Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
space heater
U
بخاری مخصوص گرم کردن فضای ازاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
aerospace projection operations
U
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
yachts
U
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
yacht
O
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
open area
U
فضای ازاد
out of doors
U
فضای ازاد
out of door
U
فضای ازاد
free space
U
فضای ازاد
user area
U
فضای مخصوص استفاده کننده
regions
U
فضای مخصوص حافظه یا برنامه یا صفحه نمایش
region
U
فضای مخصوص حافظه یا برنامه یا صفحه نمایش
mezzanine space
U
فضای مخصوص گردش هوادر بالای سقف انبار
spasur
U
سیستم اکتشاف فضایی که مخصوص کشف اشیاء سرگردان در فضای جو زمین است
phantom ROM
U
فضای کپی شده حافظه فقط خواندنی که توسط کد مخصوص قابل دستیابی است
steamboat
U
قایق بخاری باکشتی بخارسفر کردن
pokes
U
کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
poke
U
کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
poking
U
کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
poked
U
کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
delete
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
chimney sweep
U
کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
chimney sweeps
U
کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
glide path
U
مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
airspace control
U
کنترل کردن فضای هوایی
to close airspace
U
مسدود کردن فضای هوایی
to let ship
U
ازاد کردن
extrication
U
ازاد کردن
cast loose
U
ازاد کردن
liberate
U
ازاد کردن
enfranchises
U
ازاد کردن
emancipating
U
ازاد کردن
liberating
U
ازاد کردن
liberates
U
ازاد کردن
emancipates
U
ازاد کردن
emancipated
U
ازاد کردن
emancipate
U
ازاد کردن
liberalization
U
ازاد کردن
liberation
U
ازاد کردن
released
U
ازاد کردن
releases
U
ازاد کردن
unwrap
U
ازاد کردن
unwrapped
U
ازاد کردن
unwrapping
U
ازاد کردن
unwraps
U
ازاد کردن
enfranchise
U
ازاد کردن
enfranchising
U
ازاد کردن
release
U
ازاد کردن
discharges
U
ازاد کردن
unstring
U
ازاد کردن
unloose
U
ازاد کردن
discharge
U
ازاد کردن
unfix
U
ازاد کردن
uncage
U
ازاد کردن
deallocate
U
ازاد کردن
set at large
U
ازاد کردن
set free
U
ازاد کردن
to set at liberty
U
ازاد کردن
to set at large
U
ازاد کردن
enfranchised
U
ازاد کردن
enfranchize
U
ازاد کردن
to let loose
U
ازاد کردن
let slip
U
ازاد کردن
let loose
U
ازاد کردن
let go
U
ازاد کردن
affranchize
U
ازاد کردن
lutes
U
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lute
U
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
write
U
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes
U
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil
U
روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
disentanglement
U
از بند ازاد کردن
untuck
U
از بند ازاد کردن
freewheeled
U
ازاد زندگی کردن
freewheels
U
ازاد زندگی کردن
emancipation
U
ازاد کردن برده
unshackle
U
از زنجیر ازاد کردن
freewheel
U
ازاد زندگی کردن
setting free
U
ازاد کردن برده
manumit
U
بنده را ازاد کردن
disencumber
U
ازقید ازاد کردن
manumission
U
ازاد کردن برده
to discharge a guarantee
U
ضمانتی را ازاد کردن
typefaces
U
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface
U
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
tripped
U
ازاد کردن یاشکل کردن طناب
trips
U
ازاد کردن یاشکل کردن طناب
trip
U
ازاد کردن یاشکل کردن طناب
compress
U
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
quadding
U
درج فضای خالی در متن برای پر کردن خط
compressing
U
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compresses
U
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
to occupy much space
U
فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
extricating
U
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
bail out
U
به قید کفیل ازاد کردن
releases
U
برگ مرخصی ازاد کردن
release on bail
U
