Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
incommunicado
U
بدون وسایل ارتباط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mass media
U
وسایل ارتباط جمعی
interactive
U
ارتباط بین یک گروه از مردم با وسایل ارتباطی مختلف
disconnectedly
U
بدون ارتباط
adapter
U
کارت واسط جانبی که به وسایل ناهماهنگ امکان ارتباط میدهد
extrajudicial
U
بدون ارتباط به موضوع دعوی
unaccommodated
U
بدون وسایل راحتی
instinctive shooting
U
هدفگیری بدون کمک وسایل دید
apple desktop bus
U
باسهای سریال در کامپیوترهای Macintosh Apple که به وسایل با سرعت پایین مثل صفحه کلید و mouse اجازه ارتباط با پردازنده را می دهند
lu
U
LU و LU کنترل بخشها را به عهده دارند. LU ارتباط بین وسایل و LU را تامین میکند و پروتکل peer-to-peer است
fare dodger
U
کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
modem
U
کابل یا وسیلهای که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال بدون استفاده از مودم میدهد
cyphers
U
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
ciphers
U
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
cipher
U
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
free drop
U
پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
teleconferencing
U
ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link
U
ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cut out
U
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu
U
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
U
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
dispersal lays
U
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
cryptoancillary equipment
U
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools
U
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
without any reservation
U
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed
U
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
flattest
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently
U
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest
U
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
basic issue items
U
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
parataxis
U
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unbranched
U
بدون انشعاب بدون شعبه
achylous
U
بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand
U
بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed
U
بدون اضطراب بدون کشش
kit
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
liaisons
U
ارتباط
rapport
U
ارتباط
liaison
U
ارتباط
correlation
U
ارتباط
ligature
U
خط ارتباط
relationships
U
ارتباط
relationship
U
ارتباط
hookup
U
ارتباط
intercommunication
U
ارتباط
coherence
U
ارتباط
communicating
U
ارتباط
enchainment
U
ارتباط
coherency
U
ارتباط
communication
U
ارتباط
correspondence
U
ارتباط
correspondences
U
ارتباط
connection
U
ارتباط
connexions
U
ارتباط
correspondency
U
ارتباط
relation
U
ارتباط
link
U
ارتباط
concernment
U
ارتباط
selective signalling
U
ارتباط مخصوص
juxtaposition
U
ارتباط اجباری
mass communication
U
ارتباط جمعی
relevancy
U
ربط ارتباط
mitwelt
U
ارتباط با همنوع
wire communication
U
ارتباط با سیم
tie-ins
U
وسیله ارتباط
log on
U
برقراری ارتباط
log out
U
قطع ارتباط
logging in
U
برقراری ارتباط
telecommunications
U
ارتباط از دور
logging off
U
قطع ارتباط
telecommunications
U
ارتباط تلگرافی
login
U
قطع ارتباط
logout
U
قطع ارتباط
signal communications
U
ارتباط و مخابرات
log off
U
قطع ارتباط
visual communication
U
ارتباط بصری
relational
U
ارتباط شرح
put through
U
ارتباط پیداکردن
trunk line cable
U
کابل ارتباط
telephone communication
U
ارتباط تلفنی
associations
U
پیوند ارتباط
tie-in
U
ارتباط دادن
association
U
پیوند ارتباط
tie in
U
وسیله ارتباط
tie in
U
ارتباط دادن
communications
U
ارتباط و مخابرات
one sided communication
U
ارتباط یکسویه
wires
U
ارتباط باسیم
wire
U
ارتباط باسیم
subcontrariety
U
ارتباط قیاسی
connect
U
ارتباط رخها
tie-ins
U
ارتباط دادن
relevance
U
ربط ارتباط
connects
U
ارتباط رخها
tie-in
U
وسیله ارتباط
synchronous communication
U
ارتباط همزمان
telecommunication
U
ارتباط دوربرد
communication
U
ارتباط و مخابرات
inaccessible
U
ارتباط ناپذیر
extraneity
U
عدم ارتباط
disjointedness
U
عدم ارتباط
intercom
U
ارتباط داخلی
attachment plug
U
دوشاخه ارتباط
connexion
U
ارتباط اتصال
extraneousness
U
عدم ارتباط
association coefficient
U
ضریب ارتباط
communication network
U
شبکه ارتباط
asynchronous commuinication
U
ارتباط ناهمزمان
disconnection
U
قطع ارتباط
background communication
U
ارتباط پس زمینه
communicability
U
ارتباط پذیری
data communication
U
ارتباط دادهای
communicability
U
قابلیت ارتباط
cryptocommunication
U
ارتباط رمز
bond
U
ارتباط چسب
intercoms
U
ارتباط داخلی
conversational interaction
U
ارتباط محاورهای
direct relationship
U
ارتباط مستقیم
communicates
U
ارتباط گرفتن
communicated
U
ارتباط گرفتن
communication theory
U
نظریه ارتباط
agency of communications
U
منبع ارتباط
communicable
U
قابل ارتباط
log in
U
برقراری ارتباط
data communication
U
ارتباط داده ها
inverse relationship
U
ارتباط معکوس
intercommunion
U
ارتباط مشترک
inaccessibility
U
ارتباط ناپذیری
disaffiliation
U
عدم ارتباط
intercommunication
U
ارتباط داخلی
communicate
U
ارتباط گرفتن
arithmetic relation
U
ارتباط محاسباتی
correlation
U
ارتباط داشتن
disconnects
U
قط ع ارتباط بین دو وسیله
cryptocommunication
U
ارتباط ومخابرات رمزی
communicate
ارتباط برقرار کردن
correlation
U
ارتباط همبسته کردن
communication network
U
شبکه ارتباط و مخابرات
liaising
U
ارتباط پیدا کردن
piezoelectric
U
ارتباط در بعضی موادکریستالی
disconnecting
U
قط ع ارتباط بین دو وسیله
interlocked
U
بهم ارتباط داشتن
combat liaison
U
ربط و ارتباط رزمی
interlocking
U
بهم ارتباط داشتن
interlocks
U
بهم ارتباط داشتن
inconsequence
U
فقدان ارتباط منطقی
backgrounds
U
فعالیت ارتباط دادهای
background
U
فعالیت ارتباط دادهای
liaises
U
ارتباط پیدا کردن
liaised
U
ارتباط پیدا کردن
liaise
U
ارتباط پیدا کردن
landing signal officer
U
افسر ارتباط فرود
interlock
U
بهم ارتباط داشتن
linkages
U
اتصال وسیله ارتباط
pecking order
<idiom>
U
راه ارتباط بایکدیگر
telepathy
U
ارتباط افکار با یکدیگر
disconnect
U
قط ع ارتباط بین دو وسیله
tele communication
U
ارتباط دور برد
linkage
U
اتصال وسیله ارتباط
disrelation
U
عدم ارتباط بی ارتباطی
wigway
U
ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
primary
U
خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
synesis
U
ارتباط مفاهیم ربط معانی
dealing
U
مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
relevant
U
آنچه ارتباط مهمی دارد
communicate
U
مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
wigwag
U
ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
communicated
U
مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
coherent
U
دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
communicates
U
مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
twin sideband
U
ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com