Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to drive on dimmed
[dipped]
headlights
U
با نور پایین رانندگی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drives
U
رانندگی کردن
chauffeured
U
رانندگی کردن
drive
U
رانندگی کردن
chauffeurs
U
رانندگی کردن
chauffeuring
U
رانندگی کردن
chauffeur
U
رانندگی کردن
to drive a car
U
رانندگی کردن خودرویی
to jink
[colloquial]
[British English]
U
در دویدن
[راه رفتن]
[رانندگی کردن]
ناگهان مسیر را تغییر دادن
downhaul
U
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depress
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
down
U
سوی پایین بطرف پایین
go dan barai
U
رد کردن از پایین
let down
U
پایین کردن
to let down
U
پایین کردن
wheel gloves
U
دستکش رانندگی
driving experience
U
تجربه رانندگی
driving
U
موثر رانندگی
radius of action
U
ناحیه رانندگی
staging
U
رانندگی کالسکه
motoring offences
U
جرائم رانندگی
driving licenses
U
گواهینامه رانندگی
driving licences
U
گواهینامه رانندگی
driving licence
U
گواهینامه رانندگی
remit
U
به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
remits
U
به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
remitting
U
به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
remitted
U
به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
cog down
U
به سمت پایین نورد کردن
flag
U
سنگفرش کردن پایین افتادن
flags
U
سنگفرش کردن پایین افتادن
to come down with a run
U
پایین افتادن افت کردن
down line
U
بار کردن پایین خطی
vertically
U
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
karting
U
رانندگی با اتومبیل کوچک
pull ahead
U
جلو زدن
[در رانندگی]
drive
U
رانندگی ارابه مسابقهای
department of motor vehicles
[DMV]
[American E]
U
اداره راهنمایی و رانندگی
traffic court
U
دادگاه تخلفات رانندگی
There is nothing to be afraid of in driving.
رانندگی که ترس ندارد.
drives
U
رانندگی ارابه مسابقهای
vehicle registration office
U
اداره راهنمایی و رانندگی
drunken driving
U
رانندگی در حال مستی
road traffic offences
U
جرائم راهنمایی و رانندگی
He drives recklessly.
U
بی احتیاط رانندگی می کند
bottom
U
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
bottoms
U
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
to push down
U
بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
Road signs
U
علائم راهنمایی و رانندگی جاده
debased
U
مقام کسی را پایین بردن پست کردن
debasing
U
مقام کسی را پایین بردن پست کردن
debase
U
مقام کسی را پایین بردن پست کردن
to switch on the dipped
[dimmed]
headlights
U
چراغ نور پایین
[ماشین]
را روشن کردن
debases
U
مقام کسی را پایین بردن پست کردن
timber hitch
U
گره وصل کردن زه به شاخه پایین کمان
to weigh down
U
سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
cell phone users while driving
U
کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
Here ist my driving licence card.
بفرمائید این گواهینامه رانندگی من است.
traffic court
U
دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
reduced lighting
U
حرکت با نور کم رانندگی با چراغ جنگی
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) .
