Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
spoon
U
با قاشق برداشتن
spooned
U
با قاشق برداشتن
spooning
U
با قاشق برداشتن
spoons
U
با قاشق برداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transcribe
U
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes
U
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed
U
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing
U
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
a spoon
U
یک قاشق
spoon ful
U
یک قاشق
spoon
U
قاشق
spooned
U
قاشق
spooning
U
قاشق
spoons
U
قاشق
tablespoons
U
قاشق سوپخوری
tablespoon
U
قاشق سوپخوری
spoonful
U
باندازه یک قاشق
spoonfuls
U
باندازه یک قاشق
bowl of a spoon
U
گودی قاشق
one spoonful a day
U
روزی یک قاشق
pouring cup
U
قاشق ریزش
silver spoon
U
قاشق نقره
dessert spoons
U
قاشق دسرخوری
dessert spoons
U
قاشق مرباخوری
I don't have a spoon.
من قاشق ندارم.
table spoonful
U
قاشق سوپخوری
table spoon
U
قاشق سوپ خوری
split spoon
U
قاشق نمونه برداری
teaspoons
U
قاشق چای خوری
teaspoon
U
قاشق چای خوری
pouring cup
U
قاشق ریخته گری
plate basket
U
سبد قاشق و چنگال
two table spoonful a day
U
روزی دو قاشق سوپخوری
tea spoon
U
قاشق چای خوری
tablespoonsful
U
بقدر یک قاشق سوپ خوری
tablespoonful
U
بقدر یک قاشق سوپ خوری
tea spoon
U
قاشق چایخوری
[غذا و آشپزخانه]
teaspoonfuls
U
بقدر یک قاشق چای خوری
teaspoonsful
U
بقدر یک قاشق چای خوری
teaspoonful
U
بقدر یک قاشق چای خوری
tablespoonfuls
U
بقدر یک قاشق سوپ خوری
teaspoon
U
قاشق چایخوری
[غذا و آشپزخانه]
tea spoons
U
قاشق های چایخوری
[غذا و آشپزخانه]
teaspoons
U
قاشق های چایخوری
[غذا و آشپزخانه]
trick or treat
U
قاشق زنی وکاسه زنی دم درب خانههای مردم
takes
U
برداشتن
includes
U
در برداشتن
flaws
U
مو برداشتن
countertrace
U
برداشتن از
flaw
U
مو برداشتن
deleted
U
برداشتن
include
U
در برداشتن
delete
U
برداشتن
glom
U
برداشتن
ingather
U
برداشتن
ingether
U
برداشتن
pick up
U
برداشتن
pickup
U
برداشتن
deleting
U
برداشتن
moistening
U
نم برداشتن
sublate
U
برداشتن
deletes
U
برداشتن
take
U
برداشتن
to take up
U
برداشتن
removes
U
از جا برداشتن
removing
U
برداشتن
removes
U
برداشتن
to run away with
U
برداشتن
remove
U
از جا برداشتن
remove
U
برداشتن
lifts
U
برداشتن
lifting
U
برداشتن
lifted
U
برداشتن
lift
U
برداشتن
removing
U
از جا برداشتن
to pull off
U
برداشتن
to pick up
U
برداشتن
take up
U
برداشتن
to mop up
U
برداشتن
cease
U
دست برداشتن
to come at a bound
<idiom>
U
خیز برداشتن
decode
U
برداشتن رمز
twists
U
تاب برداشتن
twisting
U
تاب برداشتن
decoded
U
برداشتن رمز
twist
U
تاب برداشتن
decodes
U
برداشتن رمز
flaw
U
ترک برداشتن
uncap
U
کلاه از سر برداشتن
resign
U
دست برداشتن
To co away with . To remove. To eliminate .
