English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shuffle off U بدوش دیگری گذاردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to shuffle off responsibility U مسئولیت را ازخودسلب کردن بدوش ودیگری گذاردن
to shift off responsibility U مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
cannibalize U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
carrying U بدوش گرفتن
tramped U خانه بدوش
carries U بدوش گرفتن
landlouper U خانه بدوش
shoulder to shoulder U دوش بدوش
tramps U خانه بدوش
tramp U خانه بدوش
landloper U خانه بدوش
carried U بدوش گرفتن
horse U بدوش کشیدن
carry U بدوش گرفتن
gangrel U اواره خانه بدوش
ranger U ولگرد خانه بدوش
caird U ادم خانه بدوش
vagabond U دربدر خانه بدوش
nomad U خانه بدوش صحرانشین
rover U ولگرد خانه بدوش
rangers U ولگرد خانه بدوش
nomads U خانه بدوش صحرانشین
nomadically U بطور خانه بدوش
to take the cross U صلیب بدوش گرفتن
vagabonds U دربدر خانه بدوش
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
to saddle any one with a task U کاری را بدوش کسی گذاشتن
Bushmen U خانه بدوش درافریقای جنوبی
Bushman U خانه بدوش درافریقای جنوبی
bird of passage U شخص مهاجر وخانه بدوش
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
to impress a mark on something U نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
tabling U تو گذاردن
skews U کج گذاردن
set U گذاردن
impone U گذاردن
instate U گذاردن
skewing U کج گذاردن
setting up U گذاردن
lays U گذاردن
lay U گذاردن
table U تو گذاردن
sets U گذاردن
skew U کج گذاردن
tabled U تو گذاردن
tables U تو گذاردن
repose U گذاردن
to lay it on thick U گذاردن
investing U گذاردن
reposal U گذاردن
invested U گذاردن
invest U گذاردن
to leave out U جا گذاردن
invests U گذاردن
to lay it on with a trowel U گذاردن
procrastinates U معوق گذاردن
tabling U معوق گذاردن
schedules U دربرنامه گذاردن
suspend U معوق گذاردن
demarcating U نشان گذاردن
reverence U احترام گذاردن
procrastinating U معوق گذاردن
procrastinated U معوق گذاردن
tables U معوق گذاردن
schedule U دربرنامه گذاردن
demarcate U نشان گذاردن
procrastinate U معوق گذاردن
tabled U معوق گذاردن
demarcated U نشان گذاردن
bestows U امانت گذاردن
table U معوق گذاردن
demarcates U نشان گذاردن
suspending U معوق گذاردن
impresses U نشان گذاردن
impressed U نشان گذاردن
imprint U گذاردن زدن
impressed U باقی گذاردن
imprinted U گذاردن زدن
imprints U گذاردن زدن
impress U نشان گذاردن
impress U باقی گذاردن
thwart U بی نتیجه گذاردن
impresses U باقی گذاردن
impressing U باقی گذاردن
suspends U معوق گذاردن
innovating U بدعت گذاردن
innovates U بدعت گذاردن
innovated U بدعت گذاردن
innovate U بدعت گذاردن
impressing U نشان گذاردن
pouch U درجیب گذاردن
pouches U درجیب گذاردن
thwarted U بی نتیجه گذاردن
sash U پنجره گذاردن
put-up U در فرف گذاردن
endorsed U صحه گذاردن
endorses U صحه گذاردن
endorsing U صحه گذاردن
silo U در سیلو گذاردن
expose U بی حفاظ گذاردن
expose U روباز گذاردن
exposes U بی حفاظ گذاردن
exposes U روباز گذاردن
endorse U صحه گذاردن
assessing U خراج گذاردن بر
skew U اریب گذاردن
assess U خراج گذاردن بر
put up U در فرف گذاردن
assessed U خراج گذاردن بر
assesses U خراج گذاردن بر
shelved U در قفسه گذاردن
shelve U در قفسه گذاردن
skews U اریب گذاردن
skewing U اریب گذاردن
exposing U بی حفاظ گذاردن
exposing U روباز گذاردن
interposed U پا به میان گذاردن
interposes U پا به میان گذاردن
interposing U پا به میان گذاردن
bestow U امانت گذاردن
collocated U پهلوی هم گذاردن
bestowed U امانت گذاردن
collocate U پهلوی هم گذاردن
bestowing U امانت گذاردن
interpose U پا به میان گذاردن
consign U امانت گذاردن
consigned U امانت گذاردن
scheduled U دربرنامه گذاردن
encapsulate U درکپسول گذاردن
collocating U پهلوی هم گذاردن
encapsulates U درکپسول گذاردن
encapsulating U درکپسول گذاردن
collocates U پهلوی هم گذاردن
consigns U امانت گذاردن
consigning U امانت گذاردن
sashes U پنجره گذاردن
placing at disposal U در دسترس گذاردن
award U امانت گذاردن
reposit U ودیعه گذاردن
incase U در جعبه گذاردن
place U در محلی گذاردن
places U در محلی گذاردن
placing U در محلی گذاردن
imburse U درکیسه گذاردن
gage U وثیقه گذاردن
to d. up U خوراک گذاردن
to leave behind U باقی گذاردن
to leave behind U درپس گذاردن
adopt U نام گذاردن
novelize U بدعت گذاردن
pt down U کنار گذاردن
to join in U پامیان گذاردن
leave alone U بحال گذاردن
leave alone U تنها گذاردن
interlocate U در میان گذاردن
interlay U در میان گذاردن
stroke U سرکش گذاردن
stroked U سرکش گذاردن
strokes U سرکش گذاردن
stroking U سرکش گذاردن
put away U کنار گذاردن
pyx U درجعبه گذاردن
leaving U باقی گذاردن
embowel U در روده گذاردن
underdo U از کار کم گذاردن
contradistinguish U فرق گذاردن
awards U امانت گذاردن
awarding U امانت گذاردن
awarded U امانت گذاردن
bulid U بنیان گذاردن
checks U نشان گذاردن
checked U نشان گذاردن
leave U باقی گذاردن
to leave unsaid U نا گفته گذاردن
to step in U پامیان گذاردن
demark U نشان گذاردن
to strike in U پامیان گذاردن
work on/upon <idiom> U تفثیر گذاردن
check U نشان گذاردن
to serve up U گذاردن یادرفرف ریختن
to foil a plan U عقیم گذاردن نقشه ای
crate U صندوقه درجعبه گذاردن
crates U صندوقه درجعبه گذاردن
tick U خطنشان گذاردن خط کشیدن
chalking U باگچ نشان گذاردن
put on U : تحمیل کردن گذاردن
chalked U باگچ نشان گذاردن
chalk U باگچ نشان گذاردن
thole U گذاردن اجازه دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com