U
رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
iceboat
U
قایق مخصوص رانندگی روی سطح یخزده
to pass your driver's license test at the first attempt
U
آزمون گواهینامه رانندگی را بار اول قبول شدن
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
U
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
zeros
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
downgraded
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
lower limit
U
حد پایین
beneath
U
پایین تر
lowering
U
پایین تر
dowm
U
پایین
bottoms
U
پایین
bal
U
از مچ پا به پایین
down stairs
U
پایین
lower most
U
پایین تر
beneath
U
پایین
lowers
U
پایین تر
flattest
U
پایین
bottom
U
پایین
flat
U
پایین
low level
U
پایین
lower
U
پایین تر
hypogenous
U
پایین رو
infara
U
پایین
lowered
U
پایین تر
shortest
U
پایین تر
hereinafter
[formal]
<adv.>
U
در پایین
down
U
پایین
thereinafter
[archaic or formal]
<adv.>
U
در پایین
subteen
U
پایین تر از سن 31
subatmospheric
U
پایین تر از جو
infara
U
پایین تر
below
U
پایین
underneath
U
پایین
neath or neath
U
پایین
submiss
U
پایین
vide infara
U
پایین
shorter
U
پایین تر
short
U
پایین تر
further down
U
پایین تر
lower
U
پایین
tailwater
U
پایین اب
shitu
U
پایین
de-
U
پایین
low
U
پایین
sub-
U
یا پایین تر
below
<adv.>
U
در پایین
hereafter
<adv.>
U
در پایین
neath or neath
U
پایین تر
minor
U
پایین رتبه
lower threshold
U
استانه پایین
low energy
U
انرژی پایین
feet
U
پایین دامنه
neath or neath
U
پایین زیرین
lower most
U
پایین ترین
low wing
U
بال پایین
lower bound
U
کران پایین
lowpass
U
پایین گذار
lowermost
U
پایین ترین
subordinate
U
فرعی پایین تر
overhand
U
از پایین ببالا
low
U
پایین اهسته
low
U
پایین ضعیف
to come down
U
پایین امدن
degrade
U
پایین دادن
descend
U
پایین امدن
descends
U
پایین امدن
uoppon pyon soon koot
U
کف دست پایین
low resolution
U
تفکیک پایین
up and down
U
بالا و پایین
low frequency
U
فرکانس پایین
degrades
U
پایین دادن
breast
U
نورد پایین
lower mast
U
دکل پایین
to bring down
U
پایین اوردن
subordinated
U
فرعی پایین تر
subordinates
U
فرعی پایین تر
subordinating
U
فرعی پایین تر
downstairs
U
طبقه پایین
lower limit
U
کران پایین
low resolution
U
وضوح پایین
nether
U
زیر پایین
nether
U
واقع در پایین
infrahuman
U
پایین تر از انسان
undermost
U
پایین ترین
catabatic
U
پایین اینده
oars down
U
پارو پایین
to reach down
U
پایین اوردن
the lower world
U
جهان پایین
depression
U
پایین دادن
the masses
U
دستههای پایین تر
the valley lies below
U
ده در پایین است
res
U
noitaloseR پایین
go down
U
پایین رفتن
shut
U
پایین اوردن
prolapsus
U
پایین افتادگی
prolapse
U
پایین افتادن
downward
U
پایین زیرین
pushdown
U
پایین فشردنی
look down
U
پایین امدن
nutate
U
پایین افتادن
bate
U
پایین اوردن
nutant
U
پایین افتاده
shuts
U
پایین اوردن
shutting
U
پایین اوردن
push down stack
U
پایین فشردنی
depressions
U
پایین دادن
on the down grade
U
پایین رونده
downward
U
روبه پایین
prolapse
U
پایین افتادگی
beneath
U
از زیر پایین تر از
hereinbelow
U
ازاین پایین تر
low activity
U
فعالیت پایین
lee
U
پایین باد
downstream
U
پایین رود
downstream
U
پایین دست
bottommost
U
پایین ترین
bottom up
U
از پایین به بالا
drives
U
ضربه از پایین
mean low water
U
اب پایین میانگین
to beat down
U
پایین اوردن
hereinbelow
U
در پایین این
drive
U
ضربه از پایین
to set down
U
پایین اوردن
alow
U
روبه پایین
submaxilla
U
ارواره پایین
face down feed
U
خورد رو به پایین
to sink in the scale
U
پایین رفتن
nether world
U
جهان پایین
low altitude
U
ارتفاع پایین
downward stroke
U
ضربه رو به پایین
dim light
U
نور پایین
low order
U
پایین رتبه
low level
U
در سطح پایین
low pass
U
پایین گذر
download
U
بارگیری پایین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com