Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stipple
U
با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
solid
U
سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
solids
U
سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
shadings
U
سایه دار کردن سایه افکندن
shade
U
سایه دار کردن سایه افکندن
shades
U
سایه دار کردن سایه افکندن
composite video
U
واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
shock point
U
نقطه ایجاد زلزله
zeroes
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
offset knots
U
گره نامتقارن
[گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
load point
U
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
junction
U
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions
U
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
U
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
silhouettes
U
طرح سایه سایه انداختن
silhouette
U
طرح سایه سایه انداختن
half tone screen
U
صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
shades
U
سایه دار کردن
shade
U
سایه دار کردن
shadings
U
سایه دار کردن
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
mezzotint
U
نقاشی سایه روشن کردن
mezzotinto
U
نقاشی سایه روشن کردن
to go to the shades
U
مردن سایه دار کردن
control point
U
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
To shadow someone.
U
مثل سایه کسی را تعقیب کردن
He fight with his shadow.
<proverb>
U
او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
ActiveX
U
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
triple point
U
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point
U
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
bearing
U
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point
U
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go
U
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
kernels
U
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernel
U
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
pointillism
U
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision
U
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
free drop
U
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching
U
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
yowls
U
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowling
U
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
yowled
U
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
precluding
U
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
preclude
U
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precluded
U
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precludes
U
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
yowl
U
صداهای ناهنجار ایجاد کردن ناله و شیون کردن
approached
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark
U
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks
U
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approach
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth
U
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
engendering
U
ایجاد کردن
engenders
U
ایجاد کردن
screeched
U
ایجاد کردن
screeches
U
ایجاد کردن
screeching
U
ایجاد کردن
screech
U
ایجاد کردن
develops
U
ایجاد کردن
develop
U
ایجاد کردن
engendered
U
ایجاد کردن
engender
U
ایجاد کردن
creates
U
ایجاد کردن
creating
U
ایجاد کردن
create
U
ایجاد کردن
speckle
U
نقطه نقطه یا خال خال کردن
breached
U
ایجاد شکاف کردن
mushrooming
U
بسرعت ایجاد کردن
mushroomed
U
بسرعت ایجاد کردن
mushroom
U
بسرعت ایجاد کردن
tempests
U
توفان ایجاد کردن
breaches
U
ایجاد شکاف کردن
obstructs
U
ایجاد مانع کردن
obstructing
U
ایجاد مانع کردن
obstructed
U
ایجاد مانع کردن
mushrooms
U
بسرعت ایجاد کردن
constructs
U
ایجاد کردن ساخت
punched
U
سوراخ ایجاد کردن
punch
U
سوراخ ایجاد کردن
inbreed
U
از یک نژاد ایجاد کردن
punches
U
سوراخ ایجاد کردن
tempest
U
توفان ایجاد کردن
set off
<idiom>
U
بالانس ایجاد کردن
construct
U
ایجاد کردن ساخت
breach
U
ایجاد شکاف کردن
constructing
U
ایجاد کردن ساخت
constructed
U
ایجاد کردن ساخت
put out
U
منتشرساختن ایجاد کردن
reflating
U
تورم ایجاد کردن
reflates
U
تورم ایجاد کردن
tide
U
جزرومد ایجاد کردن
reflecterize
U
ایجاد انعکاس کردن
reflectorize
U
ایجاد انعکاس کردن
reflated
U
تورم ایجاد کردن
discomfits
U
ایجاد اشکال کردن
reflate
U
تورم ایجاد کردن
canalize
U
ایجاد ابراه کردن
discomfit
U
ایجاد اشکال کردن
obstruct
U
ایجاد مانع کردن
To set(create,establish)a precedent.
U
ایجاد سابقه کردن
discomfiting
U
ایجاد اشکال کردن
discomfited
U
ایجاد اشکال کردن
deluges
U
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluging
U
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluged
U
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluge
U
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
overcast
U
سایه افکندن ابر ابر دار کردن
revolutionises
U
در کشور ایجاد شورش کردن
delay
U
خیری ایجاد کردن در چیزی
revolutionizes
U
در کشور ایجاد شورش کردن
leave a bad taste in one's mouth
<idiom>
U
حس تنفر وانزجار ایجاد کردن
revolutionized
U
در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionised
U
در کشور ایجاد شورش کردن
clunk
U
این صدا را ایجاد کردن
revolutionize
U
در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionising
U
در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionizing
U
در کشور ایجاد شورش کردن
clunks
U
این صدا را ایجاد کردن
screak
U
صدای گوشخراش ایجاد کردن
procreant
U
وابسته به ایجاد کردن یا زادن
wham
U
باتصادم ایجاد صدا کردن
delays
U
خیری ایجاد کردن در چیزی
screeck
U
صدای گوشخراش ایجاد کردن
obsessing
U
ایجاد عقده روحی کردن
knock about
U
سرو صدا ایجاد کردن
obsess
U
ایجاد عقده روحی کردن
obsesses
U
ایجاد عقده روحی کردن
obsessed
U
ایجاد عقده روحی کردن
delaying
U
خیری ایجاد کردن در چیزی
begetting
U
بوجود اوردن ایجاد کردن
begets
U
بوجود اوردن ایجاد کردن
beget
U
بوجود اوردن ایجاد کردن
work out
U
در اثرزحمت وکار ایجاد کردن
fleck
U
خط خط کردن نقطه نقطه کردن
flecks
U
خط خط کردن نقطه نقطه کردن
fix
U
نقطه کردن
fixes
U
نقطه کردن
hill shading
U
سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
pyramid spot
U
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing points
U
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point
U
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point
U
نقطه الوگیری نقطه افروزش
vesiculate
U
حفره ایجاد کردن ابدانک دارکردن
blow
U
در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
nettle
U
ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
nettles
U
ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
twittering
U
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
blows
U
در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
loopholes
U
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
twitters
U
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
whish
U
: صدای حرف "سین " ایجاد کردن
loophole
U
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
strangulate
U
خفقان ایجاد کردن گلو را فشردن
speech
U
صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
stave
U
شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
plash
U
صدای چلپ چلوپ ایجاد کردن
speeches
U
صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
twitter
U
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
twittered
U
صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
point
U
نقطه گذاری کردن
punctuates
U
نقطه گذاری کردن
punctuated
U
نقطه گذاری کردن
punctuate
U
نقطه گذاری کردن
punctuating
U
نقطه گذاری کردن
localizing
U
در یک نقطه جمع کردن
localizes
U
در یک نقطه جمع کردن
localize
U
در یک نقطه جمع کردن
localising
U
در یک نقطه جمع کردن
localises
U
در یک نقطه جمع کردن
holding point
U
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
calenture
U
تب نواحی حاره که دراثرگرمازدگی ایجاد میشود تب کردن
point
U
نقطه گذاری کردن ممیز
fulcrum
U
دارای نقطه اتکاء کردن
neutral earth
U
زمین کردن نقطه صفر
roll in point
U
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
counter shed
U
پودکشی
[عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
punctuating
U
نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuate
U
نشان گذاری کردن نقطه دار
mooring
U
نقطه مهار کردن قایق به ساحل
punctuates
U
نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuated
U
نشان گذاری کردن نقطه دار
poop
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poops
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
documented
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
documenting
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
document
U
ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
hue
U
[نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
jingled
U
جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingling
U
جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingle
U
جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
jingles
U
جرنگ جرنگ کردن طنین زنگ ایجاد کردن جرنگیدن
lifted
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
to upset the applecart
<idiom>
U
مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی
[اصطلاح مجازی]
staging area
U
فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com