U
ازمیان برداشتن
unhood
U
سرپوش برداشتن از
uncap
U
سر پوش برداشتن از
desist
U
دست برداشتن
flaws
U
ترک برداشتن
to take the photograph of
U
عکس برداشتن از
make a copy of
U
رونوشت برداشتن
off take rudder
U
سکان برداشتن
picturize
U
فیلم برداشتن از
surmounting
U
ازمیان برداشتن
remove slag
U
سرباره را برداشتن
run away with
U
برداشتن و در رفتن
shuffle off
U
به عجله برداشتن
to have one's p taken
U
عکس برداشتن
snap up
U
تند برداشتن
to fly to arms
U
سلاح برداشتن
to d. the cloth
U
رومیزی را برداشتن
ingether
U
خرمن برداشتن
to receive a wound
U
زخم برداشتن
feet
U
پاچنگال برداشتن
to take off
U
برداشتن بردن
heave
U
خیز برداشتن
heaved
U
خیز برداشتن
to sweep away
U
ازمیان برداشتن
break step
U
غلط پا برداشتن
to break step
U
غلط پا برداشتن
demountable
U
قابل برداشتن
dequeue
U
برداشتن اقلام یک صف
emarginate
U
برداشتن حاشیه از
give up
U
دست برداشتن از
to carry arms
U
سلاح برداشتن
eliding
U
ازاخر برداشتن
unmask
U
نقاب برداشتن از
unmasked
U
نقاب برداشتن از
unveil
U
حجاب برداشتن
remove
U
برداشتن مهر
unveiled
U
حجاب برداشتن
warps
U
تاب برداشتن
unmasking
U
نقاب برداشتن از
unmasks
U
نقاب برداشتن از
gait
U
گام برداشتن
warped
U
تاب برداشتن
stepping
U
گام برداشتن
unveiling
U
حجاب برداشتن
elides
U
ازاخر برداشتن
elided
U
ازاخر برداشتن
machines
U
براده برداشتن
maps
U
نقشه برداشتن از
map
U
نقشه برداشتن از
elide
U
ازاخر برداشتن
step
U
قدم برداشتن
step
U
گام برداشتن
stepping
U
قدم برداشتن
unveils
U
حجاب برداشتن
warp
U
تاب برداشتن
clearance
U
برداشتن مانع
machined
U
براده برداشتن
surmounted
U
ازمیان برداشتن
surmount
U
ازمیان برداشتن
poll
U
نمونه برداشتن
polled
U
نمونه برداشتن
cracks
U
شکاف برداشتن
list
U
سیاهه برداشتن
crack
U
شکاف برداشتن
polls
U
نمونه برداشتن
removing
U
برداشتن مهر
transcribing
U
رونوشت برداشتن
machine
U
براده برداشتن
removes
U
برداشتن مهر
surmounts
U
ازمیان برداشتن
transcribe
U
رونوشت برداشتن
transcribed
U
رونوشت برداشتن
transcribes
U
رونوشت برداشتن
to whisk away or off
U
تند بردن برداشتن
work in
U
مشکلات را از میان برداشتن
yerk
U
هل دادن شکاف برداشتن
to get anything out of the way
U
کاری را ازمیان برداشتن
ingather
U
انباشتن خرمن برداشتن
to have two strings to one bow
U
با یک دست دو هندوانه برداشتن
defuse
U
فیوز بمب را برداشتن
defused
U
فیوز بمب را برداشتن
defuses
U
فیوز بمب را برداشتن
defusing
U
فیوز بمب را برداشتن
untread
U
بعقب گام برداشتن
fractured
U
مو برداشتن قطعات و وسایل
to lift one's hand
U
دست به سوگند برداشتن
to sel a person a pup
U
کلاه کسیرا برداشتن
to take notes of
U
یاد داشت برداشتن از
racing of motor
U
دور برداشتن موتور
racing of generator
U
دور برداشتن مولد
to lift up one's hand
U
دست بدعا برداشتن
remove the seal from
U
مهر چیزی را برداشتن
overcrop
U
زیاد حاصل برداشتن از
fracturing
U
مو برداشتن قطعات و وسایل
multiplicate
U
چندین نسخه برداشتن از
fractures
U
مو برداشتن قطعات و وسایل
to run away with
U
برداشتن ودر رفتن
curls
U
تاب برداشتن فردادن
curled
U
تاب برداشتن فردادن
curl
U
تاب برداشتن فردادن
cracks
U
شکاف برداشتن ترکیدن
leave alone
<idiom>
U
دست از سر کسی برداشتن
fracture
U
مو برداشتن قطعات و وسایل
crack
U
شکاف برداشتن ترکیدن
decontrol
U
دست از کنترل برداشتن
paces
U
شیوه گام برداشتن
paced
U
شیوه گام برداشتن
withdraw
U
عقب کشیدن برداشتن
pace
U
شیوه گام برداشتن
disburden
U
بار از دوش برداشتن
withdraws
U
عقب کشیدن برداشتن
To pluck ones eyebrows.
U
زیر ابرو برداشتن
To overstep the limits. To overreach oneself . To become impudent.
U
دور برداشتن ( جسور شدن )
pick up
<idiom>
U
برداشتن چیزی ازروی زمین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com