Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Act your age
[and not your shoe size]
!
U
به سن خودت رفتار بکن !
[مثل بچه ها رفتار نکن !]
demeaned
U
رفتار کردن
treats
U
رفتار کردن با
treat
U
رفتار کردن با
treats
U
رفتار کردن
treated
U
رفتار کردن با
demeans
U
رفتار کردن
treated
U
رفتار کردن
to deport oneself
U
رفتار کردن
treat
U
رفتار کردن
to demean oneself
U
رفتار کردن
demean
U
رفتار کردن
patronize
U
رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronises
U
رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronizes
U
رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
prince
U
مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
patronized
U
رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
princes
U
مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
patronised
U
رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
baby
U
مانندکودک رفتار کردن
babies
U
مانندکودک رفتار کردن
jitter
U
با عصبانیت رفتار کردن
shoot straight
<idiom>
U
منصفانه رفتار کردن
to get up to nonsense
U
ابلهانه رفتار کردن
despotize
U
مستبدانه رفتار کردن
she has a well poised head
U
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there
U
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
go great guns
<idiom>
U
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner
<idiom>
U
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
microfilms
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
wrongs
U
غیر منصفانه رفتار کردن
to wrong
U
غیر منصفانه رفتار کردن
to lump them all together
<idiom>
U
با همه یکسان رفتار کردن
to go with the tide
U
طبق مقتضیات رفتار کردن
wronging
U
غیر منصفانه رفتار کردن
wrong
U
غیر منصفانه رفتار کردن
matronize
U
مانند رئیسه رفتار کردن
to act
[be]
one's age
<idiom>
<verb>
U
طبق سن خود رفتار کردن
sottovoce
U
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
befriends
U
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriend
U
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriending
U
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriended
U
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
crossest
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
stereotypes
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
grandmothers
U
مثل مادر بزرگ رفتار کردن
make oneself at home
<idiom>
U
مثل خونه خود رفتار کردن
princess
U
مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
stereotyping
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
to cultivate good manners
U
کوشش کردن با ادب رفتار بکنند
stereotypy
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
princesses
U
مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
live up to one's principles
U
موافق مرام خود رفتار کردن
stereotype
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
princesse
U
مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
crosses
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
grandmother
U
مثل مادر بزرگ رفتار کردن
schoolmaster
U
مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
crosser
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
schoolmasters
U
مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
cross
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
very low frequency
U
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
to make
[commit]
a faux pas
U
اشتباه اجتماعی کردن
[در رابطه با رفتار بین مردم]
to go easy on somebody
[something]
U
با کسی
[چیزی]
مهربان
[آهسته]
[ملایم]
رفتار کردن
To treat them all alike. (indiscriminately).
U
همه رابا یک چوب راندن ( یکسان رفتار کردن )
emulate
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulates
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulating
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulated
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
handles
U
رفتار کردن استعمال کردن
conducted
U
رفتار کردن رهبری کردن
handle
U
رفتار کردن استعمال کردن
