English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to swerve a car <idiom> U با خودرو ویراژ دادن [اصطلاح روزمره]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
She swerved sharply to avoid hitting a dog. U او [زن] ویراژ تندی داد تا با خودرو به سگ نزند.
four by two U خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
adventive U خودرو
automobiles U خودرو
four by four U خودرو 4 در 4
self propelled U خودرو
self grown U خودرو
self driven U خودرو
autos U :خودرو
auto U :خودرو
self propelling U خودرو
vehicles U خودرو
vehicle U خودرو
automotive U خودرو
locomobile U خودرو
motor vehicle U خودرو
automobile U خودرو
wildwood U جنگل خودرو
locomobile U گردونه خودرو
escalator U پلکان خودرو
moving staircase U پلکان خودرو
tank vehicle U خودرو تانکرسوخت
weedy U هرز خودرو
tank transporter U خودرو مازتانک بر
deep jeep U خودرو زیرابی
motor vehicle U خودرو موتوری
motorcar U خودرو سواری
liftruck U خودرو بالابر
escalator U پلکان خودرو
to turn [to turn off] [to make a turn] U پیچیدن [با خودرو]
escalators U پلکان خودرو
vehicular U مربوط به خودرو
tank vehicle U خودرو تانکر
bumper bar U سپر خودرو
scout car U خودرو دیده ور
moving stairway U پلکان خودرو
to use the car U با خودرو رفتن
automobiles U ماشین خودرو
chasis U شاسی خودرو
drive screw U پیچ خودرو
to ride in the car U با خودرو رفتن
propeller U گاردان خودرو
personnel carrier U خودرو نفربر
motor car U گردونه خودرو
truck vehicle U خودرو نظامی
motor cars U گردونه خودرو
automobile U ماشین خودرو
ammunition carrier U خودرو مهمات کش
caterpillar truck U خودرو هزارپا
propeller shaft U گاردان خودرو
lift truck U خودرو دارای جرثقیل
short wheel U خودرو شاسی کوتاه
escalators U پلکان های خودرو
wheel brace U آچار چرخ خودرو
loading list U لیست بارگیری خودرو
wheel wrench U آچار چرخ خودرو
loading plan U طرح بارگیری خودرو
payload U بازده خودرو یا دستگاه
high beam [American English] U نور بالا [در خودرو]
oil pan U جعبه کارتر خودرو
trunk [American E] U صندوق چمدان [خودرو]
boot [British E] U صندوق چمدان [خودرو]
full beam U نور بالا [در خودرو]
payloads U بازده خودرو یا دستگاه
dipped beams [beam light] [British English] U نور پایین [خودرو]
moving staircases U پلکان های خودرو
dimmed headlights [lights] [American English] U نور پایین [خودرو]
unladen weight U وزن ناخالص خودرو
unladen weight U وزن کامل خودرو
low beams [beam light] [American English] U نور پایین [خودرو]
dipped headlights [lights] [British English] U نور پایین [خودرو]
moving stairways U پلکان های خودرو
moving stairs {pl} U پلکان های خودرو
propeller joint U چهارشاخه گاردان خودرو
suspension wheel U چرخ تعلیق خودرو
signalled U علامت راهنمای خودرو
combat tire U تایر جنگی خودرو
signaled U علامت راهنمای خودرو
technical inspection U معاینه فنی [خودرو]
full tracked U خودرو تمام شنی
signal U علامت راهنمای خودرو
cross bar wrench U آچار چرخ خودرو
windshield U شیشه جلو خودرو
rollover U چپ شدن خودرو یاوسیله
high gear U دنده قوی خودرو
upper beam headlights U نور بالا [در خودرو]
windshields U شیشه جلو خودرو
[spider-type] lug wrench [American E] U آچار چرخ خودرو
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
mileage U مسافت طی شده به وسیله خودرو
curb weight U وزن کل خودرو با سوخت وتجهیزات
six by six U خودروی شش در شش نوعی خودرو شش چرخ
to go for a spin U با خودرو گردش کوتاهی کردن
fast shuttle U تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
six by four U خودرو شش در چهار خودروی شش چرخ
motor transport U حمل ونقل به وسیله خودرو
wilding U گیاه یا میوه خودرو وحشی
dome light U چراغ بالای طاق خودرو
car passenger U مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
motor vehicle passenger U مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
car passenger U سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
motor vehicle passenger U سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
to get a lift from somebody U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
to get a ride with somebody U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
gradeability U قابلیت عبور خودرو از شیبها
to leave on U روشن گذاشتن [موتور یا خودرو]
to get a lift with somebody U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
travelling crane U جرثقیل رونده بارانگیز خودرو
automotive U مربوط به وسایل نقلیه خودرو
laden weight U وزن کلی خودرو با بار
to go into the ditch U با خودرو به خندق جاده رفتن
lift U سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
Carpool U هم سفری [گردشگری] [خودرو رانی]
endgate U درب عقب [خودرو شناسی]
ride [American E] U سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
trailer brake system U دستگاه ترمز تریلر [فناری خودرو]
tracklaying U زنجیرگذاری کردن خودرو شنی دار
half track U خودرو نیمه شنی یا نیم زنجیر
choked U خفه کردن ساسات خودرو چوک
choke U خفه کردن ساسات خودرو چوک
tank recovery vehicle U خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
compass course U مسیر مغناطیسی خودرو یاهواپیما یا تانک
domes U کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
dome U کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
less than carload U وزن باراضافه از فرفیت تناژ خودرو
chokes U خفه کردن ساسات خودرو چوک
skate mount U پایه دوار مسلسل روی خودرو
loading U بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
trucks U خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucking U خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
speedograph U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
panel truck U یک نوع خودرو برای حمل بیسیم و غیره
trucked U خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
truck U خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
straddle truck U نوعی خودرو چهارچرخ حمل بار و جراثقال
trailers U خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
black box U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
maximum gradeability U حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
fifth wheel U جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
four by four U خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد
tachograph U سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
center disc [disk wheel] U دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش [ فناوری خودرو]
trailer U خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
crashed U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crash U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
parking U پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
crashes U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashing U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
to start U روشن کردن [به کار انداختن] [موتور یا خودرو]
crashingly U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
unprompted U ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو
mileage on departure [arrival] U اندازه مسافت طی شده در زمان حرکت [ورود] خودرو
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
vehicle used for migrant-smuggling operations U خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
The motor vehicle is covered by theft insurance. U این خودرو برابر سرقت بیمه شده است.
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. U هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
He lost control of the car and swerved towards a tree. U او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
turnaround cycle U مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
bulk petroleum conversion kit U جعبه وسایل تبدیل خودروی عمومی به خودرو حمل موادسوختی
back-seat driver U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
tailgate party [American E] U پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
droning U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drone U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droned U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drones U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
flotation U قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
suspension U تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspensions U تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
motor march U راهپیمایی موتوری راهپیمایی با خودرو
wildling U گیاه وحشی گیاه خودرو
cargo sling U طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
ferry U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to sue for damages U عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
example is better than precept U نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
to put any one up to something U کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
defined U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
televised U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
shifted U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shift U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com