English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
featureless U بدون سیمایاجنبه بخصوص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
escrow U موافقت نامه بین دونفرکه بامانت نزدشخص ثالثی سپرده شودوتاحصول شرایط بخصوص بدون اعتبارباشد
particular U خاص بخصوص
res U شی ء بخصوص ماده
specific U بخصوص خاص
specifics U بخصوص خاص
i mentioned one case in p U یک مورد بخصوص را ذکرکردم
mannerisms U سبک بخصوص نویسنده
mannerism U سبک بخصوص نویسنده
why did you mention that onep U چه شد که ان یکی را بخصوص ذکر کردید
predates U قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predated U قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predate U قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predating U قبل از موقع بخصوص واقع شدن
mannered U دارای سبک یا رفتار بخصوص تصنعی
wildfowl U مرغ شکار بخصوص مرغهای ابی
to have a closed meeting U نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
pokes U فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poke U فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poking U فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poked U فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
typecasts U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecast U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasting U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
lion U [حکاکی سر شیر در معماری کلاسیک بخصوص در کتیبه ها]
Expressionism U [جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
accrual U افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
demand price U حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
object language programming U برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص
declarative statement U نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر بخصوص را میدهد
accrued benefit U پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
elite U طبقه ممتازه هرجامعه و بخصوص طبقهای که قدرت حاکمه را در دست دارد
caught with hand in the cookie jar <idiom> U مچ کسی را گرفتن [بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
particular lien U حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
Historicism U [معماری متاثر از زمان گذشته بخصوص معماری احیای مذهبی]
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
Calvinist austerity U [معماری قرن بیست و بیست و یک بخصوص در هلند از مشخصه های آن تیرهایی با لبه های تیز و سخت بوده است.]
the concert of europe U منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate U بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
i'll warrant U بدون شک
wanting U بدون
sans U بدون
doubtlessly U بدون شک
undoubtedly U بدون شک
unstressed U بدون مد
and no mistake U بدون شک
goalless U بدون گل
ex U بدون
bottomless U بدون ته
ex- U بدون
to a certainty U بدون شک
but U بدون
acheilous U بدون لب
without U بدون
indubitable U بدون شک
not nearctic U بدون
undoubted U بدون شک
obtrusively U بدون حق
acheilos U بدون لب
quiescently U بدون جنبش
humblest U بدون ارتفاع
prosaically U بدون لطافت
avirulent U بدون شدت
awless U بدون بیم
wayless U بدون جاده
pathless U بدون جاده
terrorless U بدون ترس
termless U بدون شرط
safely U بدون خطر
tenantless U بدون مستاجر
unoccupied U بدون مستاجر
voteless U بدون رای
vibrationless U بدون لرزه
strikeless U بدون ضربت
warless U بدون جنگ
toothless U بدون دندانه
bareheaded U بدون کلاه
valveless U بدون سوپاپ
vacant succession U بدون جانشین
nonsyllabic U بدون هجایی
nonstop U بدون توقف
inaction U بدون فعالیت
inoffensive U بدون زنندگی
by rote U بدون فکر
nonboresafe U بدون ضامن
unvocal U بدون موسیقی
unvalued U بدون ارج
unwary U بدون نگرانی
untitled U بدون سراغاز
bloodlessly U بدون خونریزی
bachelors U بدون عیال
free play U بدون محدودیت
holdless U بدون گیره
free of tax U بدون مالیات
unmannered U بدون اداب
bachelor U بدون عیال
on the square U بدون کجی
immethodical U بدون اسلوب
non delay U بدون تاخیر
adrift U بدون هدف
glabrous U بدون کرک
fruitlessly U بدون نتیجه
achromic U بدون ترخیم
backless U بدون پشت
backless U بدون پشتی
scoreless U بدون امتیاز
acid free U بدون اسید
stemless U بدون تنه
acold U بدون احساسات
unequivocally U بدون ابهام
unequivocal U بدون ابهام
vainly U بدون نتیجه
cold turkey U بدون آمادگی
faceless U بدون صورت
unattended U بدون متصدی
searchless U بدون جستجو
unselfish U بدون خودخواهی
without justification U بدون مجوز
unalloyed U بدون الیاژ
soilless U بدون خاک
shockless U بدون ضربه
acarpous U بدون میوه
without recourse U بدون حق مراجعه
without recourse U بدون رجوع
unaccompanied U بدون مصاحب
shadeless U بدون سایه
workless U بدون عمل
zero elasticity U بدون کشش
endless U بدون پایان
stemless U بدون ساقه
achlamydeous U بدون پوشش
achromatic U بدون ترخیم
faceless U بدون ویژگی
acranial U بدون کاسهء سر
run on U بدون وقفه
hands down U بدون احتیاط
to be sure <idiom> U مطمئنا ،بدون شک
under one's own steam <idiom> U بدون کمک
wing it <idiom> U بدون آمادگی
in vain <idiom> U بدون تفثیروموفقیت
unbiased U بدون تبعیض
asymptomatic U بدون علامت
nothing if not <idiom> U مطمئنا،بدون شک
excluding meals U بدون غذا
decaffeinated U بدون کافئین
without milk U بدون شیر
recoilless U بدون لنگر
weanting U بدون بی منهای
humble U بدون ارتفاع
constantly U بدون تغییر
direct <adj.> U بدون واسطه
unceasing U بدون وقفه
unruffled U بدون موج
unexceptional U بدون استثنا
unmanned U بدون سرنشین
sans recours U بدون رجوع
blankly U بدون مقصودیامعنی
air dry U بدون رطوبت
sans ceremonie U بدون تشریفات
faultless U بدون خطا
ametabolic U بدون دگردیسی
ametabolous U بدون دگردیسی
consistently U بدون تناقض
with in compass U بدون مبالغه
anechoic U بدون انعکاس
guilelessly U بدون تزویر
free trader U بدون گمرک
untitled U بدون عنوان
unlined U بدون پوشش
unfeigned U بدون تصنع
indolently U بدون درد
promptly U بدون معطلی
harmlessly U بدون صدمه
exclusive of U بدون در نظرگرفتن
freely U بدون محدودیت
wireless <adj.> U بدون سیم
indistinctively U بدون فرق
unaccompanied U بدون همراه
undeviating U بدون تردیدرای
undeviating U بدون انحراف
baring U بدون روکش
incommunicable U بدون رابطه
barest U بدون روکش
bloodless U بدون خونریزی
irresponsibly U بدون حس مسئولیت
disconnectedly U بدون ارتباط
discontinuously U بدون اتصال
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com