English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inexcusable U بدون بهانه نبخشیدنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
excuseless U بهانه برمدار نبخشیدنی
irremissible U نبخشیدنی
pegs U بهانه
pleas U بهانه
excusing U بهانه
fiction U بهانه
peg U بهانه
excuses U بهانه
cover shame U بهانه
comeback U بهانه
subterfuge U بهانه
subterfuges U بهانه
pretexts U بهانه
pretext U بهانه
comebacks U بهانه
fictions U بهانه
put off U بهانه
alibis U بهانه
allegation U بهانه
alibi U بهانه
plea U بهانه
guize U بهانه
essoin U بهانه
excused U بهانه
excuse U بهانه
allegations U بهانه
To make excuses . To quibble. U بهانه کردن
To find fault. U بهانه گرفتن
pretense U بهانه ادعا
mask U لفافه بهانه
To trump uo an excuse. U بهانه براشیدن
persnickety U بهانه گیر
nitpicking U بهانه گیری
pernickety U بهانه گیر
to gain time U به بهانه گذراندن
under the pretence of illness U به بهانه نا حوشی
under the plea of U بعنوان به بهانه
under the mask of U به بهانه در لفافه
under the d. of U به بهانه درلفافه
feigner U بهانه انگیز
pretence U بهانه ادعا
pretences U بهانه ادعا
masks U لفافه بهانه
finicky U بهانه گیر
pretenses U بهانه ادعا
to pretend an excuse U بهانه کردن
to offer an excuse U بهانه انگیختن
To look for a pretext ( an excuse ). U پی بهانه گشتن
pretexts U بهانه اوردن
fetches U بهانه طفره
fetched U بهانه طفره
fetch U بهانه طفره
factitious U بهانه کننده
alibis U بهانه اوردن
pretext U بهانه اوردن
alibi U بهانه اوردن
evasions U بهانه حیله
evasion U بهانه حیله
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
dissemble U وانمودکردن بهانه کردن
dissembles U وانمودکردن بهانه کردن
dissembling U وانمودکردن بهانه کردن
he is ready at excuses U برای بهانه انگیزی
dissembled U وانمودکردن بهانه کردن
purporst U بهانه مفهوم شدن
feignedly U ازروی بهانه باتزویر
feigningly U از روی بهانه یا تزویر
to a ignorance U نادانی بهانه کردن
A fusspot. U آدم بهانه گیر (ایرادی )
to pretend an excuse U عذر برانگیختن بهانه انگیختن
under the guize of U بعنوان به بهانه درهیئت درزی
an implausible excuse U بهانه یا عذر غیر موجه
HE has plenty of excuses who is in search of trick. <proverb> U ییله جو را بهانه بسیار است .
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
picked quarrel U نزاعی که با بهانه یا عمداراه انداخته باشند
There is no fault to find with my work. U بهانه ای نمی توان بکار من گرفت
have a bone to pick U بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
essoin U بهانه برای عدم حضوردردادگاه درزمان مقرر
to have a bone to pick U بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support. U سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او [مرد] باید از آنها حمایت بکند.
to pretend illness U نا خوشی را بهانه کردن خودرا به ناخوشی زدن تمارض کردن
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate U بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
to a certainty U بدون شک
unstressed U بدون مد
goalless U بدون گل
i'll warrant U بدون شک
bottomless U بدون ته
undoubted U بدون شک
not nearctic U بدون
without U بدون
indubitable U بدون شک
ex U بدون
but U بدون
ex- U بدون
sans U بدون
wanting U بدون
obtrusively U بدون حق
and no mistake U بدون شک
acheilos U بدون لب
acheilous U بدون لب
undoubtedly U بدون شک
doubtlessly U بدون شک
glabrous U بدون کرک
immusical U بدون هماهنگی
immethodical U بدون اسلوب
unselfish U بدون خودخواهی
acarpous U بدون میوه
holdless U بدون گیره
free play U بدون محدودیت
free trader U بدون گمرک
fruitlessly U بدون نتیجه
achromatic U بدون ترخیم
hands down U بدون احتیاط
continuously U بدون توقف
guilelessly U بدون تزویر
achlamydeous U بدون پوشش
achromic U بدون ترخیم
undue U بدون مداخله
indistinctively U بدون فرق
indolently U بدون درد
inelastic U بدون کشش
ingenuously U بدون تزویر
inofficial U بدون اجازه
inoffensive U بدون زنندگی
inoperculate U بدون دریچه
dealated U بدون بال
expired U بدون اعتبار
blankly U بدون مقصودیامعنی
inapproachable U بدون دسترسی
adrift U بدون هدف
unalloyed U بدون الیاژ
failure free U بدون خرابی
endless U بدون پایان
incognizant U بدون شناسایی
vainly U بدون نتیجه
incommunicable U بدون رابطه
acid free U بدون اسید
diamensionless U بدون بعد
bloodlessly U بدون خونریزی
bareheaded U بدون کلاه
awless U بدون بیم
immediately U بدون واسطه
bloodless U بدون خونریزی
involuntarily U بدون اراده
notwithstanding U بدون توجه
insecure U بدون ایمنی
by rote U بدون فکر
cordless U بدون سیم
dimensionless U بدون بعد
disconnectedly U بدون ارتباط
discontinuously U بدون اتصال
diamensionless U بدون اندازه
deice U بدون یخ کردن
exclusive of U بدون در نظرگرفتن
degas U بدون گازکردن
toothless U بدون دندانه
avirulent U بدون شدت
indubitable U بدون تردید
asymptomatic U بدون علامت
free from slip U بدون لغزش
free of tax U بدون مالیات
confidently U بدون شبهه
unfurnished U بدون اثاثیه
ametabolous U بدون دگردیسی
ametabolic U بدون دگردیسی
air dry U بدون رطوبت
acranial U بدون کاسهء سر
unresponsive U بدون احتیاط
prosaically U بدون لطافت
flavorless U بدون مزه
free from backlash U بدون لقی
inaction U بدون فعالیت
bachelors U بدون عیال
bachelor U بدون عیال
anechoic U بدون انعکاس
humblest U بدون ارتفاع
humble U بدون ارتفاع
acold U بدون احساسات
nothing if not <idiom> U مطمئنا،بدون شک
alcohol-free <adj.> U بدون الکل
Nothing down. U بدون بیعانه.
faultless <adj.> U بدون مشکل
impeccable <adj.> U بدون مشکل
sound <adj.> U بدون مشکل
flawless <adj.> U بدون مشکل
immaculate <adj.> U بدون مشکل
free from error <adj.> U بدون مشکل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com