English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
nem con U بدون مخالفت کسی است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
recusance or sancy U مخالفت
gainsays U مخالفت
remonstrance U مخالفت
defiance U مخالفت
contrariety U مخالفت
disagreement U مخالفت
obj U مخالفت
gainsaid U مخالفت
gainsay U مخالفت
gainsaying U مخالفت
disagreements U مخالفت
disaccord U مخالفت
antagonism U مخالفت
opponency U مخالفت
opposeless U بی مخالفت
oppugnancy U مخالفت
faction U مخالفت
factions U مخالفت
divided <adj.> U در مخالفت
renitency U مخالفت
oppugnation U مخالفت
disgreement U مخالفت
contrariness U مخالفت
opposition U مخالفت
resistance U سختی مخالفت
obscurantism U مخالفت باروشنفکری
aversion U مخالفت ناسازگاری
repugnance U تناقض مخالفت
defiantly U از روی مخالفت
incongruousness U تباین مخالفت
oppugn U مخالفت کردن با
aversions U مخالفت ناسازگاری
buck U مخالفت کردن با
oppugner U مخالفت کننده
paradoxy U مخالفت با عقایدعمومی
repugn U مخالفت کردن با
resists U مخالفت کردن با
resisting U مخالفت کردن با
resisted U مخالفت کردن با
resist U مخالفت کردن با
veto U نشانه مخالفت
vetoed U نشانه مخالفت
vetoes U نشانه مخالفت
to kick against a proposal U با پیشنهادی مخالفت
vetoing U نشانه مخالفت
contrarious U مخالفت امیز
antagonistic U مخالفت امیز
to set ones face against U مخالفت کردن با
abolitionism U مخالفت با بردگی
bucks U مخالفت کردن با
opposable U مخالفت کردنی
indirect objects U مخالفت کردن
indulged U مخالفت نکردن
blackballing U مخالفت کردن
objecting U مخالفت کردن
indulge U مخالفت نکردن
blackballs U مخالفت کردن
indulging U مخالفت نکردن
objects U مخالفت کردن
object U مخالفت کردن
direct objects U مخالفت کردن
indulges U مخالفت نکردن
objected U مخالفت کردن
blackball U مخالفت کردن
blackballed U مخالفت کردن
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
reactionaries U مخالفت گرای بی منطق
obscurantism U مخالفت با علم ومعرفت
reactionary U مخالفت گرای بی منطق
disagreeing U نساختن با مخالفت کردن با
adversarial U وابسته به مخالفت یا دشمنی
antagonistically U از روی مخالفت یا دشمنی
objection U مخالفت استدلال مخالف
to be in disagreement [with somebody] U مخالفت کردن [با کسی]
paradoxicality U مخالفت باعقاید عمومی
negative voice U منع نشانه مخالفت
disagreed U نساختن با مخالفت کردن با
objections U مخالفت استدلال مخالف
disagree U نساختن با مخالفت کردن با
disagrees U نساختن با مخالفت کردن با
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
to be split [over something] [with somebody] U مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
withstand U مخالفت کردن استقامت ورزیدن
contends U مخالفت کرده با رقابت کردن
withstood U مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstanding U مخالفت کردن استقامت ورزیدن
to be at odds [with somebody] [on / over something] ) U مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
contended U مخالفت کرده با رقابت کردن
to be at strife [with somebody] [over something] U مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
thwarted U عقیم گذاردن مخالفت کردن با
thwart U عقیم گذاردن مخالفت کردن با
contend U مخالفت کرده با رقابت کردن
withstands U مخالفت کردن استقامت ورزیدن
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
mc carthyism U سیاست دست راستی افراطی و مخالفت بالیبرالیزم
anti dumping U مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
flag discrimination U مخالفت یک کشور با حمل کالاهای خود توسط کشتیهای غیر
retrorocket U راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it. U ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند [مخالفت کردند ] .
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate U بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
opposes U ضدیت کردن مخالفت کردن
controvert U هم ستیز کردن مخالفت کردن
oppose U ضدیت کردن مخالفت کردن
wanting U بدون
undoubtedly U بدون شک
not nearctic U بدون
acheilos U بدون لب
ex U بدون
ex- U بدون
undoubted U بدون شک
indubitable U بدون شک
to a certainty U بدون شک
obtrusively U بدون حق
doubtlessly U بدون شک
goalless U بدون گل
and no mistake U بدون شک
sans U بدون
i'll warrant U بدون شک
unstressed U بدون مد
bottomless U بدون ته
acheilous U بدون لب
without U بدون
but U بدون
exempt from taxation [only after nouns] <adj.> U بدون مالیات
flavorless U بدون مزه
free from backlash U بدون لقی
immediately U بدون واسطه
toothless U بدون دندانه
pathless U بدون جاده
free from slip U بدون لغزش
bachelor U بدون عیال
bachelors U بدون عیال
bloodless U بدون خونریزی
guilelessly U بدون تزویر
hands down U بدون احتیاط
holdless U بدون گیره
insecure U بدون ایمنی
immethodical U بدون اسلوب
immusical U بدون هماهنگی
inapproachable U بدون دسترسی
incognizant U بدون شناسایی
acarpous U بدون میوه
notwithstanding U بدون توجه
inaction U بدون فعالیت
free of tax U بدون مالیات
involuntarily U بدون اراده
free play U بدون محدودیت
free trader U بدون گمرک
fruitlessly U بدون نتیجه
glabrous U بدون کرک
ametabolic U بدون دگردیسی
incommunicable U بدون رابطه
acid free U بدون اسید
awless U بدون بیم
bareheaded U بدون کلاه
bloodlessly U بدون خونریزی
by rote U بدون فکر
adrift U بدون هدف
unalloyed U بدون الیاژ
vainly U بدون نتیجه
cordless U بدون سیم
unselfish U بدون خودخواهی
asymptomatic U بدون علامت
acold U بدون احساسات
acranial U بدون کاسهء سر
air dry U بدون رطوبت
achromic U بدون ترخیم
ametabolous U بدون دگردیسی
anechoic U بدون انعکاس
achromatic U بدون ترخیم
achlamydeous U بدون پوشش
dealated U بدون بال
blankly U بدون مقصودیامعنی
degas U بدون گازکردن
confidently U بدون شبهه
disconnectedly U بدون ارتباط
discontinuously U بدون اتصال
exclusive of U بدون در نظرگرفتن
failure free U بدون خرابی
unresponsive U بدون احتیاط
humble U بدون ارتفاع
continuously U بدون توقف
unfurnished U بدون اثاثیه
undue U بدون مداخله
deice U بدون یخ کردن
diamensionless U بدون اندازه
inoffensive U بدون زنندگی
expired U بدون اعتبار
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com