English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
self dramatization U بخود بندی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
evaluation rating U درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
self consequence U اهمیت بخود
spontaneous U خود بخود
self pity U ترحم بخود
self-pity U ترحم بخود
sham U بخود بستن
dissemble U بخود بستن
feign U بخود بستن
pretend U بخود بستن
to remember oneself U بخود امدن
substantive U متکی بخود
preening U بخود بالیدن
self congratulation U تبریک بخود
self dependent U متکی بخود
assumable U بخود گرفتنی
self confident U مطمئن بخود
preened U بخود بالیدن
preen U بخود بالیدن
preens U بخود بالیدن
spohnge U بخود کشیدن
assume U بخود گرفتن
arrogation U بخود بستن
self exaltation U بخود بالیدن
self-help U کمک بخود
self trust U اعتماد بخود
assumes U بخود گرفتن
playact U بخود بستن
self relative U نسبت بخود
introspect U بخود برگشتن
to suck in U بخود کشیدن
to imbrue with blood U بخود اغشتن
to imbrue in blood U بخود اغشتن
self respect U احترام بخود
narcissism U عشق بخود
self help U کمک بخود
assumed U بخود بسته
by it self U خود بخود
he was restored to reason U بخود امد
aplomb U اطمینان بخود
self importance U دادن بخود
bethink U بخود امدن
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
carpet classification U طبقه بندی [درجه بندی] فرش
rating U طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings U طبقه بندی کردن درجه بندی
lion skin U دلیری بخود بسته
self rewarding U پاداش دهنده بخود
self divison U تقسیم خود بخود
self subsistence U اعاشه خود بخود
monopolize U بخود انحصار دادن
monopolized U بخود انحصار دادن
to take the sun U افتاب بخود دادن
monopolising U بخود انحصار دادن
monopolises U بخود انحصار دادن
monopolizing U بخود انحصار دادن
monopolised U بخود انحصار دادن
abiogenesis U تولید خود بخود
appropriator U بخود اختصاص دهنده
monopolizes U بخود انحصار دادن
self fertility U لقاح خود بخود
lay out oneself U بخود زحمت دادن
autoplasty U پیوند از خود بخود
to stand on one's own legs U متکی بخود بودن
to summon up courage U جرات بخود دادن
screw up one's courage U جرات بخود دادن
assumed U بخود گرفته عاریتی
strike an attitude U حالتی بخود گرفتن
to permit oneself U بخود اجازه دادن
to f. oneself U بخود دلخوشی دادن
delusion of reference U هذیان بخود بستن
to be moped U بخود راه دادن
to be convulsed with laughter U از خنده بخود پیچیدن
to stint oneself U تنگی بخود دادن
diffidently U با نداشتن اعتماد بخود
self charging U خود بخود پر شونده
self activity U فعالیت خود بخود
self fruitful U بخود بخودگرده افشان
muster up your courage U جرات بخود بدهید
attitudinize U حالت خاصی بخود گرفتن
self slayer U مبادرت کننده بخود کشی
To give way to gloomy thoughts . U فکرهای بد بخود راه دادن
arrogate U غصب کردن بخود بستن
to buck up U فرزشدن نیرویاجرات بخود دادن
self tightening U خود بخود تنگ شونده
To give way to doubt. To waver. U بخود تردید راه دادن
to overstrain oneself U زیاد بخود فشار اوردن
assumes U بخود بستن وانمود کردن
assume U بخود بستن وانمود کردن
feign U بخود بستن جعل کردن
to rally one dispersed U نیروی تازه بخود دادان
autolysis U هضم یا گوارش خود بخود
agonise U بخود پیچیدن معذب شدن
feigns U بخود بستن جعل کردن
self rising U خود بخود بلند شونده
materialised U صورت خارجی بخود گرفتن
self moved U دارای حرکت خود بخود
materialized U صورت خارجی بخود گرفتن
pretends U بخود بستن دعوی کردن
pretending U بخود بستن دعوی کردن
pretend U بخود بستن دعوی کردن
self lubricating U خود بخود نرم شونده
self insured U خود بخود بیمه شده
materializing U صورت خارجی بخود گرفتن
materializes U صورت خارجی بخود گرفتن
materialize U صورت خارجی بخود گرفتن
materialising U صورت خارجی بخود گرفتن
materialises U صورت خارجی بخود گرفتن
pretendedly U بطور ساختگی یا بخود بسته
intervert U بخود اختصاص دادن برگرداندن
self regulating U خود بخود تنظیم شونده
self registering U خود بخود ثبت کننده
introspect U بخود امدن درخود فرورفتن
