Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
it can safely be said that...
U
بدون ترس از اشتباه میتوان گفت که
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
demand deposit
U
سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
it is safe to say
U
بدون ترس ازاشتباه یا اغراق گویی میتوان گفت
free float
U
مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
perfectly
U
بدون اشتباه یا درست
range error
U
اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
glitches
U
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitch
U
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place
<idiom>
U
درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
one may say
U
میتوان گفت
as much as possible
U
هرچه میتوان
may
U
ممکن است میتوان
sure enough
U
میتوان یقین کردکه
presumedly
U
بجرات میتوان گفت
it is safe to say
U
بخوبی میتوان گفت
the best thatone can do
U
بهترین کاری که میتوان کرد
penny bank
U
بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
can one pass it with safety?
U
ایا میتوان بیخطر ازانجاگذرنمود
he is something of a musician
U
تا اندازهای میتوان اوراموسیقی دان شمرد
milch cow
U
کسیکه باسانی میتوان پول از او در اورد
penny worth
U
انچه برابر یک پنی میتوان خرید
it may be presumed that
U
احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
I consider that a mistake.
[I regard that as a mistake.]
U
این به نظر من اشتباه است.
[این را من اشتباه بحساب می آورم.]
rocking stone
U
سنگ بزرگی که باندک زوری میتوان انراغلتانید
extensiontable
U
میزی که میتوان دوطرف انراکشیدوقسمتی درمیان ان گذاشت
reversible propeller
U
ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
that fruit packs easily
U
ان میوه را باسانی میتوان توی فرف یا حلبی ریخت
clevis pin
U
پینی که یک طرف ان رزوه شده و میتوان به ان مهره بست
dowsing rod
U
چوبی که برخی برانندکه بوسیله ان میتوان باب یافلزات زیرزمین پ
passing lane
U
فاصله بین دو یار که میتوان از انجا توپ را پاس داد
variable sweep
U
ایرفویلی که چنان لوله شده که میتوان زاویه سویپ ان راتغییر داد
intuitionalism
U
عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
hyperfocal distance
U
نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
thermoplastics
U
پلیمرهای ساختگی که میتوان انها را به دفعات نرم کرده وبه شکل دیگری دراورد
controllable twist
U
تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
ground adjustable propeller
ملخی که گام آنرا تنها ازخارج و روی زمین میتوان تغییر داد و نه در حال پرواز
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation
U
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed
U
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
U
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
U
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
wheatstone bridge
U
مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
we must see what can be done
U
به ببینم چه میتوان کرد بایددید چه میشود کرد
datum error
U
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
parataxis
U
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
delivery error
U
اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
offhand
U
بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched
U
بدون انشعاب بدون شعبه
achylous
U
بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed
U
بدون اضطراب بدون کشش
mathematical school
U
مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
quantity theory of money
U
حاصلضرب حجم در سرعت گردش پول برابر است باحاصلضرب سطح عمومی قیمت و تولید واقعی نظریه مقداری پول که درحقیقت عقیده اقتصاددانان کلاسیک را درباره پول نشان میدهد را میتوان بصورت زیرنوشت : یعنی PQ = V
