Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
at the owner's risk
U
با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
at the owner's risk
U
بعهده مالک
free of all average
U
معاف از هرگونه خسارت
reputed owner
U
در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
goldie lock
U
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
fee tail
U
تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
dedication
U
در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
dedications
U
در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
certificate of damage
U
تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
general average
U
خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
theory of epigensis
U
فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
indemnity
U
تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnities
U
تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
all
U
هرگونه همگی
all-
U
هرگونه همگی
assume
U
بعهده گرفتن
assumes
U
بعهده گرفتن
To undertake . To take on.
U
بعهده گرفتن
to take in hand
U
بعهده گرفتن
punitive damages
U
خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
hopper
U
هرگونه حشره جهنده
to make all doubts even
U
هرگونه شک را مرتفع کردن
bunks
U
هرگونه تختخواب تاشو
bunk
U
هرگونه تختخواب تاشو
hoppers
U
هرگونه حشره جهنده
To bear ( assume , accept ) a responsibility undertook the age of eighty .
U
مسئولیتی را بعهده گرفتن
stenosed
U
دچار هرگونه تنگی مجرا
cleanest
U
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
cleans
U
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
clean
U
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
cleaned
U
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
presiding
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
presides
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
presided
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
preside
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
undertake
U
بعهده گرفتن قول دادن
undertakes
U
بعهده گرفتن قول دادن
undertaken
U
بعهده گرفتن قول دادن
aeromotor
U
هرگونه دستگاهی که با جریان هواکار کند
This check is on bank Melli .
U
این چه بعهده بانک ملی است
beards
U
هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
beard
U
هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
handler
U
یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
handlers
U
یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
channel
U
هرگونه نقل وانتقال چیز یااندیشه ونظر و غیره
channeled
U
هرگونه نقل وانتقال چیز یااندیشه ونظر و غیره
channels
U
هرگونه نقل وانتقال چیز یااندیشه ونظر و غیره
channelled
U
هرگونه نقل وانتقال چیز یااندیشه ونظر و غیره
channeling
U
هرگونه نقل وانتقال چیز یااندیشه ونظر و غیره
all right reserved
U
هرگونه حقی محفوظ است اعم از چاپ یا تقلید یاترجمه
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
tackles
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
governesses
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governess
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
leading lady
U
ستاره زنی که نقش اول رادرنمایش یا سینما بعهده دارد
provided he goes at once
U
بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
vortex tube
U
وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
subrogate
U
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
undertaking
U
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertaker
U
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertakers
U
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
landlords
U
مالک
ownerless
U
بی مالک
landlord
U
مالک
lord
U
مالک
possessor
U
مالک
angel
U
مالک
possessors
U
مالک
landed
U
مالک
angels
U
مالک
owner of a property
U
مالک
owners
U
مالک
owner
U
مالک
proprietresses
U
مالک
proprietress
U
مالک
lords
U
مالک
proprietors
U
مالک
proprietor
U
مالک
having
U
مالک
have
U
مالک
homeowner
U
مالک
homeowners
U
مالک
to have possession of
U
مالک بودن
smallholders
U
خرده مالک
householders
U
مالک خانه
freeholder
U
مالک مطلق
householder
U
مالک خانه
seis
U
مالک شدن
holding company
U
شرکت مالک
yeomanly
U
مالک جزء
car owner
U
مالک اتومبیل
owns
U
مالک بودن
apollyon
U
مالک دوزخ
owning
U
مالک بودن
absentee landlord
U
مالک غایب
sole owner
U
مالک منحصر
smallholder
U
خرده مالک
absentee
U
مالک غایب
absentees
U
مالک غایب
yeoman
U
مالک جزء
joint owner
U
مالک مشاع
to possess
U
مالک بودن
to have
U
مالک بودن
to hold
U
مالک بودن
yeomen
U
مالک جزء
own
U
مالک بودن
reputed owner
U
مالک اعتباری
timocracy
U
مالک سالاری
goodman
U
خرده مالک
shipowner
U
مالک کشتی
owned
U
مالک بودن
ground landlord
U
مالک عرصه
lairds
U
ملاک خرده مالک
at owner's risks
U
ریسک به عهده مالک
laird
U
ملاک خرده مالک
yeomen
U
خرده مالک کشاورز
owner of root or seed
U
مالک اصله یا حبه
yeoman
U
خرده مالک کشاورز
fixed stock
U
مالک انحصاری سهام
to have something at one's disposal
U
مالک چیزی بودن
deforce
U
بزورمالی را از مالک گرفتن
yeomanly
U
خرده مالک کشاورز
esquire
U
مالک زمین ارباب
to have something
U
مالک چیزی بودن
tenant by sufference
U
متصرف با رضایت ضمنی مالک
tenant at will
U
متصرف به میل و اراده مالک
benefical owner of an estate
U
مالک بهره برداریک دارایی
ship's husband
U
مباشر و مالک نماینده کشتی
proprietary
U
متعلق به ملاک وابسته به مالک
errors and omissions expected
U
باستثنای اشتباهات وچیزهایکه از قلم افتاده این عبارت روی صورت حسابهانوشته میشود و یعنی مسئولیت اشتباهات بعهده شرکت نمیباشد
derelict
U
ترک شده بوسیله مالک یا قیم
foreclose a mortgage
U
فک رهن ملکی را از مالک ان سلب کردن
averages
U
خسارت
averaging
U
خسارت
harm
U
خسارت
loss
U
خسارت
damage
U
خسارت
harms
U
خسارت
harmed
U
خسارت
averaged
U
خسارت
average
U
خسارت
casualties
U
خسارت
casualty
U
خسارت
depredations
U
خسارت
depredation
U
خسارت
detriment
U
خسارت
injury
U
خسارت
lesion
U
خسارت
smart money
U
خسارت
lesions
U
خسارت
reprise
U
خسارت
recompense
U
خسارت
scathe
U
خسارت
recompensed
U
خسارت
recompenses
U
خسارت
recompensing
U
خسارت
harming
U
خسارت
unearned icremrnt
U
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unearned increment
U
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
holding company
U
شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
theft
U
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
thefts
U
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
fee tail
U
تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
do damage
U
خسارت زدن
lesion
U
جراحت خسارت
redresses
U
جبران خسارت
redressed
U
جبران خسارت
lesions
U
جراحت خسارت
redress
U
جبران خسارت
claim of compensation
U
ادعای خسارت
willful misconduct
U
خسارت عمدی
civil injury
U
خسارت مدنی
actual damage
U
خسارت واقعی
effective damage
U
خسارت موثر
recompensing
U
رفع خسارت
recompenses
U
رفع خسارت
recompensed
U
رفع خسارت
recompense
U
رفع خسارت
wrecks
U
خسارت وارداوردن
wrecking
U
خسارت وارداوردن
delayed payment penalty
U
خسارت تاخیرتادیه
assumpsit
U
ادعای خسارت
damnify
U
خسارت زدن
consequential damages
U
خسارت غیرمستقیم
certificate of damage
U
گواهی خسارت
consequential damages
U
خسارت تبعی
backwardation
U
خسارت دیرکرد
award of damages
U
جبران خسارت
average adjustment
U
تصفیه خسارت
constructive total loss
U
خسارت کلی
wreck
U
خسارت وارداوردن
fractional damage
U
خسارت جزئی
costs
U
خسارت دادرسی
particular average
U
خسارت جزئی
proceeding for damage
U
دعوی خسارت
sea water damage
U
خسارت اب دریا
solatium
U
جبران خسارت
special damage
U
خسارت مخصوص
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com