self formed U خود بخود تشکیل شده
self pollination U گرده افشانی خود بخود گیاه
that is his look U این کار وابسته بخود اوست
cupboard love U عشق بخود بسته یاغرض الود
to put on frills U سیمای ساختگی بخود دادن بادکردن
refocillate U تجدید حیات کردن بخود اوردن
self support U اتکاء بخود تکفل مخارج خود
self digestion U جذب خود بخود مواد غذایی
self unloading U خود بخود تخلیه کننده بار
telescopic U دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging U ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification U طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
lineament U طرح بندی صورت بندی
wording U جمله بندی کلمه بندی
lineaments U طرح بندی صورت بندی
classification U طبقه بندی رده بندی
classifications U طبقه بندی رده بندی
laggin U اب بندی کردن اب بندی ناوها
aut U پیوندیست بمعنی " خود" و " وابسته بخود" و" خودکار"
autos U پیوندیست بمعنی " خود" و " وابسته بخود" و " خودکار".
stylolite U ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
ultromotivy U جنبش خود بخود نیروی خودبخودی جنبی
appropriation U قصدتملک و بخود اختصاص دادن مال مسروقه
auto U پیوندیست بمعنی " خود" و " وابسته بخود" و " خودکار".
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade U تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
ingratiatory U طرف توجه قرار دهنده امیخته بخود شیرینی
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
flagellant U کسیکه برای بخشودگی ازگناهان بخود شلاق میزند موجود یا انگل تاژک دار
declassification U از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
security classification U طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
line astern U صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
black designation U علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
transparently U نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparent U نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
groups U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades U درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
group U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade U درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
self reacting U بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
pseudomorph U جسم معدنی که نمودجسم معدنی دیگر ر را بخود گرفته باشد
to put oa a semblance of anger U سیمای خشمگین بخود دادن خودرا خشمگین وانمودکردن
reflexively U چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
insulation testing apparatus U دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
curses come home to roost U دشنام بخود دشنام دهنده برمیگرد د
self fertility U خود باروری حاصلخیزی خود بخود
unitized load U بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
approach formation U صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
army class manager activity U سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classification U طبقه بندی کردن طبقه بندی
phasing U مرحله بندی مرحله بندی عملیات
classifications U طبقه بندی کردن طبقه بندی
black concept U علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
self correcting U خود بخود اصلاح شونده اصلاح کننده نفس خود
idiomorphic U دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
phased attack U تک مرحله بندی شده حمله مرحله بندی شده
vanation U رگ بندی
taping U ته بندی
commisural U بندی
commissural U بندی
articular U بندی
trimerous U سه بندی
queuing U صف بندی
nailed up U سر هم بندی
humidity insulation U نم بندی
waterproofing U اب بندی
sealing off U اب بندی
laced U بندی
lapping U اب بندی
funicular U بندی
funiculars U بندی
patching U سر هم بندی
snack U ته بندی
mud sill U ته بندی
humidity insulation U اب بندی
hermetic sealing U اب بندی
alignment U صف بندی
snacks U ته بندی
queing U صف بندی
alignments U صف بندی
striation U خط بندی
seals U اب بندی
seal U اب بندی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com