English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
unexceptional U بدون استثنا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
Other Matches
exclusiveness U استثنا
exeptional U استثنا
exceptions U استثنا
exception U استثنا
with the exception of U به استثنا به جزء
exceptor U استثنا کننده
exception handling U استثنا گردانی
exept U استثنا کردن
to make an exception U استثنا کردن یا قائل شدن
when, just for once, I ... U اگر من یک بار به طور استثنا ...
The exception proves the rule. U استثنا قاعده را ثابت میکند.
demurring U استثنا قائل شدن تاخیر
demur U استثنا قائل شدن تاخیر
demurs U استثنا قائل شدن تاخیر
demurred U استثنا قائل شدن تاخیر
de minimis exception U به خاطر جزئی بودن استثنا به حساب آمدن
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate U بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
to a certainty U بدون شک
undoubtedly U بدون شک
goalless U بدون گل
sans U بدون
not nearctic U بدون
acheilous U بدون لب
bottomless U بدون ته
i'll warrant U بدون شک
without U بدون
undoubted U بدون شک
and no mistake U بدون شک
but U بدون
unstressed U بدون مد
acheilos U بدون لب
obtrusively U بدون حق
doubtlessly U بدون شک
indubitable U بدون شک
wanting U بدون
ex U بدون
ex- U بدون
in vain <idiom> U بدون تفثیروموفقیت
asymptomatic U بدون علامت
sans ceremonie U بدون تشریفات
sans recours U بدون رجوع
nothing if not <idiom> U مطمئنا،بدون شک
faultless U بدون خطا
wing it <idiom> U بدون آمادگی
unequivocally U بدون ابهام
anechoic U بدون انعکاس
consistently U بدون تناقض
searchless U بدون جستجو
glabrous U بدون کرک
ametabolic U بدون دگردیسی
air dry U بدون رطوبت
scoreless U بدون امتیاز
unequivocal U بدون ابهام
shadeless U بدون سایه
to be sure <idiom> U مطمئنا ،بدون شک
under one's own steam <idiom> U بدون کمک
ametabolous U بدون دگردیسی
excluding meals U بدون غذا
unoccupied U بدون مستاجر
pathless U بدون جاده
bloodlessly U بدون خونریزی
on the square U بدون کجی
degas U بدون گازکردن
by rote U بدون فکر
nonsyllabic U بدون هجایی
safely U بدون خطر
prosaically U بدون لطافت
quiescently U بدون جنبش
decaffeinated U بدون کافئین
without milk U بدون شیر
run on U بدون وقفه
avirulent U بدون شدت
awless U بدون بیم
constantly U بدون تغییر
unceasing U بدون وقفه
recoilless U بدون لنگر
bareheaded U بدون کلاه
nonstop U بدون توقف
warless U بدون جنگ
unvocal U بدون موسیقی
unvalued U بدون ارج
insecure U بدون ایمنی
untitled U بدون سراغاز
untitled U بدون عنوان
unsigned U بدون امضاء
unblushing U بدون شرم
notwithstanding U بدون توجه
expired U بدون اعتبار
inoffensive U بدون زنندگی
unaligned U بدون صف ارایی
inaction U بدون فعالیت
voteless U بدون رای
vibrationless U بدون لرزه
toeless U بدون پنجه
valveless U بدون سوپاپ
indubitable U بدون تردید
vacant succession U بدون جانشین
unadvised U بدون اطلاع
unpromising U بدون امید
involuntarily U بدون اراده
unfunded U بدون سرمایه
confidently U بدون شبهه
unfinanced U بدون پشتوانه
unfeigned U بدون تصنع
undeviating U بدون تردیدرای
undeviating U بدون انحراف
unresponsive U بدون احتیاط
toothless U بدون دندانه
unlined U بدون استر
immediately U بدون واسطه
unlined U بدون پوشش
undue U بدون مداخله
unmennerly U بدون اداب
unmannered U بدون اداب
bloodless U بدون خونریزی
unmaned U بدون سرنشین
unsprung U بدون فنر
unspotted U بدون الودگی
unfurnished U بدون اثاثیه
continuously U بدون توقف
backless U بدون پشت
achromic U بدون ترخیم
achromatic U بدون ترخیم
achlamydeous U بدون پوشش
soilless U بدون خاک
acarpous U بدون میوه
zero elasticity U بدون کشش
backless U بدون پشتی
endless U بدون پایان
cold turkey U بدون آمادگی
shockless U بدون ضربه
acranial U بدون کاسهء سر
acold U بدون احساسات
unmanned U بدون سرنشین
unattended U بدون متصدی
acid free U بدون اسید
faceless U بدون ویژگی
faceless U بدون صورت
workless U بدون عمل
stemless U بدون ساقه
humble U بدون ارتفاع
humblest U بدون ارتفاع
with in compass U بدون مبالغه
vainly U بدون نتیجه
blankly U بدون مقصودیامعنی
weanting U بدون بی منهای
bachelor U بدون عیال
bachelors U بدون عیال
terrorless U بدون ترس
termless U بدون شرط
tenantless U بدون مستاجر
unselfish U بدون خودخواهی
stemless U بدون تنه
adrift U بدون هدف
without recourse U بدون رجوع
without recourse U بدون حق مراجعه
unalloyed U بدون الیاژ
without justification U بدون مجوز
strikeless U بدون ضربت
wayless U بدون جاده
non-assessable <adj.> U بدون مالیات
free from taxes <adj.> U بدون مالیات
freely U بدون محدودیت
inelastic U بدون کشش
harmlessly U بدون صدمه
promptly U بدون معطلی
ingenuously U بدون تزویر
irresponsibly U بدون حس مسئولیت
stateless U بدون تابعیت
frozen U بدون ترقی
failure free U بدون خرابی
indolently U بدون درد
bare U بدون روکش
incommunicable U بدون رابطه
bared U بدون روکش
barer U بدون روکش
flavorless U بدون مزه
bares U بدون روکش
barest U بدون روکش
indistinctively U بدون فرق
baring U بدون روکش
dimensionless U بدون بعد
diamensionless U بدون بعد
diamensionless U بدون اندازه
off hand U بدون آمادگی
disconnectedly U بدون ارتباط
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com