Total search result: 202 (21 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
operation U |
بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Search result with all words |
|
 |
op code U |
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را مشخص میکند |
 |
Other Matches |
|
 |
operates U |
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند |
 |
 |
operate U |
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند |
 |
 |
operated U |
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند |
 |
 |
cache U |
بخشی در حافظه سریع که چند دستور بعدی که باید توسط پردازنده پردازش شوند را مشخص میکند. |
 |
 |
cache memory U |
بخشی در حافظه سریع که چند دستور بعدی که باید توسط پردازنده پردازش شوند را مشخص میکند. |
 |
 |
caches U |
بخشی در حافظه سریع که چند دستور بعدی که باید توسط پردازنده پردازش شوند را مشخص میکند. |
 |
 |
Boolean connective U |
حروف و نشانه ها در یک عمل Boolen که عملی که باید روی عملوندها انجام شود بیان میکند |
 |
 |
completed U |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
 |
 |
completing U |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
 |
 |
completes U |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
 |
 |
complete U |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
 |
 |
one for one U |
که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند |
 |
 |
do nothing instruction U |
دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد |
 |
 |
discrimination instruction U |
دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند. |
 |
 |
operation U |
بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور |
 |
 |
connective U |
نشانه بین دو عملوند که نشان دهنده عملی است که باید انجام شود |
 |
 |
carriage U |
بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند |
 |
 |
carriages U |
بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند |
 |
 |
agendas U |
لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند |
 |
 |
agenda U |
لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند |
 |
 |
dd name U |
برچسبی که دستور تعریف خاصی را مشخص میکند |
 |
 |
case U |
دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند |
 |
 |
cases U |
دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند |
 |
 |
language U |
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند |
 |
 |
languages U |
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند |
 |
 |
dynamic U |
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود |
 |
 |
dynamically U |
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود |
 |
 |
unmodified instruction U |
دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد |
 |
 |
floating U |
نشانه یا برچسبی که یک دستور یا کلمه مشخص را بیان میکند بدون توجه به محل آن |
 |
 |
routine U |
تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند |
 |
 |
routinely U |
تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند |
 |
 |
routines U |
تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند |
 |
 |
statement U |
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود |
 |
 |
statements U |
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود |
 |
 |
languages U |
زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند |
 |
 |
language U |
زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند |
 |
 |
packets U |
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی |
 |
 |
packet U |
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی |
 |
 |
conditional U |
دستور برنامه سازی که جهش به بخشی از برنامه میکند در صورت برقراری شرطی |
 |
 |
keyword U |
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد |
 |
 |
fetch U |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
 |
 |
fetches U |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
 |
 |
fetched U |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
 |
 |
prescan U |
خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید |
 |
 |
residents U |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
 |
 |
resident U |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
 |
 |
fail U |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن |
 |
 |
fails U |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن |
 |
 |
failed U |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن |
 |
 |
failures U |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود |
 |
 |
failure U |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود |
 |
 |
statement U |
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند |
 |
 |
statements U |
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند |
 |
 |
skipped U |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
 |
 |
skip U |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
 |
 |
skips U |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
 |
 |
GOSUB U |
دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند |
 |
 |
language U |
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است |
 |
 |
languages U |
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است |
 |
 |
automating U |
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند |
 |
 |
automate U |
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند |
 |
 |
