Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6921 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
phew
U
برای نشان دادن بی تابی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flags
U
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag
U
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
phew
U
برای نشان دادن بیزاری
uberstreichen
U
لگام را برای چند گام رهاکردن برای نشان دادن گام مرتب اسب
hyphen
U
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
nil pointer
U
نشانه گر برای نشان دادن انتهای لیست زنجیره موضوعات
clock
U
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
numeric
U
حرفی که در برخی حالت برای نشان دادن یک عدد است .
clocks
U
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
hyphens
U
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
PRN
U
نشانهای در Dos-Ms برای نشان دادن پورت چاپگر استاندارد
stopping
U
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
mock-ups
U
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
ablegate
U
مامور مخصوص پاپ درکشورهای بیگانه برای دادن نشان و خلعت
colours
U
صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
digit
U
عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
digits
U
عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
Good grief!
<idiom>
U
این کلمه برای نشان دادن تعجب (چه خوب چه بد)استفاده میشود
stops
U
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
checks
U
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
stopped
U
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
mock-up
U
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
sector
U
سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار
checked
U
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
check
U
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
cartoon design
U
نقشه شطرنجی فرش برای نشان دادن محل گره زدن
blip
U
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
sectors
U
سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار
accuracy
U
کل تعداد بیتهایی که برای نشان دادن یک عدد در کامپیوتر به کار می رود
blips
U
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
stop
U
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
colour
U
صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
ends
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
end
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
goal light
U
چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
bubble help
U
خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید
page
U
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
ended
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
paged
U
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
forecaddie
U
باربر وسط مسیر برای نشان دادن محل فرود گوی گلف
insertion point
U
نشانگری که برای نشان دادن محل تایپ متن در یک نوشته استفاده میشود
key signature
U
گامهای کوتاه و بلندی که پس ازکلیدموسیقی برای نشان دادن نوع ک لیدنوشته میشود
pages
U
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
breaker line
U
خطی در رسم فنی برای نشان دادن حذف قسمتی از جسم درشکل مزبور
auto
U
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
autos
U
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
marker
U
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
burn notice
U
علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
discharge indicator disc
U
دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
markers
U
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
hyphen
U
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
routing indicator
U
گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
hyphens
U
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
phonetician
U
متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
reference
U
نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
references
U
نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
returns
U
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
returning
U
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
return
U
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
backslash
U
کاراکتر ASC II که در MS DOS برای نشان دادن ریشه دایرکتوری دیسک مثل C: یا مسیر دیگر به کار می روند
returned
U
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
telltale
U
نوار فلزی یا چوبی روی دیوار جلو اسکواش نوارپارچه وصل به بادبان برای نشان دادن سمت باد
suspending
U
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspend
U
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspends
U
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
gyro
U
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
redirected
U
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirect
U
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirecting
U
