English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
great depression U بحران بزرگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
new deal U برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
Other Matches
panics U بحران
acme U بحران
crisis U بحران
crises U بحران
recession U بحران اقتصادی
recessions U بحران اقتصادی
economic depression U بحران اقتصادی
precritical U قبل از بحران
crisis team U گروه ضد بحران
depressions U بحران اقتصادی
economic crisis U بحران اقتصادی
nervous breakdown U بحران روانی
depression U بحران اقتصادی
nervous breakdowns U بحران روانی
gold crisis U بحران طلا
energy crisis U بحران انرژی
identity crisis U بحران هویت
financial crisis U بحران مالی
crises shaken <adj.> U بحران زده
to come out of the woods <idiom> U پشت سرگذاشتن بحران
to be out of the woods <idiom> U پشت سرگذاشتن بحران
to be over the hump [American] <idiom> U پشت سرگذاشتن بحران
to be over the worst <idiom> U پشت سرگذاشتن بحران
the hour has struck U موقع بحران رسید
business depression U بحران کسب و کار
to be off the hook <idiom> U پشت سرگذاشتن بحران
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
precritical U مقدمه بحران قبل از وخامت
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
tensions U بحران تحت فشار قرار دادن
tension U بحران تحت فشار قرار دادن
juncture U بحران موقعیت ویژه بهم پیوستگی اتصال
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels. U صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
majuscule U بزرگ
large sized a U بزرگ
hugeous U بزرگ
bulkiest U بزرگ
magacephalic U بزرگ سر
bulky U بزرگ
megapod U بزرگ پا
majuscular U بزرگ
bulkier U بزرگ
headman U بزرگ
long ton U تن بزرگ
headmen U بزرگ
massively U بزرگ
of a large size U بزرگ
large sized U بزرگ
massive U بزرگ
king size U بزرگ
macro U بزرگ
macrocephalic U بزرگ سر
immane U بزرگ
dignified U بزرگ
adult U بزرگ
great U بزرگ
voluminous U بزرگ
doyenne U زن بزرگ
doyennes U زن بزرگ
grave U بزرگ
gates U در بزرگ
gate U در بزرگ
smallest U بزرگ نه
smaller U بزرگ نه
small U بزرگ نه
eminent U بزرگ
extensive U بزرگ
gravest U بزرگ
great- U بزرگ
greatest U بزرگ
majestic U بزرگ
adults U بزرگ
mightier U بزرگ
mightiest U بزرگ
mighty U بزرگ
full bottomed U بزرگ
egregious U بزرگ
decuman U بزرگ
considerably large U بس بزرگ
canis majoris U سگ بزرگ
canis major U سگ بزرگ
bandog U سگ بزرگ
bigger U بزرگ
biggest U بزرگ
graves U بزرگ
grosses U بزرگ
wallopings U بزرگ
grossed U بزرگ
spankings U بزرگ
stour U بزرگ
extra U بزرگ
swingeing U بزرگ
extra- U بزرگ
extras U بزرگ
spanking U بزرگ
propylon U در بزرگ
walloping U بزرگ
majoring U بزرگ
swith U بزرگ
gross U بزرگ
grossing U بزرگ
high U بزرگ
vast U بزرگ
vasty U بزرگ
highest U بزرگ
highs U بزرگ
major U بزرگ
majored U بزرگ
grosser U بزرگ
jumbos U بزرگ
jumbo U بزرگ
nonus U بزرگ
large U بزرگ
big U بزرگ
largest U بزرگ
grossest U بزرگ
enormous U بزرگ
paternal grandmother U نه نه بزرگ
larger U بزرگ
avous U پدر بزرگ
blunders U اشتباه بزرگ
cataclysms U سیل بزرگ
argosy U کشتی بزرگ
archpriest U کشیش بزرگ
blundering U اشتباه بزرگ
emporiums U بازار بزرگ
cataclysm U سیل بزرگ
on a grand scale <adv.> U در مقیاس بزرگ
emporium U بازار بزرگ
blunder U اشتباه بزرگ
blundered U اشتباه بزرگ
archenemy U دشمن بزرگ
archduke U دوک بزرگ
archduchess U دوشس بزرگ
antrum U غار بزرگ
magnifications U بزرگ نمایی
aggrandize U بزرگ کردن
zoom U بزرگ کردن
aggrandise U بزرگ شدن
zooms U بزرگ کردن
archbshop U اسقف بزرگ
aggrandise U بزرگ کردن
arch enemy U دشمن بزرگ
magnification U بزرگ نمایی
archfiend U دیو بزرگ
mausoleums U ارامگاه بزرگ
platter U بشقاب بزرگ
platters U بشقاب بزرگ
arch fiend U دیو بزرگ
paterfamilias U بزرگ خانواده
mausoleum U ارامگاه بزرگ
maximizing U بزرگ کردن
store U مغازه بزرگ
storing U مغازه بزرگ
tankard U ابخوری بزرگ
tankards U ابخوری بزرگ
hunk U تکه بزرگ
whackings U خیلی بزرگ
whacking U خیلی بزرگ
bulldogs U نوعی سگ بزرگ
swell U بزرگ شدن
swelled U بزرگ شدن
swells U بزرگ شدن
nemesis U دشمن بزرگ
distend U بزرگ کردن
distending U بزرگ کردن
distends U بزرگ کردن
billow U موج بزرگ اب
billowed U موج بزرگ اب
billowing U موج بزرگ اب
billows U موج بزرگ اب
bulldog U نوعی سگ بزرگ
grand U بزرگ مهم
lofty U بلند بزرگ
foyer U راهرو بزرگ
alcove U طاقچه بزرگ
lump U بزرگ شدن
lumped U بزرگ شدن
lumps U بزرگ شدن
heave U بزرگ کردن
heaved U بزرگ کردن
longbow U کمان بزرگ
longbows U کمان بزرگ
emporia U بازار بزرگ
zoomed U بزرگ کردن
grander U بزرگ مهم
grandest U بزرگ مهم
bonfire U اتش بزرگ
bonfires U اتش بزرگ
bollard U موت بزرگ
bollards U موت بزرگ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com