English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
vituperation U بدگویی سرزنش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sail into U به باد سرزنش گرفتن سرزنش کردن
denunciation U بدگویی
defamation U بدگویی
detraction U بدگویی
denunciations U بدگویی
vilification U بدگویی
obloquy U بدگویی
malediction U بدگویی
backbiting U بدگویی
speak ill of U بدگویی کردن از
denunciatory U وابسته به بدگویی و اتهام
vilified U بدگویی کردن بهتان زدن
vilify U بدگویی کردن بهتان زدن
vilifying U بدگویی کردن بهتان زدن
vilifies U بدگویی کردن بهتان زدن
bewary U بدگویی کردن از راز کسی را از روی عداوت فاش کردن
maledict U بدگویی کردن لعن کردن
remonstrance U سرزنش
reproofs U سرزنش
blames U سرزنش
repoach U سرزنش
blaming U سرزنش
reproof U سرزنش
blamed U سرزنش
condemnations U سرزنش
exprobration U سرزنش
railing U سرزنش
railings U سرزنش
reproaches U سرزنش
reproached U سرزنش
censuring U سرزنش
chastiesement U سرزنش
censures U سرزنش
censured U سرزنش
censure U سرزنش
expostulation U سرزنش
nagging U سرزنش
reproach U سرزنش
ratings U سرزنش
rating U سرزنش
rail U سرزنش
sneap U سرزنش
rocket [British E] U سرزنش
dressing-down U سرزنش
upbraiding U سرزنش
increpation U سرزنش
stinger U سرزنش
twit U سرزنش
condemnation U سرزنش
twits U سرزنش
blame U سرزنش
reprehension U سرزنش
reproaching U سرزنش
demerits U سرزنش
demerit U سرزنش
scolding U سرزنش
blameworthiness U شایستگی سرزنش
objurgatory U سرزنش امیز
blamable U سزاوار سرزنش
blamable U قابل سرزنش
bite someone's head off <idiom> U سرزنش کردن
call down U سرزنش کردن
blameful U سزاوار سرزنش
call over the coals U سرزنش کردن
to get a rocket [British E] <idiom> U سرزنش شدن
to get ticked off [British E] <idiom> U سرزنش شدن
talking to U سرزنش رسمی
talking-to U سرزنش رسمی
reprehensible U سزاوار سرزنش
reprehensible U سرزنش کردنی
irreproachable U سرزنش نکردنی
twitter U سرزنش کننده
twittered U سرزنش کننده
twittering U سرزنش کننده
twitters U سرزنش کننده
give it to <idiom> U سرزنش کردن
berating U سرزنش کردن
chid U سرزنش کردن
ram (something) down one's throat <idiom> U سرزنش کردن
threap U سرزنش کردن
repoachful U سرزنش امیز
taunter U سرزنش کننده
obloquy U سرزنش افترا
reprehend U سرزنش کردن
railer U سرزنش کننده
sneap U سرزنش کردن
rater U سرزنش کننده
scolder U سرزنش کننده
twittingly U سرزنش کنان
reprovingly U سرزنش کنان
reprovable U شایان سرزنش
to dress down U سرزنش کردن
tongue lash U سرزنش کردن
vituperate U سرزنش کردن
natters U سرزنش کردن
nattering U سرزنش کردن
dispraise U سرزنش کردن
nattered U سرزنش کردن
natter U سرزنش کردن
irreprehensible U سرزنش نکردنی
reproachless U سرزنش نکردنی
lash vt U سرزنش کردن
vituperatory U سرزنش امیز
objurgation U سرزنش سخت
vituperator U سرزنش کننده
vituperatively U سرزنش کنان
repoach U سرزنش کردن
raillery U سرزنش انتقاد
reproved U سرزنش کردن
reproves U سرزنش کردن
reproving U سرزنش کردن
upbraid U سرزنش کردن
upbraided U سرزنش کردن
upbraids U سرزنش کردن
censure U سرزنش کردن
censured U سرزنش کردن
censures U سرزنش کردن
censuring U سرزنش کردن
trounce U سرزنش کردن
trounced U سرزنش کردن
trounces U سرزنش کردن
reprove U سرزنش کردن
admonitions U سرزنش دوستانه
rebuke U سرزنش کردن
rebuked U سرزنش کردن
rebukes U سرزنش کردن
rebuking U سرزنش کردن
reprimand U سرزنش کردن
reprimanded U سرزنش کردن
reprimanding U سرزنش کردن
reprimands U سرزنش کردن
haze U سرزنش کردن
sarcasm U ریشخند سرزنش
twit U سرزنش کردن
twits U سرزنش کردن
admonition U سرزنش دوستانه
trouncing U سرزنش کردن
berate U سرزنش کردن
chided U سرزنش کردن
berates U سرزنش کردن
chiding U سرزنش کردن
rap U سرزنش سخت
berated U سرزنش کردن
raps U سرزنش سخت
chide U سرزنش کردن
wigs U سرزنش کردن
wig U سرزنش کردن
chides U سرزنش کردن
wite U توهین سرزنش کردن
snub U کلفت وکوتاه سرزنش
reprimands U سرزنش وتوبیخ رسمی
snub U جلوگیری سرزنش کردن
snubbed U جلوگیری سرزنش کردن
snubbing U کلفت وکوتاه سرزنش
snubbing U جلوگیری سرزنش کردن
snubs U کلفت وکوتاه سرزنش
to read one a lecture U کسیرا سرزنش کردن
snubbed U کلفت وکوتاه سرزنش
to hall over the couls U سرزنش یا توبیخ کردن
reprimanding U سرزنش وتوبیخ رسمی
to drop on U سرزنش یاتنبیه کردن
snubs U جلوگیری سرزنش کردن
reprimand U سرزنش وتوبیخ رسمی
reprimanded U سرزنش وتوبیخ رسمی
to take somebody to task U کسی را سرزنش کردن
to chide somebody U کسی را سرزنش کردن
rebuke U توبیخ کردن سرزنش
reproof U سرزنش [اصطلاح روزمره]
censure U سرزنش [اصطلاح روزمره]
to tell somebody off U کسی را سرزنش کردن
rebuked U توبیخ کردن سرزنش
rebukes U توبیخ کردن سرزنش
rebuking U توبیخ کردن سرزنش
to tick somebody off [British E] U کسی را سرزنش کردن
finger-wagging U سرزنش [اصطلاح روزمره]
(on the) safe side <idiom> U سخت سرزنش کردن
renounce U سرزنش یا متهم کردن
bobs U سرزنش یا طعنه شوخی
pricks of conscience U سرزنش ها یا نیشهای وجدان
unimpeachable U غیر قابل سرزنش
expostulated U سرزنش دوستانه کردن
expostulates U سرزنش دوستانه کردن
scolds U زن غرولندو سرزنش کردن
expostulating U سرزنش دوستانه کردن
irreprovable U غیر قابل سرزنش
irreproachableness U غیرقابل سرزنش بودن
irreproachability U غیرقابل سرزنش بودن
expostulate U سرزنش دوستانه کردن
countercheck U سرزنش وتوبیخ متقابل
chidden U صداکردن سرزنش کردن
scolded U زن غرولندو سرزنش کردن
scold U زن غرولندو سرزنش کردن
bob U سرزنش یا طعنه شوخی
bobbing U سرزنش یا طعنه شوخی
renounced U سرزنش یا متهم کردن
reproachfully U بطور سرزنش امیز
renounces U سرزنش یا متهم کردن
renouncer U سرزنش و انتقاد کننده
blameworthy U گناهکار سزاوار سرزنش
renouncing U سرزنش یا متهم کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com