floundered
U
اشتباه
clanger
U
اشتباه
floundering
U
اشتباه
fumbles
U
اشتباه
goofs
U
اشتباه
goofing
U
اشتباه
flounder
U
اشتباه
flounders
U
اشتباه
fumble
U
اشتباه
jeofail
U
اشتباه
mix-ups
U
اشتباه
discrepancy
U
اشتباه
mix-up
U
اشتباه
mix up
U
اشتباه
fumbled
U
اشتباه
goofed
U
اشتباه
goof
U
اشتباه
errors
U
اشتباه
error
U
اشتباه
faux pas
U
اشتباه
incorrectness
U
اشتباه
barratry
U
اشتباه
mistakenness
U
اشتباه
inerrant
U
بی اشتباه
in error
<adj.>
U
اشتباه
lap sus
U
اشتباه
wrongs
U
اشتباه
fallacies
U
اشتباه
mistake
U
اشتباه
fallacy
U
اشتباه
to put one in the wrong
U
اشتباه
wrong
U
اشتباه
faulted
U
اشتباه
trips
U
اشتباه
tripped
U
اشتباه
faults
U
اشتباه
trip
U
اشتباه
fault
U
اشتباه
errancy
U
اشتباه
wronging
U
اشتباه
false
<adj.>
U
اشتباه
mistakes
U
اشتباه
snafu
U
اشتباه
mistaking
U
اشتباه
overseen
U
در اشتباه
blooper
U
اشتباه احمقانه
blundering
U
اشتباه بزرگ
syntax error
U
اشتباه ترکیبی
mils trip
U
اشتباه میلیمی
fault
U
تقصیر اشتباه
miscue
U
اشتباه کردن
to read wrong
U
اشتباه
[ی]
خواندن
bungler
U
اشتباه کار
oversight
U
اشتباه نظری
misplay
U
بازی اشتباه
misguidely
U
از روی اشتباه
blames
U
اشتباه گناه
blame
U
اشتباه گناه
blamed
U
اشتباه گناه
blunders
U
اشتباه کردن
blunderingly
U
ازروی اشتباه
blunders
U
اشتباه لپی
blunder
U
اشتباه کردن
to set
U
از اشتباه دراوردن
to put wise
U
از اشتباه دراوردن
boner
U
اشتباه مضحک
blunder
U
اشتباه لپی
to make an error
U
اشتباه کردن
to make a mistake
U
اشتباه کردن
bloomer
U
اشتباه احمقانه
metachronism
U
اشتباه تاریخی
blunder
U
اشتباه بزرگ
miscalculation
U
محاسبه اشتباه
miscalculations
U
محاسبه اشتباه
blunders
U
اشتباه بزرگ
malentendu
U
اشتباه فهمیدن
blaming
U
اشتباه گناه
blundering
U
اشتباه کردن
blundered
U
اشتباه لپی
boo boo
U
اشتباه کاری
blundering
U
اشتباه لپی
systematic error
U
اشتباه سیستماتیک
blundered
U
اشتباه کردن
blundered
U
اشتباه بزرگ
goofing
U
اشتباه کردن
misconstrues
U
اشتباه کردن
goofed
U
اشتباه کردن
misconstruing
U
اشتباه کردن
goof
U
اشتباه کردن
disabuse
U
از اشتباه دراوردن
disabused
U
از اشتباه دراوردن
disabuses
U
از اشتباه دراوردن
disabusing
U
از اشتباه دراوردن
absolute error
U
اشتباه مطلق
misconstrued
U
اشتباه کردن
misconstrue
U
اشتباه کردن
goofs
U
اشتباه کردن
mistaken
U
اشتباه کرده
mistaking
U
اشتباه کردن
you are mistaken
U
در اشتباه هستید
misprints
U
اشتباه چاپی
misprint
U
اشتباه چاپی
mistook
U
اشتباه کردن
slip-ups
U
اشتباه کردن
slip-up
U
اشتباه کردن
slip up
U
اشتباه کردن
mistakes
U
اشتباه کردن
I made a mistake . I was wrong.
U
من اشتباه کردم
professional misconduct
U
اشتباه حرفهای
miscarriages of justice
U
اشتباه قضایی
miscarriage of justice
U
اشتباه قضایی
miswrite
U
اشتباه نوشتن
faults
U
تقصیر اشتباه
mistakenness
U
در اشتباه بودن
mistaken party
U
اشتباه کننده
mistake of law
U
اشتباه حکمی
mistake of fact
U
اشتباه موضوعی
faulted
U
تقصیر اشتباه
mistakable
U
قابل اشتباه
misstep
U
اشتباه درقضاوت
inaccuracies
U
اشتباه غلط
parachronism
U
اشتباه تاریخی
inaccuracies
U
خطا یا اشتباه
probable error
U
اشتباه احتمالی
mistake
U
اشتباه کردن
erroneous
U
غلط اشتباه
off the beam
<idiom>
U
اشتباه ،خطا
trip up
<idiom>
U
اشتباه کردن
peccant
U
اشتباه کار
make a mistake
<idiom>
U
اشتباه کردن
peccadillos
U
اشتباه کوچک
peccadilloes
U
اشتباه کوچک
inaccuracy
U
خطا یا اشتباه
inaccuracy
U
اشتباه غلط
bunglers
U
اشتباه کار
delivery error
U
اشتباه در تیراندازی
fumbled
U
اشتباه کردن
slips
U
اشتباه کردن
wrongly
<adv.>
U
بصورت اشتباه
oversights
U
اشتباه نظری
falsely
<adv.>
U
بطور اشتباه
by accident
<adv.>
U
بصورت اشتباه
typing error
U
اشتباه تایپی
dead shot
U
تیر اشتباه
slips
U
اشتباه لیزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com