English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 216 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
continuously U بدون توقف
nonstop U بدون توقف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
halt U دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
halted U دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
halts U دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
dead U دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
drop U دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
dropped U دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
dropping U دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drops U دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
continuous U آنچه بدون توقف ادامه یابد
on the fly U در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا
run on U ادامه دادن متن بدون توقف
run through <idiom> U ازاول تا آخر بدون توقف کردن تمرین کردن
no end <idiom> U پی درپی بدون توقف
a thorugh train U قطار بدون توقف
Other Matches
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
stand fast U فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
halts U توقف
interruption U توقف
halt U توقف
interruptions U توقف
halted U توقف
interrupt U توقف
interrupts U توقف
interrupting U توقف
parks U توقف
paused U توقف
pause U توقف
insolvency U توقف
stop code U کد توقف
stopple U توقف
suspension of payment U توقف
tarriance U توقف
stand U توقف
pausing U توقف
suspension U توقف
parked U توقف
park U توقف
syncope U توقف
stoppages U توقف
stoppage U توقف
suspensions U توقف
pauses U توقف
cessation U توقف
stopping U توقف
stopped U توقف
stops U توقف
commorant U توقف
stop U توقف
flag stop U توقف
ceases U ایست توقف
closer U ایست توقف
ceased U ایست توقف
cease U ایست توقف
bankruptcies U توقف بازرگان
bankruptcy U توقف بازرگان
closes U ایست توقف
slackest U توقف درحرکت
slacks U توقف درحرکت
idle period U زمان توقف
slack U توقف درحرکت
down time U زمان توقف
close U ایست توقف
ceasing U ایست توقف
stopcock U وسیله توقف
stopcocks U وسیله توقف
dead halt U توقف مطلق
come down gracefully U توقف منضبط
ports of call U بندر توقف
parking place U جایگاه توقف
payment stopped U توقف پرداخت
port of call U بندر توقف
program stop U توقف برنامه
parks U محل توقف
parked U محل توقف
park U محل توقف
closest U ایست توقف
stop bit U بیت توقف
failures U توقف کردن
break key U کلید توقف
suspensive U درحال توقف
hemostasis U توقف خونریزی
lay-bys U منطقه توقف
stop mechanism U مکانیزم توقف
carport U توقف گاه
sudden stoppage U توقف ناگهانی
stoppage of the game U توقف بازی
break point U نقطه توقف
thermal critical point U نقطه توقف
bar stop U توقف میله
stayed U توقف مکث
halting place U توقف گاه
stayed U توقف کردن
stay U توقف مکث
stop instruction U دستورالعمل توقف
halt instruction U دستورالعمل توقف
stay U توقف کردن
stop sign U علامت توقف
black induction U توقف القا
lay-by U منطقه توقف
lay by U منطقه توقف
to sojourn [formal] [in a place as a visitor] U توقف کردن
until stop [up to the stop] U تا جای توقف
failure U توقف کردن
no waiting U توقف ممنوع
no parking U توقف ممنوع
hovers U درحال توقف پر زدن
prevents U توقف رخ دادن چیزی
termination U خاتمه دادن یا توقف
hang up U معوق شدن توقف
avast U ایست توقف کنید
preventing U توقف رخ دادن چیزی
prevented U توقف رخ دادن چیزی
machine idle time U زمان توقف ماشین
hover U درحال توقف پر زدن
hovered U درحال توقف پر زدن
prevent U توقف رخ دادن چیزی
machine down time U زمان توقف ماشین
cardiac arrests U توقف ناگهانی قلب
hang-up U معوق شدن توقف
hang-ups U معوق شدن توقف
time in U ادامه بازی پس از توقف
blocked U توقف رویدادن چیزی
blocks U توقف رویدادن چیزی
stop off <idiom> U توقف بین راه
stop dead/cold <idiom> U سریع توقف کردن
slow-down <idiom> U به توقف کامل نرسیدن
stopped U توقف انجام کار
off one's back <idiom> U توقف آزار رساندن
stopping U ایستادن توقف کردن
hold back U توقف مانع شدن
stopping U توقف انجام کار
stops U ایستادن توقف کردن
stops U توقف انجام کار
block U توقف رویدادن چیزی
measure U توقف رخ دادن چیزی
rests U توقف فرمان ازاد
stop U توقف انجام کار
rest U توقف فرمان ازاد
whoa U امر به توقف دادن
stop over U توقف کوتاه مدت
cardiac arrest U توقف ناگهانی قلب
stop U ایستادن توقف کردن
pull up U توقف کردن [اتومبیل]
shut down point U نقطه توقف تولید
stopped U ایستادن توقف کردن
protect U توقف آسیب دیدن چیزی
intercity train U قطار بین شهری با توقف
interactive U نقاط توقف را تنظیم کند
outer fix U محوطه توقف خارجی هواپیما
signal box U توقف گاه متصدی علائم
snowplow U توقف با بردن پاشنه ها بعقب
protecting U توقف آسیب دیدن چیزی
protects U توقف آسیب دیدن چیزی
checks U خطا یا توقف کوچک در فرآیند
checked U خطا یا توقف کوچک در فرآیند
nonprogrammed halt U توقف برنامه ریزی نشده
hold U دریافت کردن گرفتن توقف
check U خطا یا توقف کوچک در فرآیند
holds U دریافت کردن گرفتن توقف
dwelled U ساکن شدن زمان توقف
give pause to <idiom> U باعث توقف وفکر شدن
interval U توقف کوتاه بین دو عمل
lay over U در نیمه راه توقف کردن
stopping U توقف منزلگاه بین راه
dwell U ساکن شدن زمان توقف
signal boxes U توقف گاه متصدی علائم
dwell U محل توقف توقفگاه استراحت
dwelled U محل توقف توقفگاه استراحت
lie to U درجهت باد توقف کردن
jump stop U توقف ناگهانی با پرش بهواوچرخش
dwells U ساکن شدن زمان توقف
dwells U محل توقف توقفگاه استراحت
stop U توقف منزلگاه بین راه
stopped U توقف منزلگاه بین راه
stops U توقف منزلگاه بین راه
adjustable stop U توقف قابل تنظیم [مهندسی]
to stop [doing something] U توقف کردن [از انجام کاری]
hole high U توقف گوی در کنار سوراخ
power U توقف منبع تغذیه الکتریکی
hangup U توقف ناگهانی برنامه جاری
powered U توقف منبع تغذیه الکتریکی
powering U توقف منبع تغذیه الکتریکی
powers U توقف منبع تغذیه الکتریکی
stayer U کسی یا چیزی که توقف میکند نگاهدار
endings U عمل توقف چیزی یا به انتها رسیدن آن
bar U توقف مشخصی برای دستیابی به فایل
ramps U منطقه اصلی توقف هواپیما درفرودگاه
bars U توقف مشخصی برای دستیابی به فایل
bars U توقف کسی برای انجام کاری
bar U توقف کسی برای انجام کاری
throw up one's hands <idiom> U توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
phaseout U توقف کار یا فراوری بطور مرحلهای
stoplights U چراغ علامت توقف وسائط نقلیه
stoplight U چراغ علامت توقف وسائط نقلیه
ramp U منطقه اصلی توقف هواپیما درفرودگاه
Does the train stop in London? U آیا قطار در لندن توقف دارد؟
ending U عمل توقف چیزی یا به انتها رسیدن آن
How long does the train stop here? U چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
jammed U توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
jam U توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com