Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
without lifting a finger
U
بدون اینکه اصلا کاری بکند
[اصطلاح روزمره]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
instead of working
U
بجای اینکه او کار بکند
vicarious work
U
کاری که کسی به جای دیگری بکند
to not lift a finger
<idiom>
U
اصلا هیچ کاری نکردن
academic freedom
آزادی طلاب و محققین در تدریس وتحقیق و نشر افکار خود بدون انکه موسسهای که دراستخدام انند بتواند به انان تعرضی بکند و یا ایشان را درفشار بگذارد
inadvisably
U
بدون اینکه صلاح باشد
incomparably
U
بدون اینکه نظر داشته باشد
irrelevantly
U
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
off the point
U
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
without lifting a finger
U
بدون اینکه به چیزی دستی بزند
[اصطلاح روزمره]
second-guess someone
<idiom>
U
حدس اینکه یکی دیگه چه کاری انجام میداد
Without wishing to belittle
[disparage]
[denigrate]
the importance of this issue, I would like to ...
U
بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
high time
<idiom>
U
زمان قبل از اینکه کاری بیش ازآن انجام شده
boxes
U
وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
box
U
وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
to be exposed to a constant stream of something
U
در معرض چیزی به طور مداوم بودن
[بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
vector
U
که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
vectors
U
که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
free float
U
مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
inoperative time
U
زمان بدون کاری
assistance
U
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
relocatable
U
آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
take one's time
<idiom>
U
انجام کاری بدون عجله
standalone
U
ترمینال کامپیوتر با پردازنده و حافظه که مستقیماگ به مودم وصل میشود و بدون اینکه عنصر شبکه یا انشعابی از آن باشد
intensive cultivation
U
اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
freedoms
U
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
get away with murder
<idiom>
U
انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
freedom
U
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
nonduty status
U
حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
busied
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busy
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busies
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busying
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busier
U
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
freedom of seas
U
ازادی رفت وامد کشتی ها در خارج ازابهای ساحلی کشور مجاوردر زمان صلح بدون اینکه کسی بتواند به نحوی از انحامعترض انها بشود
unmoderated list
U
لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند
over break
U
خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
scratch one's back
<idiom>
U
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
cover one's tracks
<idiom>
U
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
theory of epigensis
U
فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
pareto criterion
U
ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
bolshevism
U
مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد.
IBM
U
اصط لاح کلی برای کامپیوتر شخصی که با سخت افزار و نرم افزار کامپیوتر IBM سازگار است بدون توجه به اینکه پردازنده Intel از کدام استفاده میکند. حاوی با EISA,ISA یا MCA است
the odds are that he will doit
U
احتمال دارد که انکار را بکند
let him do his worst
U
هرچه ازدستش برمیاید بکند
Don't let it get to you.
U
نگذار این تو را عصبانی بکند.
Let the secretary get on with it .
U
بگذارید منشی کارش را بکند
solid
U
رنگی که روی صفحه نمایش نمایش داده میشود یا روی چاپگر رنگی چاپ میشود بدون اینکه ترکیب شود
solids
U
رنگی که روی صفحه نمایش نمایش داده میشود یا روی چاپگر رنگی چاپ میشود بدون اینکه ترکیب شود
no one man can do it
U
هیچکس به تنهایی نمیتوانداین کار را بکند
accelerationists
U
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
provided he goes at once
U
بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
microscopist
U
کسیکه میتواند با ریز بین ازمایش هایی بکند
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself .
U
بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
nobody can take work
[abuse]
indefinitely.
U
هیچ کس نمی تواند کار
[سو استفاده]
را به طور نامحدود تحمل بکند.
an athlete's body
[circulation]
can take a lot of punishment.
U
بدن
[گردش خون]
یک ورزشکار می تواند فشار زیادی را تحمل بکند .
margin land
U
حالتی که بازده زمین فقط جبران پرداخت هزینه ها واستهلاکات را بکند
possibly
U
اصلا"
initially
U
اصلا"
originally
U
اصلا"
to begin with
U
اصلا
to start with
U
اصلا
fundamentally
U
اصلا"
materially
U
اصلا"
essentially
U
اصلا"
cardinally
U
اصلا"
by birth
U
اصلا
ever-
U
اصلا
no-no
U
اصلا نه
ever
U
اصلا
in no case
U
اصلا
mainly
U
اصلا"
none
U
اصلا
on no account
U
اصلا
radically
U
اصلا
nix
U
اصلا
following my lead
U
یک جور بازی که هر بازیکن را وادار میکنند هرکاری که استاد کرد او نیز بکند
After dinner he likes to retire to his study.
U
پس از شام او
[مرد]
دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
why on earth
U
اصلا چرا
in the main
U
بیشتر اصلا
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support.
U
سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او
[مرد]
باید از آنها حمایت بکند.
by some means or other
<adv.>
U
هیچ چیز
[اصلا]
It is ridicrlous . I t is a farce .
U
اصلا" مسخره است
He answered nothing.
U
اصلا جواب نداد
to not feel hungry
[to not like having anything]
U
اصلا اشتها نداشتن
he is of greek origin
U
اصلا یونانی است
anything
<adv.>
U
هیچ چیز
[اصلا]
window
U
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
without any reservation
U
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
to not give a hoot in hell for something
U
برایشان اصلا مهم نباشد.
