English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
juncture U بحران موقعیت ویژه بهم پیوستگی اتصال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
connection U پیوستگی اتصال
connecting branch U اتصال یا پیوستگی
connexions U پیوستگی اتصال
adhesion U اتصال و پیوستگی غیرطبیعی سطوح در اماس
idiosyncrasies U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
male connector U ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
to watch for certain symptoms U توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups U گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
specialities U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
cartesian coordinates U سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
idiocrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
panics U بحران
crisis U بحران
acme U بحران
crises U بحران
layer U لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
patch U کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patches U کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layers U لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
PPP U پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
fibre U نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
connector U وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
fibres U نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fiber U نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
contacted U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings U سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
DB connector U اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
economic depression U بحران اقتصادی
recessions U بحران اقتصادی
financial crisis U بحران مالی
economic crisis U بحران اقتصادی
energy crisis U بحران انرژی
depressions U بحران اقتصادی
depression U بحران اقتصادی
recession U بحران اقتصادی
identity crisis U بحران هویت
great depression U بحران بزرگ
gold crisis U بحران طلا
crisis team U گروه ضد بحران
nervous breakdowns U بحران روانی
precritical U قبل از بحران
crises shaken <adj.> U بحران زده
nervous breakdown U بحران روانی
to come out of the woods <idiom> U پشت سرگذاشتن بحران
business depression U بحران کسب و کار
the hour has struck U موقع بحران رسید
to be out of the woods <idiom> U پشت سرگذاشتن بحران
to be off the hook <idiom> U پشت سرگذاشتن بحران
to be over the worst <idiom> U پشت سرگذاشتن بحران
to be over the hump [American] <idiom> U پشت سرگذاشتن بحران
precritical U مقدمه بحران قبل از وخامت
swivelled U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkage U مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivels U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivel U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
drawbar U بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
linkages U مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
praetorial U متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
relative plot U موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها
tensions U بحران تحت فشار قرار دادن
tension U بحران تحت فشار قرار دادن
air position U موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما
cohesion U به هم پیوستگی
steadviness U پیوستگی
cohesion U پیوستگی
concrescence U پیوستگی
steadiness U پیوستگی
concomitance U پیوستگی
conjugation U پیوستگی
conjunction U پیوستگی
conjunctions U پیوستگی
affiliations U پیوستگی
affiliation U پیوستگی
coalescence U به هم پیوستگی
cohesiveness U به هم پیوستگی
symphysis U پیوستگی
consolidation U به هم پیوستگی
affinities U پیوستگی
coherence U به هم پیوستگی
incessancy U پیوستگی
associations U پیوستگی
association U پیوستگی
incontinuity U نا پیوستگی
interconnection U به هم پیوستگی
joinder U پیوستگی
coalition U پیوستگی
coalitions U پیوستگی
unity U پیوستگی
unions U پیوستگی
affinity U پیوستگی
alliances U پیوستگی
continuity U پیوستگی
union U پیوستگی
attachment U پیوستگی
alliance U پیوستگی
coneatenation U بهم پیوستگی
accretion U بهم پیوستگی
continuity equation U رابط پیوستگی
magnetic linkage U پیوستگی مغناطیسی
continuity equation U معادله پیوستگی
interosculation U بهم پیوستگی
continuity of flow U پیوستگی جریان
continuity theory U نظریه پیوستگی
inosculation U بهم پیوستگی
continuous time U با پیوستگی زمانی
incorporation U پیوستگی تلفیق
bond stress U تنش پیوستگی
syndesis U بهم پیوستگی
contiguous U پیوستگی دوام
zygosis U ترکیب پیوستگی
linkages U به هم پیوستگی پیوندی
linkages U بهم پیوستگی
linkage U بهم پیوستگی
linkage U به هم پیوستگی پیوندی
juncture U پیوستگی مفصل
bond U پیوستگی ضمانت
RJ connector U نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
leads U قطب اتصال سیم اتصال
ramp U سینه کش اتصال فراز اتصال
terminals U محل اتصال پیچ اتصال
ramps U سینه کش اتصال فراز اتصال
cascade connection U اتصال کاسکاد اتصال پلهای
terminal U محل اتصال پیچ اتصال
slip road U سینه کش اتصال فراز اتصال
lead U قطب اتصال سیم اتصال
solidarity U بهم پیوستگی [اتحاد]
clanship U پیوستگی بخانواده خود
discontinuity U عدم پیوستگی انفصال
continuity of a function U پیوستگی تابعی [ریاضی]
adhesion U کشش سطحی پیوستگی
electron attachment U پیوستگی یا وابستگی الکترون
discontinuities U عدم پیوستگی انفصال
reunions U بهم پیوستگی تجدید دیدار
reunion U بهم پیوستگی تجدید دیدار
solidarity U بهم پیوستگی مسئولیت مشترک
placentation U پیوستگی جفت جنین بدیوارزهدان
syndactylism U پیوستگی واتصال پنجه ها بیکدیگر
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels. U صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
clannish U دارای تعصب قبیلهای پیوستگی ایلی
fusionist U هواخواه اصول پیوستگی وسازش در سیاست
adherence to party U هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
integration U یکی کردن و بهم پیوستن پیوستگی اجزاء
polyene U ترکیبی الی که دارای پیوستگی مضاعف است
T connector U اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
interfaces U 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface U 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
situs U موقعیت
situation U موقعیت
occasion U موقعیت
sited U موقعیت
condition U موقعیت
location U موقعیت
situations U موقعیت
sites U موقعیت
locations U موقعیت
site U موقعیت
orientation U موقعیت
berth U موقعیت جا
berthed U موقعیت جا
lodgment U موقعیت
lodgment or lodge U موقعیت
occasioned U موقعیت
berthing U موقعیت جا
occasions U موقعیت
line of position U خط موقعیت
occasioning U موقعیت
positioned U موقعیت
position U موقعیت
berths U موقعیت جا
subscriber's line U اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
storage location U موقعیت انباره
position finding U موقعیت یابی
plot U نقطه موقعیت
circumstantial U مربوط به موقعیت
status U اهمیت یا موقعیت
advantage ground U موقعیت خوب
positioned U شکل موقعیت
benzylic position U موقعیت بنزیلی
position U شکل موقعیت
bit position U موقعیت ذره
orientation U تعیین موقعیت
print position U موقعیت چاپ
orientation U تشخیص موقعیت
plots U نقطه موقعیت
position buoy U بویه موقعیت
situation of a building U موقعیت ساختمان
page orientation U موقعیت صفحه
stimulus situation U موقعیت محرک
configuration U وضعیت یا موقعیت
monopoly position U موقعیت انحصاری
configurations U وضعیت یا موقعیت
pertinence U موقعیت شایستگی
pertinence or nency U دخل موقعیت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com