automates U |
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند |
 |
 |
automated U |
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند |
 |
 |
slaves U |
بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند |
 |
 |
slaving U |
بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند |
 |
 |
slave U |
بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند |
 |
 |
slaved U |
بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند |
 |
 |
million instructions per second U |
اندازه سرعت پردازنده که تعداد دستوراتی که در ثانیه اجرا میکند را مشخص میکند |
 |
 |
One must draw the line somewhere. <proverb> U |
هر کس باید ید و مرزش را مشخص کند . |
 |
 |
tags U |
بخشی از دستور کامپیوتری |
 |
 |
tag U |
بخشی از دستور کامپیوتری |
 |
 |
verb U |
دستورالعمل انجام عملی |
 |
 |
register U |
انجام عملی به یک محرک |
 |
 |
stop U |
انجام ندادن عملی |
 |
 |
registering U |
انجام عملی به یک محرک |
 |
 |
registers U |
انجام عملی به یک محرک |
 |
 |
verbs U |
دستورالعمل انجام عملی |
 |
 |
stops U |
انجام ندادن عملی |
 |
 |
stopping U |
انجام ندادن عملی |
 |
 |
stopped U |
انجام ندادن عملی |
 |
 |
Ultimedia U |
موضوعی در چند رسانهای در IBM که صوت و تصویر و ویدیو و متن را ترکیب میکند و سخت افزار لازم برای اجرا را مشخص میکند |
 |
 |
interrupt U |
انجام عملی پس از تشخیص وقفه |
 |
 |
pop U |
بسرعت عملی انجام دادن |
 |
 |
interrupting U |
انجام عملی پس از تشخیص وقفه |
 |
 |
interrupts U |
انجام عملی پس از تشخیص وقفه |
 |
 |
popped U |
بسرعت عملی انجام دادن |
 |
 |
pops U |
بسرعت عملی انجام دادن |
 |
 |
waste instruction U |
دستوری که عملی انجام نمیدهد. |
 |
 |
optimize U |
کامپایلری که کد ماشین را که تولید میکند آنالیز میکند و سرعت و کارایی آنرا افزایش میدهد |
 |
 |
branch U |
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند |
 |
 |
branches U |
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند |
 |
 |
executes U |
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور |
 |
 |
executing U |
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور |
 |
 |
execute U |
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور |
 |
 |
executed U |
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور |
 |
 |
dynamic U |
زیر برنامهای که هر با که فراخوانی میشود باید کارش مشخص شود |
 |
 |
dynamically U |
زیر برنامهای که هر با که فراخوانی میشود باید کارش مشخص شود |
 |
 |
complex U |
طراحی CPU که در آن مجموعه دستورات حاوی چنیدن دستور طولانی و پیچیده است که برنامه نویسی را ساده تر میکند ولی سرعت را کم میکند |
 |
 |
complexes U |
طراحی CPU که در آن مجموعه دستورات حاوی چنیدن دستور طولانی و پیچیده است که برنامه نویسی را ساده تر میکند ولی سرعت را کم میکند |
 |
 |
fields U |
بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است |
 |
 |
fields U |
بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است |
 |
 |
field U |
بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است |
 |
 |
fielded U |
بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است |
 |
 |
fielded U |
بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است |
 |
 |
field U |
بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است |
 |
 |
multiple U |
نتیجه و محل دستور بعدی که باید اجرا شود |
 |
 |
avalanches U |
عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود |
 |
 |
avalanche U |
عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود |
 |
 |
backwash U |
اضطراب یااشفتگی بعداز انجام عملی عواقب |
 |
 |
engine order U |
دستور ماشین |
 |
 |
searchingly U |
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل |
 |
 |
searched U |
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل |
 |
 |
searches U |
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل |
 |
 |
search U |
فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل |
 |
 |
operation U |
بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد |
 |
 |
circuits U |
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند |
 |
 |
circuit U |
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند |
 |
 |
hold U |
بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله |
 |
 |
holds U |
بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله |
 |
 |
load U |
کاری که باید انجام شود |
 |
 |
loads U |
کاری که باید انجام شود |
 |
 |
backlog U |
کاری که باید انجام شود |
 |
 |
backlogs U |
کاری که باید انجام شود |
 |
 |
descriptor U |
کدی که مشخص کننده نام فایل یا نام برنامه یا کد رمز به فایل را مشخص میکند |
 |
 |
load U |
تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند |
 |
 |
loads U |
تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند |
 |
 |
concerted action U |
عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند |
 |
 |
to put in a piece of work U |
بخشی از کار دیگران را انجام دادن |
 |
 |
query U |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
 |
 |
queries U |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
 |
 |
querying U |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
 |
 |
queried U |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
 |
 |
next instruction register U |
ثباتی در CPU که حاوی محل ای است که دستور بعدی باید ذخیره شود |
 |
 |
threshold U |
سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد |
 |
 |
thresholds U |
سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد |
 |
 |
threshholds U |
سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد |
 |
 |
disassembler U |
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند |
 |
 |
to have to bite the bullet <idiom> U |
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت |
 |
 |
notification message U |
پیام نرم افزار نشر برای تشخیص اشیا دیگر که کار مشخص باید کامل شود |
 |
 |
job order U |
دستور انجام کارتعمیرات |
 |
 |
operation U |
سخت افزار مبدل دستور که ماشین |
 |
 |
loop U |
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود |
 |
 |
loops U |
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود |
 |
 |
looped U |
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود |
 |
 |
wraparound U |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
 |
 |
word U |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
 |
 |
worded U |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
 |
 |
word wrap U |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
 |
 |
initials U |
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد |
 |
 |
initialling U |
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد |
 |
 |
initialing U |
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد |
 |
 |
initialled U |
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد |
 |
 |
processes U |
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید |
 |
 |
initialed U |
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد |
 |
 |
process U |
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید |
 |
 |
initial U |
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد |
 |
 |
entry U |
موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود |
 |
 |
black book U |
دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند |
 |
 |
monadic operator U |
عملی که از یک عملوند برای تولید نتیجه استفاده میکند |
 |
 |
wait loop U |
پردازندهای که یک حلقه برنامه را تکرار میکند تا عملی رخ دهد |
 |
 |
assembler U |
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم |
 |
 |
engine U |
بخشی از بسته نرم افزاری که تابع خاصی را انجام میدهد |
 |
 |
alu U |
بخشی از CPU که تمام توابع محاسباتی و منط قی را انجام میدهد |
 |
 |
optical U |
وسیلهای که حروف چاپ شده یا نوشته شده را اسکن میکند و تشخیص میدهد و کد قابل خواندن ماشین تبدیل میکند برای پردازش کامپیوتر |
 |
 |
ocr U |
وسیلهای که حرف چاپ شده یا نوشته شده را اسکن میکند و برای پردازش در کامپیوتر به حالت قابل خواندن توسط ماشین تبدیل میکند |
 |
 |
null U |
دستور برنامه کد کاری انجام نمیدهد |
 |
 |
operation U |
ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند |
 |
 |
operation U |
دستور برنامه که کاری انجام نمیدهد |
 |
 |
instructions U |
کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد |
 |
 |
steady state U |
مدار یا وسیله یا برنامهای که در وضعیتی می ماند که هیچ عملی انجام نمیدهد ولی ورودی می پذیرد و.. |
 |
 |
instruction U |
کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد |
 |
 |
time U |
1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند |
 |
 |
times U |
1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند |
 |
 |
timed U |
1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند |
 |
 |
machined U |
دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است |
 |
 |
machine U |
دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است |
 |
 |
machines U |
دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است |
 |
 |
landwehr U |
بخشی از ارتش المان وکشورهای دیگر که خدمت زیرپرچم را انجام دادند |
 |
 |
arithmetic logic unit U |
بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق |
 |
 |
bi directional U |
انتقال داده که در یک وسیله در امتداد یک کانال مشخص انجام میشود |
 |
 |
blankest U |
دستور برنامه که هیچ کاری انجام نمیدهد |
 |
 |
no op U |
دستور برنامه نویسی که کاری انجام نمیدهد |
 |
 |
no operation instruction U |
دستور برنامه نویسی که کاری انجام نمیدهد |
 |
 |
blank U |
دستور برنامه که هیچ کاری انجام نمیدهد |
 |
 |
identification U |
بخشی از کد اصلی برنامه COBOL که مشخصه ها و قالبهای داده و متغیر در برنامه مشخص اند |
 |
 |
addressed U |
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود |
 |
 |
address U |
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود |
 |
 |
addresses U |
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود |
 |
 |
to bite the bullet <idiom> U |
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید |
 |
 |
electronic U |
توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص |
 |
 |
edp U |
پردازشگر کلمه که قادر به انجام توابع پردازش داده مشخص است |
 |
 |
electron gun U |
بخشی از CRT که یک اشعه الکترونی ایجاد میکند |
 |
 |
fail U |
سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند |
 |
 |
machine address |
برنامه ای که بخشی از کد را در حافظه اصلی بار میکند |
 |
 |
absolute address |
برنامه ای که بخشی از کد را در حافظه اصلی بار میکند |
 |
 |
fails U |
سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند |
 |
 |
failed U |
سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند |
 |
 |
supersedeas U |
دستور موقت دادگاه در موردخودداری از انجام یا ادامه کاری |
 |
 |
alerted U |
وضعیت یک شی مشخص که یک اخطار را کنترل میکند |
 |
 |
alerts U |
وضعیت یک شی مشخص که یک اخطار را کنترل میکند |
 |