Nothing is further from my mind than marriage .
U
اصلا" فکر ازدواج نیستم
I don't
[ couldn't ]
give a damn about it.
<idiom>
U
برایم اصلا مهم نیست.
to not give a toss about something
[British E]
U
برایشان اصلا مهم نباشد.
I didnt relize what was going on .
U
اصلا" نفهمیدم چه خبر است
Forget it . dont give it a thought .
U
اصلا"فکرش راهم نکن
It isn't anything like her.
U
او
[زن]
اصلا همچنین رفتاری ندارد.
not on any account
U
اصلا روی هیچ حسابی
to not give a stuff about something
[British E]
U
برایشان اصلا مهم نباشد.
There was absolutely no point in her going .
U
رفتن او اصلا" موردی نداشت
Money is no object at all .
U
پول اصلا" مطرح نیست
unformed
U
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
Such a thing does not exist at all .
U
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
It is of no interest to me at all.
U
من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
The suggestion didn't go down very well with our boss.
U
کارفرما این پیشنهاد را اصلا نپذیرفت.
torching
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
U
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
I don't give a monkey's (fart)!
[vulgar]
<idiom>
U
به ت.مم!
[حرف رکیک و عامیانه]
[اصلا اهمیت نمیدم]
it is of doubtful proveance
U
معلوم نیست اصلا از کجا امده است
I don't give a damn shit!
[vulgar]
<idiom>
U
به ت.مم!
[حرف رکیک و عامیانه]
[اصلا اهمیت نمیدم]
I don't give a shit!
[vulgar]
<idiom>
U
به ت.مم!
[حرف رکیک و عامیانه]
[اصلا اهمیت نمیدم]
I don't give a fuck!
[vulgar]
<idiom>
U
به ت.مم!
[حرف رکیک و عامیانه]
[اصلا اهمیت نمیدم]
flat
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently
U
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest
U
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
broaching
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
to not give a shit about something
U
برای چیزی اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح رکیک]
to not give a smeg about something
[British E]
U
برای چیزی اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح رکیک]
If this is your problem , it is no problem , it is no problem .
U
اگر گرفتاریت فقط اینست که اصلا" گرفتاری نیست
stringing
U
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing
U
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
to not give a damn about something
[somebody]
U
برای چیزی
[کسی]
اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح روزمره]
parataxis
U
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand
U
بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed
U
بدون اضطراب بدون کشش
unbranched
U
بدون انشعاب بدون شعبه
achylous
U
بدون کیلوس بدون قیلوس
glid
U
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
to never let yourself get to thinking like them
<idiom>
U
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند
[اصطلاح روزمره]
There is just no comparison between canned vegetables and fresh ones.
U
سبزیجات کنسرو شده و سبزیجات تازه اصلا قابل مقایسه نیستند.
He has a negative attitude towards every thing . to oppose everything .
U
اصلا" توی دهنش نه است ( بد بین ومنفی است )
I can't make anything of it.
U
من این را اصلا نمی فهمم
[درک نمی کنم]
.
drilling pattern
U
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
or
U
یا اینکه
howbeit
U
با اینکه
in spite of the face that
U
اینکه
up to/till/until
<idiom>
U
تا اینکه
in order that
U
تا اینکه
the fact that
U
اینکه
unless
U
جز اینکه
in order to ...
U
تا
[اینکه ]
so as to
U
تا
[اینکه ]
save that
U
جز اینکه
inorder to
U
برای اینکه
in view of
<idiom>
U
به خاطر اینکه
in view of the fact that
U
نظر به اینکه
as thought
U
مثل اینکه
Despite the fact that…
U
با وجود اینکه
in order that
U
برای اینکه
as soon as
U
بمحض اینکه
than
U
تا اینکه بجز
insomuch
U
نظر به اینکه
In view of the fact that … whereas …
U
نظر به اینکه
whereas
U
نظر به اینکه
as if
U
مثل اینکه
as though
U
مثل اینکه
even though
U
ولو اینکه
in order to ...
U
برای
[اینکه]
pray consider my case
U
تمنی اینکه
whenas
U
بعلت اینکه
the reason why
U
علت اینکه
wherein
U
دراثنای اینکه
owing to the fact that
U
به واسطه اینکه
hent
U
ربودن تا اینکه
on the supposition that
U
بخیال اینکه
forasmuch as
U
نظر به اینکه
to sum up
U
خلاصه اینکه
the reason why
U
دلیل اینکه
on the supposition that
U
بتصور اینکه
to the end that
U
تا اینکه بقصداینکه
so as to
U
برای
[اینکه]
to the end that
U
برای اینکه
because
U
برای اینکه
whilst
U
ضمن اینکه
for
U
برای اینکه
instead
U
بجای اینکه
that's that
U
اینکه از این
so that
U
برای اینکه
save that
U
الا اینکه
ere
U
قبل از اینکه
instantly
U
به محض اینکه
providing
U
مشروط بر اینکه
owing to the fact that
U
نظر به اینکه
notwithstanding
U
باوجود اینکه
i maintain
U
قائل هستم به اینکه ...
though
U
گرچه هرچند با اینکه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com