English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
detail U بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
detailing U بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
put on U اعمال کردن بکار گماردن
detail U بتفصیل شرح دادن
detailing U بتفصیل شرح دادن
places U قرار دادن گماردن
placing U قرار دادن گماردن
place U قرار دادن گماردن
tasking U سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
post U گماردن نگهبان قرار دادن
post- U گماردن نگهبان قرار دادن
posts U گماردن نگهبان قرار دادن
posted U گماردن نگهبان قرار دادن
commissions U ماموریت دادن
commissioning U ماموریت دادن
commission U ماموریت دادن
duty assignment U واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
assignments U ماموریت دادن انتقال افهار
commissioning U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
assignment U ماموریت دادن انتقال افهار
commission U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissions U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
diverts U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
divert U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
diverted U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
aborted U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborting U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
imposition of hands U هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
detailed U بتفصیل
at full length U بتفصیل
(the) third degree <idiom> U بتفصیل پرسیدن
To put ones shoulder to the wheel. U تن بکار دادن
run on U بتفصیل بیان کردن
task component U بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
intimated U معنی دادن گفتن
intimate U معنی دادن گفتن
intimating U معنی دادن گفتن
intimates U معنی دادن گفتن
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
extol U ارتقاء دادن اغراق گفتن
extols U ارتقاء دادن اغراق گفتن
extolling U ارتقاء دادن اغراق گفتن
mump U زیر لب گفتن فریب دادن
extolled U ارتقاء دادن اغراق گفتن
to suit the action to the word U کردار راباگفتاروفق دادن گفتن وکردن
deploys U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
gluteus U یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
assion U گماردن
refinances U تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinancing U تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinanced U تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinance U تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
man U گماردن نفرات
man U خدمه گماردن
carry (something) out <idiom> U گماردن ،قراردادن
mans U خدمه گماردن
mans U گماردن نفرات
hyphens U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphen U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
to strike an a U بصورت ویژهای درامدن
establishing U کسی رابه مقامی گماردن
establishes U کسی رابه مقامی گماردن
establish U کسی رابه مقامی گماردن
multidrop line U پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
tea has an adour p to itself U چای بوی ویژهای دارد
that point was of p interest U ان نکته جالبیست ویژهای داشت
texture U دارای بافت ویژهای نمودن
textures U دارای بافت ویژهای نمودن
reach out with an olive branch <idiom> U [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch U [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
to smile a person into a mood U کسیرا با لبخند بحالت ویژهای در ژوردن
an idiomatic experssion U عبارتی که دارای ساختمان ویژهای باشد
shed stick U چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
he went out in the poll U امتحان دانشگاه را گذراندولی امتیاز ویژهای نگرفت
breeding ground U جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
gentleman at large U کسیکه وابسته بدرباراست و کار ویژهای ندارد
breeding grounds U جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
ebcdic U کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
manning the rail U گماردن پرسنل به دور ناو یاوسیله برای انجام تشریفات
mission , oriented U لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
introductory word U کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد
design points U ترکیب ویژهای از متغیرها که پروسه طراحی براساس ان صورت میگیرد
rose gall U برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
to answer in the a U اری گفتن بله گفتن
greets U درود گفتن تبریک گفتن
greeted U درود گفتن تبریک گفتن
greet U درود گفتن تبریک گفتن
embassies U سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
radius dimpling U ایجاد گودی در سطح ورقههای فلز توسط ابزارمخروطی شکل ویژهای
playback rate scale factor U و توسط برنامه دیگری هدایت میشود تا جلوه ویژهای ایجاد کند. 2-
embassy U سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
approved data U سوابق و اطلاعاتی که میتوانندبرای تعیین مراحل تعمیرات یاتغییرات هواپیمای ویژهای بکارروند
action oriented management report U گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
aluminum wool U رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
sputters U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputtered U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputter U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
application U به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
applications U به کار گماردن استخدام کردن به کار بردن
demarche U بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
mission U ماموریت
errand U ماموریت
errands U ماموریت
task U ماموریت
tasks U ماموریت
commissions U :ماموریت
duty U ماموریت
missions U ماموریت
commission U :ماموریت
assignments U ماموریت
assignment U ماموریت
commissioning U :ماموریت
apostleship U ماموریت
commission U ارتکاب ماموریت
implied mission U ماموریت استنتاجی
commissioning U ماموریت امریه
commissioning U ارتکاب ماموریت
commissions U ماموریت امریه
agentship U ماموریت پیشکاری
commissions U ارتکاب ماموریت
tours U سیاحت ماموریت
air mission U ماموریت هوایی
station U محل ماموریت
stationed U محل ماموریت
stations U محل ماموریت
abort U انصراف از ماموریت
commission U ماموریت امریه
mission time U مدت ماموریت
mission objectives U هدفهای ماموریت
mission type U متضمن ماموریت
mission U وابسته به ماموریت
temporary duty U ماموریت موقت
reinforcing U ماموریت تقویتی
political mission U ماموریت سیاسی
sea duty U ماموریت دریایی
staff duty U ماموریت ستادی
specified mission U ماموریت تصریحی
appointment quota U سهمیه ماموریت
implied task U ماموریت استنتاجی
missions U وابسته به ماموریت
permanent oppointment U ماموریت دایمی
touring U سیاحت ماموریت
toured U سیاحت ماموریت
functioned U ماموریت عمل
fire mission U ماموریت اتش
field duty U ماموریت رزمی
functions U ماموریت عمل
mission type U حاوی ماموریت
commissioned U ماموریت دار
combat duty U ماموریت رزمی
task unit U یگان ماموریت
end of mission U ماموریت تمام
agency U گماشتگی ماموریت
agencies U گماشتگی ماموریت
function U ماموریت عمل
fire task U ماموریت اتش
activities U ماموریت عمل
tour U سیاحت ماموریت
activity U ماموریت عمل
primary mission U ماموریت اصلی
close support mission U ماموریت پشتیبانی نزدیک
task group U گروه ماموریت زمینی
confidential U دارای ماموریت محرمانه
postings U تعیین محل ماموریت
perdu U ماموریت مخاطره امیز
change of station U تغییر محل ماموریت
posted U محل ماموریت موضع
general support U ماموریت عمل کلی
perdue U ماموریت مخاطره امیز
employment schedule U برنامه ماموریت ناو
post- U محل ماموریت موضع
surface mission U ماموریت دفاع زمینی
posts U محل ماموریت موضع
posting U تعیین محل ماموریت
post U محل ماموریت موضع
immediate mission U ماموریت فوری هوایی
duty U ماموریت خدمت نگهبانی
short tour U ماموریت کوتاه مدت
sectors U منطقه ماموریت قطاع اتش
to override one's commission U از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
mission U ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
abort عدم موفقیت درانجام ماموریت
mission request U درخواست اجرای ماموریت هوایی
air defense sector U منطقه ماموریت پدافند هوایی
sector U منطقه ماموریت قطاع اتش
general support reinforcing U ماموریت عمل کلی تقویتی
specified tasks U ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
missions U ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
mission essential U ضروری برای انجام ماموریت
party U گروه مخصوص انجام یک ماموریت
mission essential U حیاتی از نظر انجام ماموریت
overseas U ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
task fleet U ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
search mission U ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com