English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
Ha finally ( eventually ) acknowledged having been frightened . U با لاخره قبول کرد که ترسیده بود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
affright U ترسیده
strike with terror U ترسیده
What came of it ? where did it lead to ? U با لاخره کا ربکجا کشید ؟
afraid U ترسنده ترسیده
discouraged U چشم ترسیده
struck with teror U زیاد ترسیده
The whole thing wI'll burst open some day . the whole stiking affair wI'll be exposed someday . U با لاخره یک روز گندش در می آید
I have finally come to the conclusion that… U با لاخره باین نتیجه رسیدم که ...
Such exravagance reduced her to beggary . U این ولخرجی با لاخره اورابگدایی انداخت
We were afraid lest she should get here too late . ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
It wI'll eventually pay off. U با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
adopted types U انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
admission U قبول
admissions U قبول
acknowledgment U قبول
adoption U قبول
receptions U قبول
reception U قبول
acceptance U قبول
intromission U قبول
imprimatur U قبول
acceptances U قبول
compliance U قبول
acceptance by conduct U قبول فعلی
compliancy U قبول اجابت
acceptance by words U قبول قولی
admit U قبول کردن
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
satisfactory <adj.> U قابل قبول
admitting U قبول کردن
admits U قبول کردن
adopter U قبول کننده
honors U قبول کردن
acceptably U بطورقابل قبول
reasonable U قابل قبول
I agree. U قبول دارم.
agreements U قرار قبول
agreement U قرار قبول
intolerance U عدم قبول
rejection U عدم قبول
rejection U قبول نکردن
entertain U قبول کردن
entertained U قبول کردن
entertains U قبول کردن
allowable U قابل قبول
acceptance limit U حد قابل قبول
ready acceptance U حسن قبول
incompliance U عدم قبول
implied acceptance U قبول ضمنی
express acceptance U قبول صریح
embracement U قبول اتخاذ
disallowance U عدم قبول
received U مورد قبول
taken U مورد قبول
compliantly U با قبول و رضایت
intolerancy U عدم قبول
to take in U قبول کردن
receivable U قابل قبول
offer and acceptance U ایجاب و قبول
reply paid U جواب قبول
non acceptance U عدم قبول
naturalization U قبول تابعیت
the g. or refusal of anything U قبول یا ردچیزی
the optio to accept or reject U اختیار قبول یا رد
Agreed . that is a deal . U قبول ( قبوله )
allowable load U بارقابل قبول
admittable U قابل قبول
acceptor U قبول کننده
acceptation tacite U قبول ضمنی
accepter U قبول کننده
acceptant U قبول کننده
aceptive U قابل قبول
admission of liability U قبول بدهی
adhibit U قبول کردن
acknowladgement of debt U قبول بدهی
acceptancy U اماده قبول
unacceptably U غیرقابل قبول
admissible U قابل قبول
tolerable U قابل قبول
passes U قبول کردن
acceptable <adj.> U قابل قبول
passed U قبول کردن
adequate <adj.> U قابل قبول
pass U قبول کردن
good [sufficient] <adj.> U قابل قبول
acceptability U قبول شدگی
acceptability U قابلیت قبول
unacceptable U غیرقابل قبول
ineligible U غیرقابل قبول
acceptable U قابل قبول
passable U قابل قبول
believable U قابل قبول
valid U قابل قبول
ratification U قبول قبولی
conceding U قبول شکست
concedes U قبول شکست
conceded U قبول شکست
concede U قبول شکست
accepts U قبول کردن
accepts U قبول شدن
accepting U قبول کردن
accepting U قبول شدن
accept U قبول کردن
accept U قبول شدن
impossible [colloquial] <adj.> U غیرقابل قبول
compliant U قبول کننده
sufficient <adj.> U قابل قبول
sufficing <adj.> U قابل قبول
accords U قبول کردن
accorded U قبول کردن
accord U قبول کردن
adequately [sufficiently] <adv.> U قابل قبول
sufficiently <adv.> U قابل قبول
honours U قبول کردن
authorized <adj.> <past-p.> U قبول شده
disclaiming U قبول نکردن
honoured U قبول کردن
honour U قبول کردن
honoring U قبول کردن
honouring U قبول کردن
adopts U قبول کردن
adopting U قبول کردن
authorised [British] <adj.> <past-p.> U قبول شده
disclaim U قبول نکردن
adopt U قبول کردن
passed <adj.> <past-p.> U قبول شده
disclaimed U قبول نکردن
honored U قبول کردن
withdraw U قبول نکردن
agreed <adj.> <past-p.> U قبول شده
disclaims U قبول نکردن
acceptances U قبول قرارداد
acceptance U قبول قرارداد
withdraws U قبول نکردن
adoption U قبول به فرزندی
approved <adj.> <past-p.> U قبول شده
allowed <adj.> <past-p.> U قبول شده
sign a waiver U قبول اغماض نمودن
to take up the gauntlet U قبول مبارزه کردن
persona grata U شخص مورد قبول
to take up the glove U قبول مبارزه کردن
valid assumptions U فروض قابل قبول
to be valid U قابل قبول بودن
take to <idiom> U سریعا قبول کردن
to hold water U قابل قبول بودن
sit right (negative) <idiom> U غیر قابل قبول
To assume responsibility . U قبول مسئولیت کردن
To pass an examination . U درامتحان قبول شدن
To accept an invitation . دعوتی را قبول کردن
He wouldnt dare refuse. U سگ کیست که قبول نکند
To pass (fail,flunk) an exam. U درامتحان قبول ( رد )شدن
brinkmanship U سیاست قبول مخاطره
zone of acceptability U منطقه قابل قبول
recognized refugee U پناهنده قبول شده
incredible U غیرقابل قبول افسانهای
honours U یاحوالهای را قبول کردن
honouring U یاحوالهای را قبول کردن
aknowledge character U کاراکتر مورد قبول
honoured U یاحوالهای را قبول کردن
availabe time U زمان مورد قبول
to incur a risk U ریسکی را قبول کردن
complier U قبول کننده همدست
honour U یاحوالهای را قبول کردن
honors U یاحوالهای را قبول کردن
honoring U یاحوالهای را قبول کردن
d. of a request U عدم قبول خواهش
honored U یاحوالهای را قبول کردن
admissibleness U بطور قابل قبول
admissible stress U تلاش قابل قبول
disapprove U قبول نکردن رد کردن
acceptance number U عدد ملاک قبول
acceptance of goods U قبول کردن کالا
popularity U قابل قبول عامه
acceptance tolerance U حد مجاز قابل قبول
matriculating U قبول کردن پذیرفتن
accepting bank U بانک قبول کننده
matriculates U قبول کردن پذیرفتن
matriculated U قبول کردن پذیرفتن
matriculate U قبول کردن پذیرفتن
disapproves U قبول نکردن رد کردن
admissibility U مقبولیت قابلت قبول
admissible load U بار قابل قبول
takers U قبول کننده شرط
taker U قبول کننده شرط
suffrage U کمک همراهی قبول
adhesion U انضمام قبول عضویت
loss appraisal U قبول تلفات در جنگ
accepting U پسندیدن قبول کردن
loss appraisal U ضایعات قابل قبول
matriculant U قبول شده در دانشگاه
accepts U پسندیدن قبول کردن
non compliance U عدم قبول یا انجام
conventional U مورد قبول عامه
credibility U قابل قبول بودن
incredibility U عدم قابلیت قبول
hard currencies U ارز قابل قبول
eligibly U بطور قابل قبول
naturalization U اعطا یا قبول تابعیت
legal tender U پول قابل قبول
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com