Perdic | با عصاب خودتان فشار نیا ورید | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	do not strain your nerves . U	با عصاب خودتان فشار نیا ورید

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	venosity U	شبیه ورید دارای ورید
	yourselves U	خودتان
	selves U	خودتان
	by yourself U	خودتان
	vena U	ورید
	veins U	ورید
	venosity U	پر از ورید
	vein U	ورید
	b.your own.a U	بتصدیق خودتان
	take your seat U	بنشینیدسرجای خودتان
	venule U	ورید کوچک
	venous U	وریدی پر از ورید
	venose U	پراز رگ و ورید
	phlebolite U	سنگ ورید
	the rest lies with you U	باقی ان با خودتان است
	venisection U	باز کردن ورید
	venosity U	دارای ورید بودن
	external saphenous vein U	سیاهرگ یا ورید مابض
	venesection U	باز کردن ورید
	Keep the change.	بقیه پول مال خودتان.
	This photo does not do you justice. U	خودتان از عکستان بهتر هستید
	do not waste your breath U	خودتان را بیخود خسته نکنید
	phlebitic U	دچار اماس جدار ورید
	phlebitic U	وابسته به اماس دیواره ورید
	Write down your full name and address . U	نام ونشان کامل خودتان را بنویسید
	You must have respect for your promises. U	باید بقول خودتان احترام بگذارید
	Please help yourself ( with the food ) . U	لطفا" برای خودتان غذا بکشید
	intravenously U	موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
	intravenous U	موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
	You really ought to take better care of yourself. U	شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
	Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . U	اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
	Consider yourself lucky [fortunate] (that) you weren't on the train at that time. U	شما باید خودتان را خوش شانس [خوشبخت] در نظر بگیرید [که] در آن زمان در قطار نبودید.
	cabin pressure U	فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
	pressurized cabin U	اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
	compensating relief valve U	شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
	pitot static system U	سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
	pore pressure U	فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
	cabin pressurization safety valve U	شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
	compressor pressure ratio U	نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
	isopiestic U	دارای فشار یکسان خط هم فشار
	low head plant U	نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
	piezoelectric U	ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
	energy absorber U	مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
	impluse level U	سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
	high voltage transformer U	ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
	pitot pressure U	فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
	clear one's ears U	متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
	low voltage distribution system U	شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
	hypobaric U	مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
	pressures U	فشار
	pressure U	فشار
	isobars U	تک فشار
	isobars U	هم فشار
	isobar U	تک فشار
	pressured U	فشار
	pressure curve U	خم فشار
	pressuring U	فشار
	thrusts U	فشار
	line of thrust U	خط فشار
	isopiestic U	هم فشار
	isobare U	هم فشار
	ice push U	فشار یخ
	weight U	فشار
	hydraulic pressure U	فشار اب
	fantod U	فشار
	atmospheric pressure U	فشار جو
	back iron U	بن فشار
	back pressure U	پی فشار
	distraint U	فشار
	barometric pressure U	فشار جو
	low pressure U	فشار کم
