English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I've been set up! U برایم پاپوش درست کرده اند!
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
railroad U پاپوش درست کردن
frame U پاپوش درست کردن
railroads U پاپوش درست کردن
to frame someone U پاپوش درست کردن برای کسی
to set up somebody [for something] U پاپوش درست کردن برای کسی
fecit U درست کرده
fish cake U نان شیرینی که از ماهی خورد کرده وپوره سیب زمینی درست کنند
footgear U پاپوش
footwear U پاپوش
babouche U پاپوش
unshod U بی پاپوش
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
galligaskins U نوعی جوراب یا پاپوش قرون 61 و 71
He was framed. U برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
It is too easy for me. U برایم مثل آب خوردن است
It is easy for me. U برایم خیلی آسان است
Please get me a taxi. لطفا یک تاکسی برایم بگیرید.
I have outgrown my suits. U لباسهایم برایم تنگ شده
He told me in so many words . U عینا" اینطور برایم گفت
Keep a free(an empty)seat for me. U یک صندلی خالی برایم نگاهدار
i must answer for the damages U ازعهده خسارت ان باید برایم
Could you bring me ... ? ممکن است ... برایم بیاورید؟
i paid dearly for it U بسیار گران برایم تمام شد
Bring me a few sheets of paper . U چند صفحه کا غذ برایم بیاور
Please bring me the orifinal letter . U عین نامه را برایم بیاورید
I don't [ couldn't ] give a damn about it. <idiom> U برایم اصلا مهم نیست.
Please take that bag. خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
Tell me hpw you escaped. U برایم بگه چطور فرار کردی
Drop me a line . U برایم چند خط بنویس ( نامه بفرست )
Please take my suitcase. خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
These shoes are too big for me . U این کفشها برایم گشاد است
This is my last chance . U این برایم آخرین فرصت است
May I have an iron? U ممکن است یک اتو برایم بیاورید؟
May I have a blanket? U ممکن است یک پتو برایم بیاورید؟
These shoes are too tight for me. U این کفشها برایم تنگ است
I paid dearly for this mistake . U این اشتباه برایم گران تمام شد
Mother left me 500 tomans . U مادرم برایم 500 تومان گذاشت
May I have an ashtray? U ممکن است یک زیرسیگاری برایم بیاورید؟
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
The notice is too short [for me] . U آگاهی [برایم] خیلی کوتاه مدت است.
Give me a full account of the events. U جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
May I have some soap? U ممکن است چند تا صابون برایم بیاورید؟
May I have some ...? آیا ممکن است کمی ... برایم بیاورید؟
May I have a bath towel? U ممکن است یک حوله حمام برایم بیاورید؟
help any one . U برایم خوش قدم بود ( شانس آورد )
May I have some ...? آیا ممکن است مقداری ... برایم بیاورید؟
May I have some hangers? U ممکن است چند تا چوب لباسی برایم بیاورید؟
May I have some toiletpaper? U ممکن است چند تا کاغذ توالت برایم بیاورید؟
Please take this luggage. خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
May I have the menu, please? U ممکن است لطفا صورت غذا را برایم بیاورید؟
Can I have some more ...? آیا ممکن است کمی دیگر ... برایم بیاورید؟
Please send me information on ... U خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
Thats no news to me. U این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
May I have the drink list, please? U ممکن است لطفا صورت نوشیدنیها را برایم بیاورید؟
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
I simply cant concentrate. U حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
puffed out <adj.> U پف کرده
puff pastry U پف کرده
gelid U یخ کرده
beastby U کرده
puffy <adj.> U پف کرده
i am 0 rials out of pocket U کرده ام
bloat U پف کرده
infusion U دم کرده
infusions U دم کرده
turgid <adj.> U پف کرده
tumid <adj.> U پف کرده
bouffant U پف کرده
unconsciously U غش کرده
off the trail U پی گم کرده
soufflTs U پف کرده
souffles U پف کرده
puffed <adj.> U پف کرده
souffle U پف کرده
unconscious U غش کرده
inveterate U ریشه کرده
puffed <adj.> U آماس کرده
farci U دلمه کرده
farcie U دلمه کرده
grown-up U رشد کرده
let it be done U کرده شود
farthingale U دامن پف کرده
it is very easily done U کرده میشود
inwrought U از تو کار کرده
self taught U تحصیل کرده
full grown U رشدکامل کرده
puffy <adj.> U باد کرده
overage U کم رشد کرده
fried U سرخ کرده
nodular U ورم کرده
puffed out <adj.> U آماس کرده
decorated U زینت کرده
billowy U باد کرده
knotted U ازدحام کرده
blubbery U ورم کرده
carpeted U فرش کرده
tumescent U ورم کرده
grown-ups U رشد کرده
off the track U ازخط پی گم کرده
intumescent U اماس کرده
ghee U کره اب کرده
airless U گرفته یا دم کرده
smoothfaced U صاف کرده
tumid <adj.> U آماس کرده
deep rooted U ریشه کرده
fubsy U قوز کرده
began U شروع کرده
fucate U رنگ کرده
wedded U ازدواج کرده
distent U ورم کرده
tinned U قوطی کرده
ghi U کره اب کرده
warm infusion U چیز دم کرده
ventricular U باد کرده
intumescent U باد کرده
in flower U شکوفه کرده
iced ppa U خنک کرده
puffy <adj.> U آماس کرده
enrooted U ریشه کرده
testate U وصیت کرده
fretty U اماس کرده
he is worn with travel U سفراوراخسته کرده
tumid U اماس کرده
they have done their work U را کرده اند
turgid <adj.> U آماس کرده
restrained U لگام کرده
turgid <adj.> U باد کرده
painted U رنگ کرده
hidden U پنهان کرده
rooted U ریشه کرده
sweated U عرق کرده
deep-rooted U ریشه کرده
fled U فرار کرده
sawn U اره کرده
indrawn U جذب کرده
swollen U اماس کرده
grown U رشد کرده
clarified U صاف کرده
swollen U ورم کرده
iced U خنک کرده
beheld U مشاهده کرده
pulled U خشک کرده
turgid <adj.> U ورم کرده
purified U پاک کرده
shot U اصابت کرده
shots U اصابت کرده
educated U تحصیل کرده
I have a flat [tire] . U من پنچر کرده ام.
risen U طلوع کرده
puffed <adj.> U ورم کرده
puffed out <adj.> U ورم کرده
puffy <adj.> U ورم کرده
get U کسب کرده
gets U کسب کرده
getting U کسب کرده
tumid <adj.> U ورم کرده
begotten U تولید کرده
full-grown U رشدکامل کرده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com