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirects
U
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
puncuation
U
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
complementation
U
سیستم اعداد برای نشان دادن اعداد مثبت و منفی
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
ebcdic
U
کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
tree
U
مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
prompted
U
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompts
U
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompt
U
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
markers
U
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
marker
U
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
kludge
U
1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود
kluge
U
1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود
flashes
U
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash
U
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed
U
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
example is better than precept
U
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
televised
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televises
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televising
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televise
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
greaten
U
درشت نشان دادن اهمیت دادن
drives
U
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drive
U
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
illustrates
U
شرح دادن نشان دادن
illustrating
U
شرح دادن نشان دادن
illustrate
U
شرح دادن نشان دادن
flags
U
1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
flag
U
1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
bioluminescence
U
شب تابی
impatience
U
بی تابی
phosphorism
U
شب تابی
magniloquence
U
پر اب و تابی
luminescence
U
شب تابی
indicated
U
نشان دادن
to show up
U
نشان دادن
visions
U
یا نشان دادن
show
U
نشان دادن
indicates
U
نشان دادن
indicate
U
نشان دادن
showŠetc
U
نشان دادن
to put forth
U
نشان دادن
imbody
U
نشان دادن
actuate
U
نشان دادن
vision
U
یا نشان دادن
register
U
نشان دادن
evinces
U
نشان دادن
showed
U
نشان دادن
shows
U
نشان دادن
exerts
U
نشان دادن
introduce
U
نشان دادن
introduced
U
نشان دادن
exert
U
نشان دادن
exerted
U
نشان دادن
exerting
U
نشان دادن
demonstrating
U
نشان دادن
demonstrates
U
نشان دادن
evinced
U
نشان دادن
introducing
U
نشان دادن
adumbrate
U
نشان دادن
demonstrate
U
نشان دادن
demonstrated
U
نشان دادن
evincing
U
نشان دادن
evince
U
نشان دادن
introduces
U
نشان دادن
registering
U
نشان دادن
runs
U
نشان دادن
point
U
نشان دادن
registers
U
نشان دادن
run
U
نشان دادن
ante
U
نشان دادن
doubling
U
دولا تابی
bioluminescence
U
زیست تابی
phosphorescence
U
روشنایی شب تابی
fox fire
U
شب تابی چوب ها
twisting
U
چندلا تابی
luminescence
U
روشن تابی
chrominance
U
رنگ تابی
feedback
U
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
exemplifying
U
بانمونه نشان دادن
blazes
U
باتصویر نشان دادن
graphs
U
با نمودار نشان دادن
reacting
U
واکنش نشان دادن
graph
U
با نمودار نشان دادن
squirming
U
ناراحتی نشان دادن
keep at something
U
پشتکار نشان دادن
squirmed
U
ناراحتی نشان دادن
squirm
U
ناراحتی نشان دادن
reacts
U
واکنش نشان دادن
squirms
U
ناراحتی نشان دادن
showdowns
U
نمونه نشان دادن
display
U
نشان دادن اطلاعات
reacted
U
واکنش نشان دادن
impassibly
U
بی نشان دادن عاطفه
decorating
U
نشان یامدال دادن به
to be illustrative of
U
با عکس نشان دادن
marshaling
U
به ترتیب نشان دادن
hang back
U
بی میلی نشان دادن
responds
U
واکنش نشان دادن
marshalled
U
به ترتیب نشان دادن
responded
U
واکنش نشان دادن
marshals
U
به ترتیب نشان دادن
marshaled
U
به ترتیب نشان دادن
marshal
U
به ترتیب نشان دادن
showdown
U
نمونه نشان دادن
rubricize
U
قرمز نشان دادن
decorates
U
نشان یامدال دادن به
to play fast and loose
U
بی ثباتی نشان دادن
react
U
واکنش نشان دادن
decorate
U
نشان یامدال دادن به
adumbration
U
نشان دادن خلاصه
respond
U
واکنش نشان دادن
image
U
نشان دادن تصویر
pragmatize
U
واقعی نشان دادن
exemplify
U
بانمونه نشان دادن
pretypify
U
قبلا نشان دادن
for crying out loud
<idiom>
U
نشان دادن عصبانیت
blaze
U
باتصویر نشان دادن
prefiguring
U
از پیش نشان دادن
displays
U
نشان دادن اطلاعات
blazed
U
باتصویر نشان دادن
prefigures
U
از پیش نشان دادن
force
U
خشونت نشان دادن
prefigure
U
از پیش نشان دادن
displaying
U
نشان دادن اطلاعات
prefigured
U
از پیش نشان دادن
to hang back
U
بیمیلی نشان دادن
by show of hands
U
با نشان دادن دست
emote
U
هیجان نشان دادن
lout
U
نفهمی نشان دادن
displayed
U
نشان دادن اطلاعات
Recent search history
Forum search
2
New Format
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1
Potential
1
incentive
1
affixation
1
gorse melatonin
1
if you have any question please ask us , we are here to help
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com