conducting
U
رفتار کردن رهبری کردن
conducts
U
رفتار کردن رهبری کردن
conduct
U
رفتار کردن رهبری کردن
ponderous
U
خیلی سنگین خیلی کودن
rattling
U
خیلی تند خیلی خوب
slather
U
خیلی پخش کردن
overawing
U
خیلی وحشت زده کردن
overawed
U
خیلی وحشت زده کردن
live high off the hog
<idiom>
U
خیلی تجملاتی زندگی کردن
overawes
U
خیلی وحشت زده کردن
miniaturization
U
خیلی کوچک کردن چیزی
make one's blood boil
<idiom>
U
کسی را خیلی عصبانی کردن
to make somebody's blood boil
<idiom>
U
کسی را خیلی خشمگین کردن
to keep somebody on a short leash
U
آزادی کسی را خیلی کم کردن
overawe
U
خیلی وحشت زده کردن
to lay low
U
خیلی ضعیف کردن
[بیماری]
work one's fingers to the bone
<idiom>
U
خیلی سخت کار کردن
slashes
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slash
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slashed
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
drop a hint
<idiom>
U
فاش کردن اتفاقی یک چیز خیلی جزئی
gaped
U
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gapes
U
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gape
U
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gaping
U
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
to blast something
U
با صدای خیلی بلند بازی کردن
[آلت موسیقی]
to rifle the ball into the goal
U
با ضربه خیلی محکم توپ را به دروازه شوت کردن
to live like animals
[in a place]
U
در شرایط مسکنی خیلی بد زندگی کردن
[اصطلاح تحقیر کننده ]
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
simulates
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
emergency
U
خیلی خیلی فوری
emergencies
U
خیلی خیلی فوری
jim dandy
U
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
demarch
U
رفتار
behaviour
U
رفتار
gesturing
U
رفتار
deportment
U
رفتار
thews
U
رفتار
comports
U
رفتار
bad conduct
U
سو رفتار
misconduct
U
رفتار بد
gest
U
رفتار
geste
U
رفتار
behaviuor
U
رفتار
haviour
U
رفتار
behavior
U
رفتار
demarche
U
رفتار
comporting
U
رفتار
demeanor
U
رفتار
comported
U
رفتار
comport
U
رفتار
demeanour
U
رفتار
behavio
U
رفتار
havings
U
رفتار
treatments
U
رفتار
comportment
U
رفتار
conducting
U
رفتار
treatment
U
رفتار
action
U
رفتار
exploit
U
: رفتار
exploits
U
: رفتار
ergasia
U
رفتار
treament
U
رفتار
exploiting
U
: رفتار
conducts
U
رفتار
actions
U
رفتار
conduct
U
رفتار
gestured
U
رفتار
dealing
U
رفتار
conducted
U
رفتار
ethic
U
رفتار
gesture
U
رفتار
brusque
U
خشن در رفتار
behavior modification
U
تغییر رفتار
regressive behavior
U
رفتار واپس رو
learned behavior
U
رفتار اموخته
behavior rehearsal
U
تمرین رفتار
behavior repertoire
U
خزانه رفتار
chilly
<adj.>
U
سرد
[رفتار]
iron fist
U
رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
macho
U
نرینه رفتار
carried away
U
رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
automatic behavior
U
رفتار خودکار
nonverbal behavior
U
رفتار غیرکلامی
frivolous
U
سبک رفتار
avoidance behavior
U
رفتار اجتنابی
ambivalent behavior
U
رفتار دو سوگرا
anankaslia
U
رفتار وسواسی
stereotypy
U
رفتار قالبی
anancastia
U
رفتار وسواسی
anancasm
U
رفتار وسواسی
unsports manlike conduct
U
رفتار ناجوانمردانه
immoral
U
زشت رفتار
ethogram
U
شرح رفتار
expressive behavior
U
رفتار بیانگر
fair shake
<idiom>
U
رفتار درست
covert behavior
U
رفتار نااشکار
conducting
U
رفتار اخلاقی
implicit behavior
U
رفتار نااشکار
illtreatment
U
سوء رفتار
affable
<adj.>
U
خوش رفتار
fal lal
U
رفتار فریفانه
target behavior
U
رفتار اماج
collective behavior
U
رفتار جمعی
conducts
U
رفتار اخلاقی
explicit behavior
U
رفتار اشکار
conducted
U
رفتار اخلاقی
incipient behavior
U
رفتار اغازین
elicited behavior
U
رفتار فراخوانده
maladdress
U
رفتار ناهنجار
elastic behavior
U
رفتار ارتجاعی
conduct
U
رفتار اخلاقی
maternal behavior
U
رفتار مادری
attitudes
U
روش و رفتار
attitude
U
روش و رفتار
get on one's high horse
<idiom>
U
رفتار با تکبر
bearing
U
رفتار سلوک
manner
U
رفتار ادب
cruelty
U
سوء رفتار
behavior therapy
U
رفتار درمانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com