English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stead U بجای بعوض
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
instead of <conj.> U بجای [بعوض]
Other Matches
spot bowler U بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunches U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunch U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
in payment of U بعوض
in his stead U بعوض او
instead of U بعوض
in stead of U بعوض
with U بعوض در ازاء
vices U بجای
vice- U بجای
vice U بجای
instead of U بجای
lieu U بجای
vises U بجای
in his stead U بجای او
per pro U بجای
in exchange for U بجای
Instead of you U بجای تو
in payment of U بجای
in return for U بجای
in the room of U بجای
in lieu of U بجای
he succeeded his father U بجای پدرنشست
for U بجای از طرف
quid pro quo U بجای عوض
in place of U بجای درعوض
elsewhere U بجای دیگر
instead U بجای اینکه
instead of celebrating U بجای جشن
to pass for U قلمدادشدن بجای
in somebody's place U بجای کسی
quid pro quos U بجای عوض
were i in his skin U اگر بجای او بودم
on your marks U فرمان بجای خود
take your mirks U فرمان بجای خود
O.K. U اصط لاحی که بجای
impersonify U بجای شخص گرفتن
hardwired connection U می بجای ورودی و سوکت
instead of vice versa U بجای برعکس این
back to your seats U برگردید بجای خود
instead of the other way around U بجای برعکس این
instead of the reverse U بجای وارونه این
ghost-writers U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
to pass for U پذیرفته یا شناخته شدن بجای
phraseography U نشان گذاری بجای عبارت
foist U چیزی را بجای دیگری جا زدن
If I were in your place. . . U اگر بجای شما بودم …
I wI'll sign for him . U من بجای اوامضاء خواهم کرد
instead of doing U بجای اینکه انجام بدهند
push pass U پاس با فشارچوب بجای ضربه
he could p for an englishman U بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
ghost-writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
instead of working U بجای اینکه او کار بکند
i wish you would go U بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
to take the fall for somebody U مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
enallage U بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
things have come to a pretty pass U کار بجای باریک رسیده است
eat the ball U اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
to touch ground U بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
conscription of weath U گرفتن پول و مال بجای سرباز
rational dress U نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
Ferdowsi left a good name behind. U نام نیکی از فردوسی بجای مانده
wicks U چیزی که بجای فتیله بکار رود
ampersand U کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
wick U چیزی که بجای فتیله بکار رود
recuperation U عمل برگرداندن لوله بجای خود
overstand U بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
pinsetter U وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
pinspotter U وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
persepolis U شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
put the ball on the floor U به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
cheat U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ventriloquists U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
to make one's mark U مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
cheated U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheats U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
He left a great name behid him . U نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
whipping boy U بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
ant U : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
ants U : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
ventriloquist U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
oafs U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
commodity money U پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
ventriloquistic U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
oaf U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
succedaneum U دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
scratch pads U یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
scratch pad U یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
order arms U فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
rickshaws U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
mutual terms U شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
rickshaw U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ricksha U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ack U علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
hydroplane U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
wampun U خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
the piping time U زمان صلح که بجای موزیک جنگی نی وسازهای دیگرمی نوازند
spot pass U پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
kinnikinnic U برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند
Molotov cocktail U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
anti U :پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
hendiadys U عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
Molotov cocktails U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
light U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
designated hitter U بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
lighted U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
lightest U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
anth U :پیشوندهاییست بمعنی >ضد<و >مخالف < و >درعوض <و>بجای < و غیره مثل :ANTIchrist
interior label U بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
mince pies U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
hydroplaned U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplanes U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaning U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
mince pie U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
manrope U طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
rebounds U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
jelutong U ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
netball U بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
rebounding U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounded U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebound U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
puncheon U ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
antimatter U جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
kauri U کاج بلند زلاند جدیدکه صمغ ان برای روغن جلاو بجای کهربابکارمیرود
wampumpeag U صدف براق وزیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
wampum U صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
hi U فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. U برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
partial carry U فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم
streamers U یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
streamer U یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
plots U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
low resolution graphics U توانایی نمایش بلاکهای گرافیکی با اندازه حروف یا تنظیم مجدد شکل ها روی صحفه بجای استفاده از پیکسهای جداگانه
plot U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plotted U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
post card U کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
clackvalve U دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
periphrastic conjugation U صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
pilot method U عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
goofy foot U موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
squidding U استفاده از طعمه مصنوعی بجای طعمه طبیعی درماهیگیری
goldbrick U جنس بی ارزشی که بجای جنس بهاداری فروخته میشود
conceptual tool U وسیلهای برای کار با نظریه ها بجای کار با اشیاء
changelings U بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
changeling U بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
thrashing U وضعیتی دریک سیستم عملکرد چند برنامهای که کامپیوتر باید بجای اجرای برنامه ها وقت بیشتری را صرف صفحه بندی کند
virtual U تصویر کامل ذخیره شده در حافظه بجای اینکه بخشی از آن که نمایش داده شده است
euphemize U استعمال کلمهء نیکو بجای کلمهء زشت
elf child U بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اندمیگذارند
graphics U شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود
ego loss programming U تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
ringing the changes U ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
sclaff U ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
well-behaved U که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
well behaved U که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
stepped lines U خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
wireless network U شبکه ایکه از کابل برای ارسال داده بین دو کامپیوتر استفاده نمیکند و بجای آن از سیگنال رادیویی برای ارسال سیگنال استفاده میکند
penning U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
pen U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
pens U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penned U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com