به قید کفیل ازاد کردن
bail
U
بقید کفیل ازاد کردن
released
U
برگ مرخصی ازاد کردن
extricates
U
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
extricated
U
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
release
U
برگ مرخصی ازاد کردن
extricate
U
خلاصی بخشیدن ازاد کردن
to release for a ransom
U
با گرفتن فدیه ازاد کردن
unyoke
U
از زیر یوغ ازاد کردن
back off
U
ازاد بریدن قطع کردن
to purify from sin
U
از قید گناه ازاد کردن
graphics
U
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
free
U
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
frees
U
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
freed
U
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
freeing
U
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
playing
U
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
play
U
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
played
U
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
plays
U
بازی کردن حرکت ازاد داشتن
counter shed
U
پودکشی
[عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
compacting
U
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacts
U
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compact
U
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacted
U
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
region
U
پر کردن فضای صفحه نمایش یا شکل گرافیکی با رنگ مشخص
regions
U
پر کردن فضای صفحه نمایش یا شکل گرافیکی با رنگ مشخص
hang out the laundry
U
ازاد کردن چتر عقب پس ازعبور از خط پایان
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
ullage
U
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
bin storage space
U
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
totake
U
شخص بست نشسته یاپناهنده را دستگیر یا ازاد کردن
pick up
U
واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
unbrace
U
رها یا ازاد کردن شل کردن
asserted
U
حمایت کردن ازاد کردن
assert
U
حمایت کردن ازاد کردن
asserting
U
حمایت کردن ازاد کردن
asserts
U
حمایت کردن ازاد کردن
bolt
U
پیچ مخصوص قفل کردن در
bail out
U
به قید کفیل ازاد کردن و شدن با پاراشوت از هواپیما پریدن
spitton
U
فرف مخصوص تف کردن
registers
U
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register
U
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering
U
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
chimneys
U
بخاری
steam lance
U
یخ اب کن بخاری
stove
U
بخاری
radiators
U
بخاری
radiator
U
بخاری
stoves
U
بخاری
chimney
U
بخاری
heater
U
بخاری
gaseous
U
بخاری
halituous
U
بخاری
heaters
U
بخاری
hotspot
U
فضای خاص در تصویر یا نمایش که در صورت حرکت کردن نمایشگر روی آن کار خاصی میکند
blenders
U
ماشین مخصوص مخلوط کردن
blender
U
ماشین مخصوص مخلوط کردن
drying furnace
U
کوره مخصوص خشک کردن
drying chamber
U
اطاق مخصوص خشک کردن
high sea
U
دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
chimney breasts
U
سینه بخاری
grate
U
بخاری پنجرهای
fireside
U
پای بخاری
firesides
U
پای بخاری
stoker
U
سیخ بخاری
chimneys
U
بخاری دیواری
steamship
U
کشتی بخاری
chimney
U
بخاری دیواری
grate
U
بخاری تو دیواری
grated
U
بخاری پنجرهای
grated
U
بخاری تو دیواری
chimneypiece
U
نمای بخاری
chimney breast
U
سینه بخاری
stovepipe
U
لوله بخاری
fireplaces
U
بخاری منقل
grates
U
بخاری پنجرهای
fireplace
U
بخاری منقل
grates
U
بخاری تو دیواری
steam pile driver
U
شمعکوب بخاری
steam pile driver
U
دنگ بخاری
fire side
U
بخاری دیواری
radiator
U
خنک کن بخاری
vapoury
U
بخاری بخارمانند
fire place
U
بخاری دیواری
fire screen
U
پنجره بخاری
tun
U
لوله بخاری
fire side
U
پای بخاری
turn cap
U
خفه کن بخاری
pokers
U
سیخ بخاری
electric heater
U
بخاری برقی
poker
U
سیخ بخاری
fender
U
پیش بخاری
interior heater
U
بخاری اتومبیل
chimney piece
U
پیش بخاری
radiators
U
خنک کن بخاری
mantlepieces
U
نمای بخاری
andiron
U
پیش بخاری
steam hammer
U
چکش بخاری
steam brake
U
ترمز بخاری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com