Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pardon
U
بخشش فرمان عفو
pardoned
U
بخشش فرمان عفو
pardoning
U
بخشش فرمان عفو
pardons
U
بخشش فرمان عفو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ctrl break
U
در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna charta
U
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna carta
U
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off
U
فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
controlled stick steering
U
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
stand fast
U
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering
U
فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
forward march
U
فرمان قدم رو فرمان پیش
guide on me
U
فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
clemency
U
بخشش
boon
U
بخشش
grant
U
بخشش
givig
U
بخشش
lot
U
بخشش
dotation
U
بخشش
absolution
U
بخشش
releases
U
بخشش
released
U
بخشش
release
U
بخشش
gratia
U
بخشش
boons
U
بخشش
grants
U
بخشش
profusion
U
بخشش
pitied
U
بخشش
forgiveness
U
بخشش
pardons
U
بخشش
pardoning
U
بخشش
pardoned
U
بخشش
pardon
U
بخشش
pity
U
بخشش
remission
U
بخشش
munificence
U
بخشش
pities
U
بخشش
granted
U
بخشش
largess
U
بخشش
donation
U
بخشش
gift
U
بخشش
gifts
U
بخشش
remittal
U
بخشش
generosity
U
بخشش
bestowal
U
بخشش
donations
U
بخشش
endowments
U
بخشش
endowment
U
بخشش
benefaction
U
بخشش
bountifulness
U
بخشش
baksheesh
U
بخشش
bestowment
U
بخشش
bounty
U
بخشش
to ask for quarter
U
بخشش طلبیدن
apanage
U
متعلفات بخشش
absolutory
U
بخشش امیز
beneficence
U
بخشش نیکوکاری
forgivingly
U
از روی بخشش
debt forgiveness
U
بخشش بدهکای
gracing
U
بخشش بخت
graced
U
بخشش بخت
magneficence
U
بخشش کرم
mercy
U
بخشش مرحمت
gifted
U
دارای بخشش
graces
U
بخشش بخت
grace
U
بخشش بخت
debt relief
U
بخشش بدهکای
absolvable
U
بخشش پذیر
irremissibility
U
بخشش ناپذیری
debt cut
U
بخشش بدهکای
remission of sins
U
بخشش یا امرزش گناهان
forgivable
U
بخشیدنی بخشش پذیر
irremissibly
U
بطور بخشش ناپذیر
deprecation
U
دعای بخشش یاشفاعت
close interval
U
فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
computer controlled machine
U
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
close ranks
U
فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
pardoable
U
امرزش پذیر قابل بخشش
excusable
U
قابل بخشش و معافیت بخشیدنی
haircut
U
بخشش بدهکای
[اصطلاح مجازی]
donatory
U
گیرنده بخشش یاهدیه یاهبه
irremissible
U
بخشش ناپذیر غیر قابل عفو
guide left
U
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
I think we are out of the woods.
<idiom>
U
فکر میکنم، بدترین بخشش رو پشت سر گذاشتیم.
cancel check firing
U
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
liberal gift
U
بخششی که نماینده رادی ونظری بلندی دهنده باشد بخشش کافی
acquest
U
مال بدست اورده ازدسترنج یا بخشش مال غیرموروثی
indocile
U
نا فرمان
for
U
فرمان FOR
ordinance
U
فرمان
mkdir
U
فرمان D
chdir
U
فرمان CD
ordinances
U
فرمان
decree
U
فرمان
MDs
U
فرمان D
MD
U
فرمان D
mark time
U
فرمان در جا
bugle call
U
فرمان
by order of
U
فرمان
decreeing
U
فرمان
instituting
U
فرمان
decreed
U
فرمان
institutes
U
فرمان
instituted
U
فرمان
institute
U
فرمان
Rd
U
فرمان RD
assize
U
فرمان
charter
U
فرمان
precept
U
فرمان
precepts
U
فرمان
if
U
فرمان IF
firman
U
فرمان
steering
U
فرمان
handlebar
U
فرمان
hest
U
فرمان
rescript
U
فرمان
chartered
U
فرمان
chartering
U
فرمان
charters
U
فرمان
commissions
U
فرمان
commissioning
U
فرمان
at my command
U
به فرمان من
sanctions
U
فرمان
sanctioning
U
فرمان
sanctioned
U
فرمان
sanction
U
فرمان
commission
U
فرمان
decrees
U
فرمان
handle bar
U
فرمان
pipes
U
فرمان
worded
U
فرمان
word
U
فرمان
ship will adjust
U
فرمان
edicts
U
فرمان
command
U
فرمان
commands
U
فرمان
commanded
U
فرمان
rudder bar
U
فرمان
control
U
فرمان
commandments
U
فرمان
commandment
U
فرمان
drive
U
فرمان
insubordinate
U
نا فرمان
edict
U
فرمان
ordinace
U
فرمان
controlling
U
فرمان
controls
U
فرمان
drives
U
فرمان
remote control
U
فرمان از دور
clicker
[coll.]
U
فرمان از دور
commanding
U
فرمان دهنده
control circuit
U
مدار فرمان
zapper
[coll.]
U
فرمان از دور
cease fire
U
فرمان اتش بس
command key
U
کلید فرمان
channel command
U
فرمان کانال
chcp
U
فرمان CHCP
teleguidance
U
فرمان از دور
chkdsk
U
فرمان CHKDSK
cls
U
فرمان CLS
control characteristic
U
مشخصه فرمان
remote control unit
U
فرمان از دور
command signal
U
علامت فرمان
channel changer
[rare for: remote control]
U
فرمان از دور
command unit
U
واحد فرمان
command language
U
زبان فرمان
subordination
U
فرمان بردار
suborder
U
فرمان بردار
battalia
U
فرمان جنگ
backup
U
فرمان BACKUP
automatic controller
U
دستگاه فرمان
at or within call
U
اماده فرمان
at ease
U
فرمان ازاد
at call
U
اماده فرمان
submission
U
فرمان بردار
postponement
U
فرمان بردار
hypotaxis
U
فرمان بردار
attrib
U
فرمان اتریب
act
U
فرمان قانون
advance march
U
فرمان پیش
control pannel
U
تابلوی فرمان
motor vehicle tax
U
فرمان اتومبیل
on the double
U
فرمان بدو رو
servo
U
فرمان یار
handle escutcheon
U
روقفلی فرمان
handle bar arm
U
دسته فرمان
steering axle
U
میله فرمان
steering axle
U
میل فرمان
steering column tube
U
لوله فرمان
steering gear
U
دنده فرمان
steering gear
U
جعبه فرمان
steering mechanism
U
مکانیزم فرمان
steering shaft
U
محور فرمان
steering swivel
U
مفصل فرمان
god's ordinace
U
فرمان خدا
steering worm sector
U
تاج فرمان
streeing column
U
ستون فرمان
give way
U
فرمان پاروها با هم
rudder bar
U
فرمان هواپیما
rise and shine
U
فرمان برپا
operator command
U
فرمان متصدی
order arms
U
فرمان پافنگ
parade rest
U
فرمان ازاد
left oblique march
U
فرمان میل به چپ رو
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com