English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to go round U برای همه کفایت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
previous question U موضوع کفایت یا عدم کفایت مذاکرات
serve U کفایت کردن
served U کفایت کردن
suffice U کفایت کردن
sufficed U کفایت کردن
suffices U کفایت کردن
sufficing U کفایت کردن
serves U کفایت کردن
be adequate U کفایت کردن
be enough U کفایت کردن
be sufficient U کفایت کردن
suffice U کفایت کردن
last [be enough] U کفایت کردن
reach U کفایت کردن
do U انجام دادن کفایت کردن
he is i. to do that U شایستگی یا کفایت کردن ان کار راندارد
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
commensuteness U کفایت
sufficiency U کفایت
skill U کفایت
credential U کفایت
competence U کفایت
expertise U کفایت
qualification U کفایت
plenty U کفایت
inefficient U بی کفایت
adequacy U کفایت
incapacious U بی کفایت
sufficienty U کفایت
autarchy U کفایت
competence U کفایت
incompetent U بی کفایت
commensurateness U کفایت
autarky U کفایت
competent U با کفایت
efficiency U کفایت
cloture U کفایت مذاکرات
incommensurateness U عدم کفایت
competence U کفایت سررشته
plentifully U بقدر کفایت
sufficiently <adv.> U بقدر کفایت
sufficiently U بقدر کفایت
lashongs U وفور کفایت
adequately [sufficiently] <adv.> U بقدر کفایت
closure U رای کفایت مذاکرات
i have had sufficientfor U بقدر کفایت خوردم
insufficiency U نابسندگی عدم کفایت
efficiently U از روی کفایت و لیاقت
insufficience U نابسندگی عدم کفایت
closures U رای کفایت مذاکرات
it is plenty good enough U بقدر کفایت خوب است
incompetently U از روی بی لیاقتی یا عدم کفایت
slouches U ادم بی کاره وبی کفایت
cloture U رای به کفایت مذاکرات دادن
demurrer U ایراد عدم کفایت ادله
slouching U ادم بی کاره وبی کفایت
slouch U ادم بی کاره وبی کفایت
here is bread in plenty U نان بقدر کفایت هست
slouched U ادم بی کاره وبی کفایت
closures U رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
closure U رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
liberal education U اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics U اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing U اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming U محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
dificiency U نقصان درامد و عدم کفایت مبلغ پیش بینی شده جهت اجرای کار
ikon U نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
timed U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
effectiveness clock U دایره کارامدی پدافند هوایی دایرهای که نتایج تجزیه وتحلیل میزان کفایت پدافندهوایی را نشان میدهد
to send round the hat U برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
B register U 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
leader U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leaders U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
deletes U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
veto U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
commandeer U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
flavoring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
stripping U نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
flavorings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
commandeered U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
gas fittings U اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
pre engage U ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
line up <idiom> U سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
to pine for home U دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
clearance diving U شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
arm U 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
degausser U وسیلهای برای پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
put up U برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put-up U برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
cyphers U رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
ciphers U رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cipher U رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
serviced U برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service U برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
compressive strength U قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft U بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
QBE U زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
for doing it U برای کردن ان
booking U نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings U نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
drives U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
the proper time to do a thing U برای کردن کاری
to grub U جستجو کردن [برای]
to grub about U جستجو کردن [برای]
so as to quiet him U برای ارام کردن او
enables U تهیه کردن برای
in orders to make it easiter U برای اسان تر کردن ان
enabling U تهیه کردن برای
to grub U زیر و رو کردن [برای]
enable U تهیه کردن برای
prone to do something آماده کردن برای
to mumble [away] to oneself U برای خودشان من من کردن
to fit with U اماده کردن برای
enabled U تهیه کردن برای
in order to prevent U برای جلوگیری کردن
to grub about U زیر و رو کردن [برای]
to prospect [for] U جستجو کردن [برای]
gags U مانع فراهم کردن برای
mnemonic U برای بار کردن در ثبات A
gag U مانع فراهم کردن برای
gagged U مانع فراهم کردن برای
to take pity on any one U برای کسی دلسوزی کردن
gagging U مانع فراهم کردن برای
tenderized U برای ترد ونازک کردن ان
tenderizing U برای ترد ونازک کردن ان
to offer a reward [for] U عرضه کردن پاداشی [برای]
to butter somebody up U برای کسی چاپلوسی کردن
tenderize U برای ترد ونازک کردن ان
to butter somebody up U برای کسی تملق کردن
bucket step U فیکس کردن پا برای استراحت
to schmooze somebody U برای کسی چاپلوسی کردن
tenderising U برای ترد ونازک کردن ان
tenderises U برای ترد ونازک کردن ان
tenderizes U برای ترد ونازک کردن ان
tenderised U برای ترد ونازک کردن ان
higgle U برای سودجویی بحث کردن
to make room for a person U جا برای کسی باز کردن
to hang on the rear U برای حمله دنبال کردن
to provide for old age U برای پیری تهیه کردن
forthcomming U اماده برای ارائه کردن
the right way to do a thing U صحیح برای کردن کاری
carry over <idiom> U برای بعد نگهداری کردن
to save for retirement U برای بازنشستگی پس انداز کردن
warm up <idiom> U گرم کردن (برای بازی)
to serve the city with water U اب برای شهر تهیه کردن
to schmooze somebody U برای کسی تملق کردن
prone to do something آماده برای کردن کاری
to underspend [on] U ناکافی خرج کردن [برای]
bolster plate U صفحه برای مهار کردن
to pander to somebody's ego <idiom> U برای کسی چاپلوسی کردن
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link U روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
winterization U اماده کردن برای کار در زمستان
to hire U برگزیدن برای کار [استخدام کردن]
constitutionalize U برای بهداشت مزاج گردش کردن
spaced armor U دو پوسته کردن زره برای تقویت ان
minimax U روشی برای کم کردن خطاهای یک فرایند
pretty to look at [to watch] U زیبا [خوشگل] برای نگاه کردن
to work for peanuts <idiom> U برای چندرغازی کار کردن [اصطلاح]
reworks U برای کاربرد مجدد آماده کردن
to get a meat for a bird U برای مرغی جفت پیدا کردن
to atone for something U جلب رضایت کردن برای چیزی
to negotiate for something U گفتگو و معامله کردن برای چیزی
to smarm over somebody U برای کسی خود شیرینی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com