English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To come to grief. To be runied. U بخاک سیاه نشستن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to take ground U بخاک نشستن
to sit out U نشستن بیشتر نشستن از
basalt U نوع سنگ چخماق یا اتش نشانی سیاه مرمر سیاه
silhouettes U نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouette U نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
melanin U رنگ سیاه ولکههای سیاه روی پوست
crape U نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
inhumation U بخاک سپاری
to cast oneself down prostrate U بخاک افتادن
buried U بخاک سپرد
interment U بخاک سپاری
buries U بخاک سپردن
burials U بخاک سپاری
prostrate U بخاک افتاده
burying U بخاک سپردن
to laylow U بخاک سپردن
lay to rest U بخاک سپردن
bury U بخاک سپردن
burial U بخاک سپاری
prostration U بخاک افتادن
prostrating U بخاک افتاده
to lay to rest U بخاک سپردن
prostrates U بخاک افتاده
burier U بخاک سپارنده
prostrated U بخاک افتاده
inurn U بخاک سپردن
to fall down U بخاک افتادن فروریختن
burial service U ایین بخاک سپاری
snoozle U پوزه بخاک مالیدن
to pile up a ship U کشتی را بخاک نشاندن
to p oneself before a person U پیش کسی بخاک افتادن
inhume U بخاک سپردن دفن کردن
plow under U بخاک سپردن مستولی شدن بر
smutted whcat U گندم سیاه یا زنگ سیاه
bold face U طرح سیاه حرف سیاه
black holes U حفره سیاه چاله سیاه
sables U رنگ سیاه لباس سیاه
sable U رنگ سیاه لباس سیاه
ethiops U سیاب سیاه جیوه سیاه
black hole U حفره سیاه چاله سیاه
To floor an adversary. پشت حریف را بخاک رساندن [بر اوپیروز شدن]
black body radiation U تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
paper white monitor U صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
await U نشستن
perch U نشستن
awaited U نشستن
awaits U نشستن
sit U نشستن
perching U نشستن
to lose ground U پس نشستن
running aground U به گل نشستن
to give ground U پس نشستن
to take a chair U نشستن
perched U نشستن
perches U نشستن
sits U نشستن
seizes U نشستن
seize U نشستن
awaiting U نشستن
recoil U پس نشستن
seized U نشستن
recoiled U پس نشستن
recoils U پس نشستن
recoiling U پس نشستن
nuzzled U با پوزه کاویدن یا بو کردن پوزه بخاک مالیدن
nuzzling U با پوزه کاویدن یا بو کردن پوزه بخاک مالیدن
nuzzle U با پوزه کاویدن یا بو کردن پوزه بخاک مالیدن
nuzzles U با پوزه کاویدن یا بو کردن پوزه بخاک مالیدن
to f. the throne U برتخت نشستن
land U بزمین نشستن
land U به زمین نشستن
land U به گل نشستن کشتی
to come to the throne U بر تخت نشستن
insidiate U در کمین نشستن
ambushing U در کمین نشستن
to lie in w U درکمین نشستن
to lie in a U درکمین نشستن
to hunker down U چمباتمه نشستن
give way U عقب نشستن
to fill the chair U برکرسی نشستن
ambushes U در کمین نشستن
to fall back U عقب نشستن
outsit U بیشتر نشستن از
swamp U به گل نشستن قایق
straddles U گشاد نشستن
swamped U به گل نشستن قایق
subsides U فرو نشستن
subsiding U فرو نشستن
stranding U به گل نشستن کشتی
straddled U گشاد نشستن
straddle U گشاد نشستن
swamping U به گل نشستن قایق
sit up U راست نشستن
subside U فرو نشستن
to knock back U عقب نشستن
swamps U به گل نشستن قایق
dwit koobi U نشستن به عقب
suppurate U چرک نشستن
take sanctuary U بست نشستن
to a the throne U برتخت نشستن
bow out U عقب نشستن
subsided U فرو نشستن
sagged U فرو نشستن
sprawl U پهن نشستن
landings U نشستن هواپیما
strand U به گل نشستن کشتی
strands U به گل نشستن کشتی
setbacks U عقب نشستن
setback U عقب نشستن
sprawling U پهن نشستن
sprawls U پهن نشستن
sag U فرو نشستن
sitting duck <idiom> U بی خیال نشستن
sit up <idiom> U بیدار نشستن
sags U فرو نشستن
landing U نشستن هواپیما
throne U برتخت نشستن
thrones U برتخت نشستن
rankling U چرک نشستن
rankles U چرک نشستن
to take the wheel U پشت رل نشستن
ambushed U در کمین نشستن
to take ground U بگل نشستن
rankled U چرک نشستن
to sit up U راست نشستن
rankle U چرک نشستن
hunker down U روی پا نشستن
to run aground U بگل نشستن
ground position U در خاک نشستن
benches U بر کرسی نشستن
ground U بزمین نشستن
ambush U در کمین نشستن
bench U بر کرسی نشستن
abate فرو نشستن
landings U بزمین نشستن هواپیما
waylay U درکمین کسی نشستن
waylaying U درکمین کسی نشستن
beach U بگل نشستن کشتی
waylays U درکمین کسی نشستن
landing U بزمین نشستن هواپیما
beaches U بگل نشستن کشتی
beached U بگل نشستن کشتی
waylaid U درکمین کسی نشستن
sprawling U بی پروا درازکشیدن یا نشستن
sprawl U بی پروا درازکشیدن یا نشستن
primer setback U عقب نشستن چاشنی
sprawls U بی پروا درازکشیدن یا نشستن
stranding U به گل نشستن تصادفی کشتی
slump test U ازمایش فرو نشستن
sit out U تا پایان چیزی نشستن
to sit on the bench U روی نیمکت نشستن
sit idly by <idiom> U عین ماست نشستن
scrawled U خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawl U خط خطی کردن گشاد نشستن
sprawling U گشاد نشستن هرزه روییدن
to sit under a pre cher U پای وعظ واعظی نشستن
To sit (walk) straight. U راست نشستن ( راه رفتن )
sprawl U گشاد نشستن هرزه روییدن
clogs U به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clog U به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
hatch U نصفه در روی تخم نشستن
To incite someone. U زیر پای کسی نشستن
clogged U به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
hatched U نصفه در روی تخم نشستن
sprawls U گشاد نشستن هرزه روییدن
hatches U نصفه در روی تخم نشستن
round out U دورزدن هواپیما برای نشستن
scrawling U خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawls U خط خطی کردن گشاد نشستن
still hunting U شکار باروش در کمین نشستن
mump U خاموش وعبوس نشستن ترشرو بودن
grabble U پهن نشستن جمع اوری کردن
To accpt the consequences . to face the music . U پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
to be in the pouts U در گوشه ای نشستن و قهر کردن [اصطلاح مجازی]
to have the pout U در گوشه ای نشستن و قهر کردن [اصطلاح مجازی]
bench U روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
swat U ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
swatting U ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
benches U روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
swatted U ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
pewage U پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
deflation port U سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
squat U وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squatting U وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squats U وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
landing gear U چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
squatted U وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
swamps U سیاه اب
jet-black U سیاه سیاه
bog U سیاه اب
bogs U سیاه اب
mossy U سیاه اب
glaucoma U اب سیاه
blacked U سیاه
black U سیاه
dogwood U سیاه ال
sad coloured U سیاه
Negroes U سیاه
marshes U سیاه اب
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com