English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gauntly U با قیافه بدsmear
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
leers U قیافه
countenance U قیافه
snoot U قیافه
sight U قیافه
sights U قیافه
countenanced U قیافه
countenances U قیافه
countenancing U قیافه
gesture U قیافه
gestured U قیافه
gesturing U قیافه
look U قیافه
looked U قیافه
looks U قیافه
leering U قیافه
leer U قیافه
unfavorable U بد قیافه
facial expression U قیافه
mien U قیافه
expressions U قیافه
expression U قیافه
leered U قیافه
semblance U قیافه فن قوی
geste U قیافه اشاره
gest U قیافه اشاره
death masks U قیافه مرده
posed U قیافه گرفتن
expressionless U قیافه ناگویا
death mask U قیافه مرده
posing U قیافه گرفتن
pull a long face <idiom> U قیافه گرفتن
physiognomist U قیافه شناس
To strike an a attitude . To put on a stern look . U قیافه گرفتن
good-looking <adj.> U خوش قیافه
physignomy U قیافه شناسی
grimness U قیافه سبع
goodlooking U خوش قیافه
poses U قیافه گرفتن
pose U قیافه گرفتن
leering U رنگ قیافه منظر
leers U رنگ قیافه منظر
to keep one's countenance U قیافه خودراتغییر دادن
to have the g.in one's face U قیافه شوم داشتن
as plain as a pikestaff <idiom> U مثل شیربرنج [قیافه]
looker U خوش قیافه نگهدار
leered U رنگ قیافه منظر
masquerading U قیافه فاهری بخوددادن
deadpan U قیافه خشک و بی روح
masqueraded U قیافه فاهری بخوددادن
masquerade U قیافه فاهری بخوددادن
posers U ژستو قیافه گیر
poser U ژستو قیافه گیر
poseurs U ژستو قیافه گیر
disguise U تغییر قیافه دادن
disguised U تغییر قیافه دادن
disguises U تغییر قیافه دادن
masquerades U قیافه فاهری بخوددادن
leer U رنگ قیافه منظر
poseur U ژستو قیافه گیر
physiognomy U قیافه شناسی سیما
physiognomies U قیافه شناسی سیما
handsome U خوش قیافه زیبا
disguising U تغییر قیافه دادن
pose U قیافه گیری برای عکسبرداری
guises U تغییر قیافه لباس مبدل
guise U تغییر قیافه لباس مبدل
snooty U دارای قیافه تحقیر امیز
She is a good – looker . U دختر خوش قیافه ای است
She is beginning to lose her looks . U قیافه اش را دارد از دست می دهد
solid looking U دارای قیافه جامد وبیروح
snoot U شکلک دراوردن قیافه گرفتن
deadpan U قیافه خشک و بی روح داشتن
physiognomically U موافق علم قیافه شناسی
to change one's countenance U تغییر قیافه یا رنگ دادن
posing U قیافه گیری برای عکسبرداری
poses U قیافه گیری برای عکسبرداری
posed U قیافه گیری برای عکسبرداری
disguisement U تغییر قیافه یا جامه پوشیدگی
pokerface U قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
physiognomical U مربوط به قیافه شناسی تشخیص دهنده
physiognomic U وابسته به قیافه شناسی سیما شناس
physiognomonic U تشخیس دهنده وابسته به قیافه شناسی
The town has a European look. U این شهر قیافه اروپایی دارد
straight face U چهره رسمی و بی نشاط قیافه بی تفاوت
There were some angry looks in the crowd . U قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
You look ridiculous in that old hat . U با این کلاه قدیمی قیافه ات مسخره شده
She flirts with every handsome man she meets . U برای هر مرد خوش قیافه ای قر وغمزه می آید
can not judge a book by its cover <idiom> U [چیزی را نمی شود صرفا از روی قیافه قضاوت کرد]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com