English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
recoil U بحال نخستین برگشتن
recoiled U بحال نخستین برگشتن
recoiling U بحال نخستین برگشتن
recoils U بحال نخستین برگشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
relapse U مرتد بحال نخستین برگشتن
relapsed U مرتد بحال نخستین برگشتن
relapses U مرتد بحال نخستین برگشتن
relapsing U مرتد بحال نخستین برگشتن
Other Matches
recoils U بحال خود برگشتن
recoil U بحال خود برگشتن
recoiling U بحال خود برگشتن
recoiled U بحال خود برگشتن
at first a U در نخستین دید در وهله نخستین
alas for him U وای بحال او
recvperate U بحال امدن
to let alone U بحال خودواگذاردن
leave alone U بحال گذاردن
bring to U بحال اوردن
come round U بحال اول رسیدن
let alone U بحال خود واگذاردن
dilapidate U بحال ویرانی دراوردن
to come U بحال ایست درامدن
restored U بحال اول برگرداندن
self-pity U دلسوزی بحال خود
restore U بحال اول برگرداندن
restores U بحال اول برگرداندن
restoring U بحال اول برگرداندن
woe betide thee U وای بحال تو بدابحال تو
to put to a pause U بحال ایست دراوردن
rehabilitating U بحال نخست برگرداندن
rehabilitates U بحال نخست برگرداندن
rehabilitate U بحال نخست برگرداندن
equilibrate U بحال تعادل دراوردن
fetch up U بحال ایست درامدن
sympathy for any one U دلسوزی بحال کسی
rehabilitated U بحال نخست برگرداندن
self pity U دلسوزی بحال خود
restitute U بحال اول برگرداندن
involuted U بحال نخست برگشته
moseyed U بحال گردش راه رفتن
mosey U بحال گردش راه رفتن
moseys U بحال گردش راه رفتن
moseying U بحال گردش راه رفتن
let it remain as it is U بگذاری بحال خود باقی باشد
to leave him to him self U او را بحال خود واگذارید اورارها کنید
Leave her alone. U اورا تنها (بحال خود ) بگذار
It is immaterial to her . U بحال او هیچ فرقی نمی کند
to stand any one in good stead U بحال کسی سودمند بودن بدردکسی خوردن
puerperium U مرحله بین زایمان واعاده زهدان بحال اولیه خود
resile U برگشتن
repullulate U برگشتن
retroflex U برگشتن
roll around <idiom> U برگشتن
double back <idiom> U برگشتن
get back <idiom> U برگشتن
lapse vi U برگشتن
regurgitating U برگشتن
reverts U برگشتن
reverting U برگشتن
regurgitates U برگشتن
regurgitated U برگشتن
regurgitate U برگشتن
recrudesce U برگشتن
regorge U برگشتن
to turn turtle U برگشتن
to put back U برگشتن
on the way back U در برگشتن
revert U برگشتن
reverted U برگشتن
reoccurrence U برگشتن
reverses U برگشتن
deviating U برگشتن
go back U برگشتن
abjeure U برگشتن از
to go back U برگشتن
return U برگشتن
returned U برگشتن
backslide U برگشتن
to come back U برگشتن
returning U برگشتن
returns U برگشتن
chare U برگشتن
come back U برگشتن
reoccurring U برگشتن
hark back U برگشتن
reversing U برگشتن
reversed U برگشتن
reverse U برگشتن
sheer U برگشتن
deviates U برگشتن
deviate U برگشتن
deviated U برگشتن
untread U برگشتن بازگشتن
resile U به عقب برگشتن
capsize U برگشتن قایق
capsized U برگشتن قایق
till his return U تا موقع برگشتن او
capsizes U برگشتن قایق
introspect U بخود برگشتن
to fall away U برگشتن مرتدشدن
capsizing U برگشتن قایق
apostatize U از دین برگشتن
remigrate U از مهاجرت برگشتن
swindle U ورق برگشتن
swindles U ورق برگشتن
go back on <idiom> U به عقب برگشتن
swindled U ورق برگشتن
rebounds U پس زدن برگشتن
rebounding U پس زدن برگشتن
rebounded U پس زدن برگشتن
rebound U پس زدن برگشتن
to bounce [cheque/check] U برگشتن [چکی]
head off <idiom> U به عقب برگشتن
toppled U برگشتن واژگون کردن
to return to the fold [family] U به خانواده خود برگشتن
repatriate U بمیهن خود برگشتن
repatriates U بمیهن خود برگشتن
repatriating U بمیهن خود برگشتن
retracted U عقب کشیدن برگشتن
repatriation U برگشتن یا برگرداندن به میهن
retracting U عقب کشیدن برگشتن
retracts U عقب کشیدن برگشتن
topple U برگشتن واژگون کردن
repatriations U برگشتن یا برگرداندن به میهن
topples U برگشتن واژگون کردن
toppling U برگشتن واژگون کردن
home U شهر بخانه برگشتن
retract U عقب کشیدن برگشتن
repatriated U بمیهن خود برگشتن
char U جسم زغال برگشتن
come back <idiom> U برگشتن به جایی که حالاهستی
chars U جسم زغال برگشتن
come back <idiom> U به فکر شخص برگشتن
homes U شهر بخانه برگشتن
charring U جسم زغال برگشتن
perseverate U اصراردر برگشتن کردن
to throw back U به تبار خود برگشتن
premier U نخستین
premiers U نخستین
primal <adj.> U نخستین
primary U نخستین
first detector U نخستین
first U نخستین
incipient U نخستین
our first parents adam and eva U نخستین ما
proto U نخستین
initialled U نخستین
quadrages ima U نخستین
initials U نخستین
initialling U نخستین
mixer U نخستین
initialing U نخستین
premiere U نخستین
premiering U نخستین
premieres U نخستین
premiered U نخستین
initial U نخستین
initialed U نخستین
mixers U نخستین
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
backcross U چند پشت بعقب برگشتن
bear up U برگشتن قایق بسمت باد
recovery U برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
recoveries U برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
counter recoil U برگشتن لوله پس از عقب نشینی
put about U تغییر جهت دادن برگشتن
overturn U معلق شدن برگشتن وسیله
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
overturned U معلق شدن برگشتن وسیله
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
overturns U معلق شدن برگشتن وسیله
aestivate U رخوت تابستانی داشتن تابستان را بحال رخوت گذراندن
initial expenses U هزینه نخستین
in the egg U در مرحله نخستین
incipience U حالت نخستین
primary treatment U پاکسازی نخستین
primary needs U نیازهای نخستین
primary motivation U انگیزش نخستین
primary personality U شخصیت نخستین
menarche U نخستین قاعدگی
incipincy U حالت نخستین
initial stage U طبقه نخستین
initial movement U نخستین اقدام
incunabula U نخستین دوره
primary processes U فرایندهای نخستین
protomartyr U نخستین شهید
primary group U گروه نخستین
primary reinforcement U تقویت نخستین
prime coat U روکش نخستین
primary drive U سائق نخستین
primary anxiety U اضطراب نخستین
octateuch U نخستین عهدعتیق
prime U نخستین اولیه
primed U نخستین اولیه
primes U نخستین اولیه
primary zones U نواحی نخستین
primary treatment U تصفیه نخستین
primary productivity U فراوردگی نخستین
primary colors U رنگهای نخستین
trivium U دوره نخستین
prototype U نخستین بشر
prototype U نمونه نخستین
the opening chapter U نخستین فصل
by return of post U با نخستین پست
prototypes U نخستین بشر
prototypes U نمونه نخستین
book one U جلد نخستین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com