	sense of pressure U	حس فشار
	pressure sense U	حس فشار
	pressor U	فشار زا
	bunt U	فشار با سر
	pressing U	فشار
	thrust U	فشار
	thrusting U	فشار
	stress U	فشار
	stresses U	فشار
	isobar U	هم فشار
	stressing U	فشار
	stroke U	فشار با پا
	stroked U	فشار با پا
	strokes U	فشار با پا
	stroking U	فشار با پا
	impact U	فشار
	impacts U	فشار
	compression U	فشار
	atmospheres U	فشار جو
	zip U	فشار
	zipped U	فشار
	zipping U	فشار
	zips U	فشار
	violence U	فشار
	constraint U	فشار
	presses U	فشار
	pressure vessel U	فشار
	water pressure U	فشار اب
	tension U	فشار
	push U	فشار
	exertions U	فشار
	exertion U	فشار
	pushes U	فشار
	brunt U	فشار
	pushed U	فشار
	press U	فشار
	strains U	فشار
	growing pains U	فشار
	atmosphere U	فشار جو
	tensions U	فشار
	total pressure U	فشار کل
	strain U	فشار
	increase of pressure U	افزایش فشار
	inclined compression U	فشار مایل
	incompressible U	فشار ناپذیر
	group pressure U	فشار گروهی
	external pressure U	فشار خارجی
	gage pressure U	فشار مانومتری
	gage pressure U	فشار گیج
	forced draft U	هوای با فشار
	eyestrain U	فشار باصره
	flux density U	تراکم فشار
	impaction U	فشار سخت
	external pressure U	فشار برونی
	impluse voltage U	فشار ضربهای
	gossypium U	داروی فشار
	head loss U	افت فشار
	high tension U	فشار قوی
	high voltage line U	خط فشار قوی
	hydrostatic U	مربوط به فشار اب
	hydrostatic pressure U	فشار ایستائی
	hydraulic pressure U	فشار هیدرولیکی
	high tension line U	خط فشار قوی
	hydrostatic pressure U	فشار عمق اب
	hydrostatic pressure U	فشار عمق
	impact pressure U	فشار اصابت
	high pressure line U	خط فشار قوی
	hydrostatic pressure U	فشار ایستابی
	high pressure area U	منطقه پر فشار
	high pressure U	فشار زیاد
	high potential U	فشار قوی
	high tension magneto U	مگنت پر فشار
	confined water U	سفره اب با فشار
	constant pressure U	فشار ثابت
	contact pressure U	فشار تماسی
	contact pressure U	فشار تماس
	cost push U	فشار قیمت
	cost push U	فشار هزینه
	effective pressure U	فشار موثر
	critical pressure U	فشار بحرانی
	compressive stress U	فشار تراکمی
	hydraulic pressure test U	ازمایش فشار اب
	pressure of time U	فشار زمانی
	time pressure U	فشار زمانی
	carebaria U	احساس فشار در سر
	center of pressure U	مرکز فشار
	central head U	فشار مرکزی
	centre of pressure U	مرکز فشار
	ciderpress U	سیب فشار
	ciderpress U	میوه فشار
	cold water test pressure U	ازمایش فشار اب
	deflationary pressure U	فشار انقباضی
	edge pressure U	فشار لبه
	electric tension U	فشار الکتریکی
	end thrust U	فشار محوری
	equilibrium pressure U	فشار تعادلی
	equilibrium vapor pressure U	فشار به حد تعادل
	economic pressure U	فشار اقتصادی
	earth pressure U	فشار خاک
	dynamic pressure U	فشار پویا
	deflationary pressure U	فشار ضدتورمی
	diastolic pressure U	فشار دیاستولی
	diffraction loading U	منتجه فشار
	direct pressure U	فشار مستقیم
	discharge pressure U	فشار تخلیه
	drag loading U	فشار کششی
	drag mark U	محل فشار
	dynamic pressure U	فشار دینامیکی
	excess pressure U	فشار اضافی
	platen U	اهن فشار
	pressure hull U	بدنه ضد فشار
	pressure of speech U	فشار تکلم
	water guage U	فشار سنج اب
	pressure surface U	سطح فشار
	hustle U	فشار زور
	voltmeter U	فشار سنج
	pressure tendency U	گرایش فشار
	vapour pressure U	فشار بخار اب
	vapor pressure U	فشار بخار
	pressure head U	ارتفاع فشار
	pressure gradient U	گرادیان فشار
	pressure gaverner U	ناطم فشار
	platten U	اهن فشار
	pore pressure U	فشار درونی
	wheel pressure U	فشار چرخ
	water suit U	لباس ضد فشار اب
	pressure above the atmosphere U	فشار بالای جو
	pressure adjustment U	تنظیم فشار
	pressure curve U	منحنی فشار