درخور زنان
hirsutism U نابجارویی مو در زنان
beauty U زنان زیبا
the female sex U زنان ودختران
flutteringly U پروبال زنان
boastingly U لاف زنان
menstruation U قاعدگی در زنان
women's dres U جامه زنان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com